این مژده را که شنیدم تمام غمهای عالم را فراموش کردم، از مرض کرونا گرفته تا جنگ اوکراین، و حتی سیل پاکستان را. تنها مشکلی که حالا دارم ثبت نام در این کلاس بخصوص و استفاده از این فرصت بی نظیر است. فرم ثبت نام را هنوز پیدا نکردهام و میترسم که دیر شود و باز هم تمام صندلیها برسد به از ما بهتران.
اگر طبع شعری داشتم دردِ اشتیاقم را در چندین دفتر شرح میدادم و نیازی هم به حمله مغولان نداشتم. حتما چنین دیوانی کفایت میکرد و به مرادم میرسیدم.
از دست باد صبا هم کاری بر نمیآید تا پیام مرا به استاد بر ساند. ظاهرا یک سالی میشود که خدمات پیام رسانی باد صبا تعطیل شده، نمیدانم به علت مشکلات مالی بوده است یا حکمرانی طالبانی.
پس تنها راهی که باقی میماند استفاده ازهمین فضای مجازی است که این هم دارد نفسهای آخرش را میکشد؛ البته به همت ابوی حاجی مجتبی.
لازم به تذکر است که من کلیه دروس سطح را زیر نظر استادان سطحی گذراندهام، همه را هم با نمره ناپلئونی. علاوه بر اینها، التزام عملی خود را نیز در چندین پروژه عملیاتی به اثبات رساندهام. همچنین در بالا رفتن از دیوار سفارتها، جابجا و پر کردن صندوقهای انتخابات، پرتاپ سنگ و بمب بنزینی به کتابفروشی و سینما و محل کنسرتها، و همچنین کتک زدن تظاهرات کنندگان تجربههای زیادی دارم.
از جنبه لغوی هم به "خارج" و کلیه مشتقات آن علاقه زیادی دارم، بخصوص ارز خارجی، اخراج مخالفان، استخراج معادن بصورت مخفیانه، خروج غیرقانونی عتیقه جات و غیره. حتی از خارجی حرف زدن وزیر خارجه هم لذت میبرم، هر چند که خود خارجیها نمیفهمند که این بابا چه میگوید. سفر به خارج برای هرگونه علاجی را هم واجب میدانم، البته فقط برای خودیها. پرداخت مخارج جنگ یمن و سوریه و فلسطین را هم تایید میکنم. خروج از کشور برای خرید سیسمونی را شایعه خوارج میدانم.
اضافه کنم که در زمان جوانی وقتی به کلاس نوازندگی میرفتم همیشه خارج میزدم و مرتبا مورد تشویق استاد قرار میگرفتم.
امیدوارم که مرقومه اینجانب قانع کننده بوده باشد و من هم بتوانم با شرکت در محضر پر میمنت حاجی مجتبی به وزارت و وکالت و سفارت برسم.