هنوز جوهر امضاء تکذیب نامه خانم فرح دیبا در رابطه با ادعای سلطنت ایشان خشک نشده است که دم خروس با اعلامیه سیزده سازمان سیاسی تک نفره و چند نفره خارج نشینان نمایان شد: «شهبانو فرح پهلوی، مادر ایران زمین نیز، در جایگاه نائب السلطنه، این فریاد آزادی خواهی زنان و مردان ایرانی را اجابت کرده، و آمادگی خود را برای بازگشت به ایران و رهبری مبارزات اعلام کردهاند.» کسانی که در گذشته حامی سلطنت مطلقه و ساواک و نفوذ بیگانگان و خفقان حاکم بر کشور و همچنین کشتار بهترین و فرهیخته ترین و دلیرترین جوانان ایران بودهاند، امروز نیز البته به آن افتخار کرده و خواستار بازگشت سلطنت هستند. اکثر آنان متاسفانه بعد از گذشت دههها، هنوز هم توان و دانش این را ندارند که فرق بین انتقاد و نقد مخالفان فکری خود را با محاکمه و محکوم کردن تشخیص دهند و از دادن یک پاسخ معقول در برابر یک پرسش سیاسی و سرنوشت ساز درمانده هستند. در نتیجه این نوع هواداران روی آوردن به شناخته ترین روش، یعنی توهین و تهمت و فرار به جلو را تنها راه دفاع از افکار عقب مانده خود میبینند.
در هر برههای از تاریخ ایران زمین، فرزندان دلیر این مرز و بوم با افکاری مستقل و ضد بیگانگان، مانند خاری درچشمان این نوع مردمان بوده و هستند. کسانی نیز که مانند گربه در کنجی بدام عقل و منطق افتادهاند، نا دانسته پنجه بروی خودیهایشان هم میکشند. آنان اقرار میکنندکه رهبران ما درس سیاست نخواندهاند و بخاطر عدم دانش و دانایی و بی عملی، درکی هم از حکومتهای مردم سالار ندارند؛ ولی حاضرند هر لحظه بر موج هواداران عاصی و نا آگاه خود سوار شده و بر مصدر قدرت بنشینند. اینان که در تناقص گویی از یکدیگر پیشی میگیرند، پاسخ پرسشهای منطقی و استدلالهای بر حق دیگران را با مثالهای غیر واقعی از گذشته مخالفان حکومت استبداد و توهین و شبیه سازیهای آنچنانی... یعنی فرار به جلو میدهند. اقرار به کم سوادی و برخورد احساسی و بی ریشه با یک اصل مهم یعنی حق تعیین ساختار سیاسی حکومت برای ایران و ایرانی، گواه بر شعارهای مردم فریبانه و به گفته خودشان موج سواری بر امواج توده هایی است که به باور آنان هیچگاه در گذشته و فعل پیشرفتی از لحاظ فکری به طرف جلو نداشتهاند. اما کسانی که اقرار به سلطنت مطلقه درگذشته دارند و مثلا خیلی با سواد هستند باید بدانند که از زمان کودتای پهلوی اول تا فروپاشی رژیم پهلوی دوم... پدر و پسر هر دو سلطنت مطلقه داشتهاند. در سال هایی که آنها بطور کامل هم بر اوضاع استوار نبودند ولی در عمل و بصورت مستمر در حال مخالفت و یار گیری داخلی و خارجی برای از بین بردن موافقان اجرای قانون اساسی کشور بوده و در پشت پرده مشغول توطئه و فعالیت و کارشکنی بودهاند. آخرین ملکه ایران که طولانی ترین زمان را در آن منصب داشته هم فرقی با اولی و دومی و.... نداشته و همگی تحت نفوذ و آلت دست دربار و تقریبا در یک پایه از سواد و دانایی بودهاند. باید بپذیریم که این وضع موجود حاصل آن بی خردی و استبداد و بیگانه نوازی و نبود بویژه استقلال سیاسی در کشور بوده است. از سویی دیگر پرداختن به اصل مطلب یعنی آنالیز سیاسی حکومت گذشته و راه و روش سپردن سرنوشت مردم بدست خودشان و شایسته سالاری، متاسفانه هنوز نیز در توان و درک این نوع هوداران سلطنت نیست؛ زیرا که آنها ابتدا بدلیل بی اطلاعی و عدم توانایی سعی در عقده گشایی و نشان دادن وابستگیشان دارند و سپس با برخوردهای کوچه و بازاری و نه بر خورد اصولی و سیاسی در برابر پرسشها و انتقادات مطرح شده از طرف مخالفان، به گفتمان احساسی و پر تشنج دامن میزنند.
البته واضح است که آنان چون شناختی از آزادی و رفاه اجتماعی واقعی ندارند، فقط با مقایسه گذشته و برخورد شخصی و با تکرار یک مشت حرفها و نقل قولهای پوچ و بی ارزش و مطرح کردن حرفهای کلیشهای و مطالب دم دستی و دست صدمی، راه به جایی نخواهند برد. امروزه این هواداران حتا بعنوان بخش کوچکی از یک اپوزیسیون مترقی نیز ارزش گذاری نخواهند شد، زیرا که خواستهشان ارتجاعی و غیر مردمی وغیر مترقی و روش سیاسیشان هم برای رسیدن به قدرت، کاملا پوپولیستی و ماکیاویلیستی است.
قحطی اندیشه در تاریخ سیاسی ایران، کورش عرفانی
اسلام و مدرنیته، احد قربانی دهناری