حمیدرضا جلائیپور - صبح ما
کشور ایران از حیث تاریخی، دینی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و موقعیت سوقالجیشی قابل مقایسه با کشور کره شمالی نیست. زیرا کشور کرهشمالی مصداقی از جوامع و دولتهای تمامیتگرای «خاص» در شرق آسیا است. کره شمالی کشوری است: با یک حکومت تکحزبی و دیکتاتوری که بر اساس ایدئولوژی جوچه (یا خودکفایی) کیمایل-سونگ اداره میشود و دنبال قالبریزی جامعه است؛ این کشور در اتحاد کامل با بلوک شرق (چین و شوروی) و در انزوا از سایر کشورها است؛ مقرر است که آحاد جامعه در رهبر آن ذوب شوند و این جامعه به سه طبقه وفاداران، مرددان و دشمنان تقسیم شده است؛ جامعه دارای اقتصادی ناتوان و یک سوم جمعیت آن با سوتغذیه روبرو است ولی این کشور با کمک چین دارای برنامههای وسیع موشکی و سلاحهای هستهای است و دائم در حال آمادگی برای رویارویی با دشمن امپریالیستی است.
روشن است دولت و کشور ایران مانند کرهشمالی نیست. ایران کشوری قدیمی و پهناور در فلات ایران است و سه برابر کره شمالی جمعیت دارد؛ حکومت آن دموکراتیک نیست ولی حکومتی تکحزبی و دیکتاتوری هم نیست، نوعی حکومت اقتدارگرای انتخاباتی، حجیم و ناکارامد است؛ هیچ ایدئولوژیی (اعم از اسلامسیاسی، لیبرالیسم، ناسیونالیسم، سوسیالیسم و فمینیسم) در این کشور هژمون نیست و دستبرتر را ندارد؛ بافت فرهنگی و اجتماعی جامعه متکثر است؛ جامعه در تاریخ معاصرش یک جامعه جنبشی و مطالباتی بوده است و با هر ساز حکومت همراهی نمیکند؛ حکومت در ایران بزرگترین نهاد این کشور و البته توسعهگریز است و از اقتصاد خودکفایی دفاع میکند و همین سیاست یکی از عوامل خشکیدگی ایران در دهههای اخیر است؛ این حکومت سیاست خارجی نامتوازن، آمریکا ستیز و پرهزینهای دارد و اخیرا علاقه دارد در نظام چند قطبی جهانی خود را در کنار روسیه قرار دهد؛ سیاست خارجی پرهزینه حکومت امکان تعامل اقتصاد ایران را با اقتصاد جهانی گرفته است و هم اکنون یکدهه هست ایران در مسیر فقیر شدن و مهاجرت نخبگان قرار دارد و فرایند توسعه در آن تعطیل شده است؛ این کشور بیش از چهار میلیون مهاجر تا حدودی موفق در کشورهای غربی با سرمایه بیش از دوهزار میلیارد دلار دارد.
تلاش برای انجام «انقلاب از بالا» بوسیله «دولت یکدست»
نیروی انقلابی-جنگی که دنبال قالبریزی جامعه بر اساس تفسیری شاذ از اسلام (اسلام سیاسی) باشد در چهار دهه گذشته در ایران حضور داشته و چیز جدیدی نیست. همین نیرو ربع قرن در برابر نتایج انتخابات و اصلاحات در جامعه ایستاد. ابزار این نیرو روزی «گروههای خودجوش» حزباللهی در دو دهه اول انقلاب بود، بعد در دوره اصلاحات به «دولت پنهان» تبدیل شد و در دوره اعتدال به «دولت موازی» و اینک در دوره رئیسی به دولت «یکدست» ارتقا یافتهاست. ایران کره شمالی نیست و کره شمالی نمیشود ولی به نظر میرسد این نیروی انقلابی دنبال قالبریزی جامعه و اعمال یک «انقلاب از بالا» هست. مولفههای زیر نشاندهنده حضور این گرایش در «دولت یکدست» هست.
مولفههای این قالبریزی اینها است:۱)پیگیری طرح تحول علوم اجتماعی دینی از طریق شورای انقلاب فرهنگی در دانشگاههای کشور و تخطئه علوم انسانی و اجتماعی بشری که کل بشریت در تولید آن نقش داشته و دارد. ۲)اخیرا متوجه شدند که کار مذکور در دانشگاهها خوب پیش نمیرود لذا این قالبریزی را باید ریشهایتر از مدارس آموزش و پرورش پیگیری کنند. انتهای این طرح استخدام هزاران طلبه وفادار به بلوک قدرت سیاسی در مدارس کشور شده است.۳)قالبریزی مرامی و عقیدتی همه تولیدات هنری (از سینما، تاتر، گالری، رمان، داستاننویسی، و ...) که وزیر ارشاد کنونی به صورت چکشی دنبالکننده آن است و اخیرا و صریحا برای هنرمندان شاخشانه میکشند.
۴)قالبریزی عرصه تولیدات رسانهای نیروهای جامعه مدنی از سوی سازمان صدا و سیما، یا صداوسیمایی که وقیخانه به خود جرئت داد جلوی محبوبترین برنامه مردمی صداوسیما را (یا برنامه ۹۰) را بگیرد و به علاقه بیش از بیست میلیون شهروند ایرانی پشت کند.۵)قالبریزی عرصه زندگی روزمره و سبک زندگی مردم است که مهمترین پروژهاش حجاب اجباری و کارهای «تهدید آمیز» سازمان امر معروف هست. واقعا میتوان مسول سازمان مذکور با جسارت غیر اخلاقی به خودش اجازه میدهد که زنان ایران را در هنگام عبور از اماکن عمومی مثل مترو تهدید کند که: عکستان را میگیریم و بعد با کارت ملی تطبیق میدهیم آنگاه شما را نقدا جریمه میکنیم! و صدا و سیما هم آنرا پخش میکند.۶)قالبریزی امور مهم استخدامی کشوری بطوری که استخدامها حتی به خودیها هم نمیرسد! این در حالی است که اولا طبق مطالعات متنوع انجام شده یکی از مهمترین معضلات کشور عدم کارایی دستگاههای اداری کشور است که جز از طریق شایستهگزینی اصلاح نمیشود و ثانیا این خودی گزینی در حالی صورت میگیرد که هزاران فارغالتحصیل دانشگاههای کشور بیکارند. هم اینک فردی ناوارد و ضد شایستهگزینی مسول این سازمان مهم است و مشغول مهندسی اداری است.
۷)در اجرای طرحهای پیشگفته، فضای مجازی بزرگترین مانع است، چون فضای مجازی ضد سانسور است و مهندسی و «انقلاب از بالا» به سانسور و کنترل افکار عمومی نیاز دارد. لذا با طرح صیانت فضای مجازی و با انواع ریاکاری دنبال کنترل رسانهها و شبکههای مردمی مجازی هستند. ۸)قالبریزی نظام بانکداری است. اخیرا نیرویهای رادیکال متوجه شدند پولهای بزرگ در چاپ اسکناس در بانک مرکزی و در تخصیص وامهای بانکها هست. لذا بیش از آنکه نگران کنترل تورم و رکود در اقتصاد کلان جامعه باشند به دنبال ارسال طلبه و یک مامور فرهنگی در بانکها هستند. ۹)یکی از سرمایههای بوروکراتیک ایران پس از انقلاب مشروطه تا حالا «سرمایه دانشگاههای کشور» هست. غیر از اعمال مهندسی شورای انقلاب فرهنگی که در بالا اشاره شد، با اجرا و تداوم سه طرح ذیل دارند این نظام دانشگاهی رو از درون پوک میکنند و به قول خودشان ضربه نهایی را به این رهاورد غرب میزنند.الف: از طریق تداوم سهمیهبندیها در گزینش دانشجو حتی به پزشکی هم رحم نمیکنند. ب:از طریق گسترش تحصیلات تکمیلی در سراسر کشور حتی در روستاها یا طرح بیارزش کردن مدارک دانشگاهی از طریق تولید انبوه آن. ج:یکی هم از طریق تجاری کردن ثبت نام دانشجو، پول میگیرند ثبت نام میکنند و بعد اتوماتیکمان مدرک هم باید داد. ۱۰)مهاجرت نخبگان در موج اخیرش راه را برای اجرای موارد مذکور تسهیل کرده و دولت «یکدست» نگرانی هم ندارد اگر چنین نگرانی بود مدیران «زیر متوسط» را بکار نمیگرفتند-مدیرانی که «شایستهفراریده» هستند.
بنابراین امور دهگانه مذکور در واقع تلاش برای یک «انقلاب از بالا» یا «شبه انقلاب» برای مهندسی جامعه و دولت است. اگرچه در عمل مثل گذشته بجایی نمیرسد ولی همین تلاشها و مهندسیها عدهای را نگران کرهشمالی شدن ایران میکند.
نگرانی متفکران ایرانشناس
جدای از تلاشهای نگرانکننده فوق، محققانی هم که موضوع مطالعاتشان برای بیش از پنج دهه «ایران» بوده است اخیرا نگران پیگیری قالبریزی بر اساس «الگوی کرهشمالی» در ایران شدهاند. یکی از این محققان آقای دکتر سید جواد طباطبایی است که این نگرانی خود را در یک نوشته چند قسمتی تحت عنوان «روسیه و وضع کنونی ایران» خصوصا در بخش سوم آن ابراز کرده است (قابل دسترس در کانال یادداشتها و جستارها me/jtjostarha). و به حق از جامعه دانشگاهی کشور به خاطر این غفلت گله کرده است.
جمعبندی
ایران ساخت و بافتش از جنس جامعه کرهشمالی نیست. اما در ایران بخشی از جریان انقلابی-جنگی علاقهمند به مهندسی از بالا و قالبریزی جامعه هستند (و اخیرا بیشتر دلداده روس شده است). مدل مهندسی آنها از اینکه از بالا و با قدرت حکومت انجام میشود بیشباهت با مدل ایدئولوژیک «جوچهای» کرهای شمالی نیست. روشن است این مدل در ایران نمیتواند اجرایی شود زیرا ایران جامعهای مطالباتی و آگاه هست و اقشار جامعه در عمل و در زندگی روزمره خود با این طرحها همراهی نمیکنند. ایران معاصر نشان داده است که مردم چون موم در دست نقشههای حاکمان آن نیستند. ولی متاسفانه پیگیری این طرح ها با صرف امکانات حکومت، امکان حرکت ایران را در مسیر توسعه و بهبود زندگی مادی و معنوی ایران میگیرد-این مهندسیها سرابگون و ایرانسوز است. حسرت یک زندگی شرافتمندانه را به دل کثیری از جوانان ایران مانده است.