Sunday, Sep 25, 2022

صفحه نخست » نیروی جایگزین، بهرام پویامنش

jaygozin.jpgهدف اصلی هیئت حاکمه در ایران در حال حاضر چیزی جز حفظ قدرت و چپاول مردم نیست. هر چند نقطه عزیمت زمامداران در ایران، ابتدا از ماهیت ایدئولوژیک شروع شده است، اما به مرور جاذبه قدرت و منافع اقتصادی ناشی از انحصار در شیوه حکمرانی، ماهیتی سکولار به آن بخشیده است و مذهب عمدتا به عنوان پوشش و فریب هواداران ایفای نقش می کند، زیرا دیگر هیچ کس فساد و ظلم گسترده را به عنوان نماد مذهب نمی پذیرد.

هیئت حاکمه در ایران نیازمند آن است برای فریب هواداران به صورت مستمر برای خود دشمن بتراشد و مهم ترین دشمن خود را نظام دموکراتیک غرب معرفی می کند، هر چند واقعا به دشمنی با آن باور ندارد، زیرا هزاران نفر از اعضای وابسته به هیئت حاکمه به غرب مهاجرت کرده اند و یا شهروندی آن را پذیرفته اند.

هیئت حاکمه برای استمرار بخشیدن به دشمن تراشی نه تنها با غرب، بلکه با نظم منطقه نیازمند آن است تا خود را محور شرارت اعلام کند. در این راستا نه تنها به بهانه های واهی فعالین اجتماعی و سیاسی را سرکوب و زندانی می کند، بلکه اتباء خارجی را گروگان می گیرد. البته رژیم ایران می داند که چنین اعمالی برای او هزینه جدی بر نخواهد داشت، زیرا می داند آن چه می تواند حیات اش را به مخاطره اندازد تهدید نظامی قدرت های خارجی و یا جنبش و انقلاب داخلی است، اما گمان می برد:

1- جامعه جهانی تمایلی به عملیاتی نظامی علیه ایران ندارد.

2- شورش های داخلی به دلیل فقدان سازماندهی و رهبری نمی تواند استمرار یابد و به نتیجه برسد.

اما خیزش اجتماعی آبان 98 تا اندازه ای معادلات را تغییر داده است. از جمله این تغییرات، کاهش بسیار زیاد فاصله زمانی بین خیزش های اجتماعی نسبت به قبل است. بر همین اساس خیزش مجددی در شهریور 1401 در ایران رخ داده است که هم به گستردگی سال 98 است و هم این بار نیروی پیش برنده خیزش، یعنی زنان و جوانان از انگیزه قوی تر و ترس کمتری نسبت به نیروهای موثر در قبل برخوردار هستند.

تغییر عمده دیکر که در سطح جهانی در حال وقوع است، اتفاق نظر قدرت های جهانی برای تقویت الترناتیو نسبت به رژیم ایران است. علائم این تمایل در اعلام موضع رضا پهلوی در ابتدار سال 1401 و حمایت ضمنی قدرت های جهانی از او و سپس جلسه نماینده اتحادیه اروپا با ایشان در اول مهر سال 1401 برای انجام هماهنگی های مورد نظر برای بهره بردرای از نتایج احتمالی خیزش شهریور 1401 بر گزار شد.

ظواهر امر از گفتگوی رضا پهلوی با شبکه ایران اینترنشنال نشان می دهد که در خصوص محورهای زیر با اتحادیه اروپا مطالبی رد و بدل شد:

1- در جنبش پیش رو، غرب نمایندگان مردم را برای گفتگو نمی شناسد، یعنی غرب نمی داند با چه کسی باید تبادل نظر و یا معامله کند. فقدان رهبری، نتیجه و برایند نهایی حاصل از جنبش را برای همه مبهم می گذارد و این نه تنها برای جنبش، بلکه برای نظم جهانی و منافع قدرت های جهانی خوشایند نیست.

2- رهبری جنبش آینده باید در خصوص ممانعت از مهاجرت مردم به غرب تضمین بدهد.

3- رهبری جنبش باید در خصوص انتقال مستمر انرژی به غرب تضمین بدهد.

4- رهبری جنبش باید در خصوص صلح آمیز بودن نقش ایران در منطقه تضمین بدهد.

احتمالا غرب نیز در خصوص تشدید فشار علیه رژیم ایران اعم از اعمال تحریم بیشتر، محکومیت اقدامات هیئت حاکمه ایران در خصوص حقوق بشر، اعمال محدودیت های سیاسی همچون فراخوان سفیر و .. اقدامات لازم را به عمل خواهد آورد.

هیچ یک از تفاهم های احتمالی ذکر شده بین غرب با رضا پهلوی و یا هر جریان اپوزیسیون دیگری، از جنسی نیست که هیئت حاکمه در ایران نخواهد آنها را محقق نماید. چنانچه برای هیئت حاکمه در ایران، امر بر انتخاب حفظ نظام با چرخش قهرمانانه و یا نابودی باشد، رژیم حفظ نظام را انتخاب خواهد کرد، زیرا هیئت حاکمه نشان داده است که در سر بزنگاه همه گونه نرمش را نشان خواهد داد. در این صورت احتمالا شاهد دو گزینه از سوی هیئت حاکمه در مواجهه با شرایط ذکر شده هستیم:

1- هیئت حاکمه به دلایل عدیده از جمله قطع ارتباط ذهنی با واقعیت و یا تشدید تعارض در میان خود، به ادامه وضع موجود تا سرنگونی ادامه می دهد.

2- روند اصلاحات را به اجبار می پذیرد، اما به دلیل بد نامی خود نمی تواند روند اصلاحات را درپیش گیرد، از این جهت دست به دامان افراد اصلاح طلب درون حاکمیت همچون خاتمی و موسوی می شود.

هر چند منافع رژیم ایران تا کنون آن بوده است که مانع از تشکیل یک نیرو به نمایندگی از اپوزیسیون مردم ایران شود، اما ادامه خیزش و تبدیل آن به جنبش و نزدیک کردن وضعیت اعتراض اجتماعی به انقلاب باعث می شود تا برای جلو گیری از انقلاب، رژیم باید بتواند با نمایندگان مردم گفتگو کند. چنانچه اپوزیسیون فاقد انسجام و هماهنگی باشند، رژیم می خواهد با چه کسی و یا جریانی گفتگو کند؟ بنا بر این احتمالا اگر بخواهد رفتار عقلانی در پیش گیرد به نفع اش خواهد بود که اپوزیسیونی متمایل با خود را خلق و یا در صورت شکل گیری توسط اصلاح طلبان، از آنان حمایت نماید.

به نظر نمی رسد رژیم ایران در اعمال گزینه دوم یعنی در پیش گیری روند اصلاحات نیز موفق شود، زیرا رژیم هر چند بخواهد به خواست غرب پاسخ مثبت بدهد، اما زمان برای اعمال اصلاحات بسیار دیر است، اولا رژیم ایران دیگر از مشروعیت و مقبولیت لازم برای ادامه زمامداری نزد مردم برخوردار نیست و هر گونه تغییر از سوی رژیم نیازمند گذار کردن از هویت کاذبی است که برای فریب هواداران خود خلق کرده است دوما رژیم فاقد نیری کارآمد برای رفع مشکلات و بهبود بخشیدن به وضعیت اقتصادی و اجتماعی است. رفع هر دو مانع منجر به ریزش گسترده وفاداران و در نتیجه منجر به فروپاشی آن می شود.

مساعدت قدرت های خارجی و نقش رضا پهلوی نباید منجر به بیم و یا بر عکس امید کاذب شود. نقش هیچ یک نباید جایگزین اراده ملی برای اعمال حاکمیت بر سرنوشت خود شود، در عین حال برای ایجاد ائتلاف بین نیروهای اپوزیسیون و تقویت جنبش، مساعدت قدرت های خارجی لازم و نقش رضا پهلوی به عنوان کاتالیزور برای ایجاد هماهنگی بین نیروها و جریان های سیاسی مفید است. همچنین شایسته است از فرد و یا نیرویی دیگری که می تواند در ایجاد وفاق موثر باشد استقبال نمود. تا زمانی که جریان های سیاسی این چنین متفرق و پراکنده هستند، باید چنین فرصت هایی را غنیمت شمرد.

آینده تحولات ایران به چگونگی سازماندهی و رهبری خیزش و همچنین وفاقی وابسته است که باید بین سران اپوزیسیون شکل گیرد. مهم ترین خلائی که فرا روی خیزش مردمی قرار دارد، فقدان سازوکار عملی برای ایجاد همبستگی بین نیروهای مرجع اجتماعی است. تا زمانی که چنین خلائی از طریق پذیرش یک شورا، فرد و یا جریان سیاسی حل نشود، امکان فراخوان دادن برای ایجاد تجمع و هماهنگی بین مردم وجود نخواهد داشت و چنین کمبودی خیزش را همواره در وضعیت شکننده نگه می دارد و همین عامل مانع از استمرا خیزش تا رسیدن به نتیجه خواهد شد.

بهترین روش برای ایجاد اتفاق نظر در بین جریان های سیاسی گفتگو به منظور تشکیل شورایی برای رهبری است و در این راستا مواجهه مثبت قدرت های جهانی و حتا مساعدت شان نسبت به رضا پهلوی می تواند به عنوان نقطه عزیمت مثبت تلقی شود. نقطه عزیمت مثبت است، زیرا بهانه ای برای موافقت و یا مخالفت همگان نسبت به موضوع واحد یعنی ضرورت جلب نظر مثبت قدرت های جهانی و اتفاق نظر بر نیروی هماهنگ کننده و رهبری کننده جنبش می شود. در این تعامل مهم نیست رضا پهلوی به عنوان فرد شایسته رهبری انتخاب شود و یا نشود، آنچه مهم است ایجاد نیروی هماهنگ کننده فعالیت مردم در جنبش آینده است. بهترین شیوه برای ظهور رهبری در هر جنبش اجتماعی، پذیرش خودانگیخته رهبر توسط مردم است، اما چنانچه این امر به هر دلیلی میسر نشود، باید به شیوه گفتگو و یا انتخابات متوصل شد.

چنانچه گفتگو برای ایجاد وفاق بین جریان های سیاسی به علت پراکندگی بیش از حد و یا عدم اعتماد به هم صورت نپذیرد، راهکار انتخاب شورایی از رهبری از میان نامزدهای معرفی شده و انتخاب آنان از سوی مردم از طریق همه پرسی در شبکه های اجتماعی است. آنگاه افراد انتخاب شده می توانند در خدمت به مردم برای ایجاد هماهنگی و دادن فراخوان به همین منظور انجام وظیفه نمایند. در این صورت دیگر لازم نیست جریان های سیاسی با نتیجه انتخاب موافق باشند، زیرا تنها پذیرش مردم برای انجام چنین نقشی کفایت می کند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy