قاضی القضات، حضرت حجتالاسلام والمسلمین غلامحسین محسنی اژهای، به مردم معترض و خواهان سقوط جمهوری نکبت فرمود: «سوال، اعتراض، انتقاد و یا ابهامی دارید بیایید با هم گفتگو کنیم!»
اولین جملاتی که بعد از شنیدن فرمایشات ایشان به ذهن ام رسید این بود که:
«خر خودتی جناب اژه ای! فکر کردی با گاگول طرفی؟!»
لابد بعضی از طرفداران حکومت و اصلاح طلبان دوزاری خواهند فرمود:
«این یک دریچه است که گشوده شده! مگر گفت و گو با ایشان چه ایرادی داره؟!»
هیچی! هیچ ایرادی نداره! فقط اول به ایشان بگویید، طرفِ گفت و گو را گاز نگیره و قندان به طرف اش پرت نکنه تا مقدمه ای باشه برای یک گفت و گوی متین و سازنده!
بعد ایشان وسط گفت و گوی جدی سوت بلبلی نزنه و نیش اش رو تا بناگوش باز نکنه!
سوم این که یه خطر خیلی کوچولو،،، معترضِ گفت و گو کننده رو تهدید می کنه اونم این که بعد از خروج از محل گفت و گو، ایشون رو مثل خیلی های دیگه که حتی از خود حکومت بودند و خیلی هم اهل گفت و گوی متین و حکومت پسند بودند بگیرند ببرند هف هش ده سالی آب خنک بخوره!
همین الان، همین امروز، جناب مصطفی تاج زاده که خیلی هم چانه ی گرمی داشت و کاری هم جز گفت و گو بلد نبود و یک زمان هم سرپرست وزارت کشور بود و در گفت و گو سعی می کرد پاچه ی آقایان را بخاراند، هشت سال حکم زندان اش قطعی شد که باید پنج سال اون رو به طور کامل در زندان بمونه!
حالا تصور کنید که مثلا «ف. م. سخن» نامی برای طرح «اعتراض، انتقاد و یا ابهام» رفته دفتر جناب اژه ای، اون وقت بعد از گفت و گو، اگه جناب اژه ای مثل اون آقای قاضی که وسط محاکمه، هفت تیرش رو از کشو ی میز ش در آورد و متهم بدبخت رو که داشت از خودش دفاع می کرد، در جا با گلوله زد و مجازات فوری کرد، جناب سخن رو نکشه و حداکثر او رو گاز بگیره، بعد ش در مقایسه با جناب تاج زاده چه مجازاتی براش تعیین می کنه که دیگه غلط کنه به جمهوری مقدس امام زمانی اعتراض کنه!
بچه هایی که دوره ی اول انقلاب رو ندیدند، از بس حکومت در باره ی اون دوره و سازمان های سیاسی و بچه های سیاسی اون روزگار مزخرف به هم بافته، فکر می کنند که مثلا مجاهدین خلق و فداییان و توده، از روز اول روی حکومت اسلحه کشیدند و خواهان بر اندازی اش شدند!
نه قربون تون برم! اون ها هم اون روز ها با امثال اژه ای ها که اون زمان بیست بیست پنج سال سن بیشتر نداشت، وارد گفت و گو شدند و هی گفتند و نوشتند و توو مناظره های حضوری تلویزیونی شرکت کردند و قربون صدقه ی حکومت رفتند و خمینی رو پدر خودشون نامیدند و دیگه هر جور پاچه خاری که بشه تصورش رو کرد کردند و همین اژه ای ها و مصطفی تاج زاده ها، به فرمان خمینی ملعون، پوستی از این گفت و گو کنندگان کندند و بلایی بر سر این ها آوردند که یکی رفت افتاد توو دامن صدام جنایتکارکثافت، یکی دیگه رفت بغل ولگا گراد ساکن شد، یکی هم رفت دنبال کار و کاسبی و «کیسون» بازی و از پاریس و لندن شعار اصلاحات از راه دور دادن...
بله آقاجون!
ما بالای شما رو هم دیدیم، پایین تون رو هم دیدیم، گفت و گو کردن با شما ها رو هم دیدیم، ایام شیرین بعد از گفت و گو با شماها رو هم دیدیم! :)
حالا ما که با زبونی صحبت می کردیم که شما دستکم جمله بندی و کلمات و دستور زبان اش را می فهمیدید و اون بلاها را سر ما آوردید! با زبان دهه هشتادی ها که مثل زبان چینی واسه ماها و شماها می مونه چجوری میخواین گفت و گو کنین؟!
خلاصه کلام جناب اژه ای! خر خودتی حاجی! :)