ایشان در تازهترین شاهکار خود "هموطن! به جنبشِ "ما خشونت پرهیزیم" بپیوند!، منتشر شده در گویا (۱)، فرمودهاند:
"ایرانیان شرافتمند! دو نیروی خشونتگرا در درون و بیرون نظام، حیات و بقای کشور ما را هدف گرفتهاند. اگر مرعوب و مقهور آنها شویم، کشورمان ویران میشود، حمام خون به راه میافتد و نسلهای آیندهمان یا به کلی میسوزند و یا اسیر و آواره میشوند."
نخست باید پرسید این "ما"یِ خشونت پرهیز کی هست، چه هست و کجا هست؟ همآن "اصلاحخواهان" تهنشین شدهاند که پنهانی به امرِ رهبرِ مالیخولیایی گردِهم آمدهاند یا تراوش اندیشه یگانه و درخشانِ خودِ ایشان است؟ ولی نکته مهم که چهارچوب نوشته ایشان برآن استوار است و برباددهنده همآن اندک اعتبارِ گذشته دوری است که برایِ او به جا مانده بود.
یک ترفندِ آخوندی
خوانندگان توجه بفرمایند به کاربُردِ یک ترفندِ آخوندی آن هم درست در میانه یک مبارزه بیامان مردم به ویژه جوانان و نوجوانان ایرانزمین برای "زن، زندگی، آزادی" و در برابر خشونت و آدمکشی عریانِ حکومت که جهان برآن شاهد است و تنها یک مغزِ بیمار توان انکار آن را خواهد داشت. فرمودهاند: "دونیرویِ خشونت گرا در درون و بیرون نظام"!
"درونِ نظام" که برکسی پوشیده نیست، آیا "بیرون نظام" میتواند کسی جز همین مردم، دانشجویان، جوانان و نوجوانان که برای رسیدن به آزادی میجنگند، باشد؟ آیا این مردم که تنها گناهشان خواست آزادی و حق شهروندی لگدکوب شده در ۴۳ سال گذشته است، نیرویِ خشونتگرا هستند؟ شد یکبار مردم اعتراضِ بهحقی بکنند و پاسخی جز باتوم، گازاشکآور، گلوله، پروندهسازی، زندان، شکنجه خود و خانواده دریافت نکنند؟ آقای"شرف قلابی اهلِ قلم"، جوان و نوجوانِ مردم را تنها به جرم شعاردادن و فریادِ خواست آزادی میکشند و با دهها اما و اگر و شرط، پیکر کشته را به خانواده میدهند و یقبه ماجراها که دیدنش که هیچ، شنیدن و خواندنش نیز دردآور است. آیا خودت فرزندی داری؟ نمیبینی و نمیشنوی که چگونه خانوادههایِ کشتهشدگان را شکنجه میکنند و با بیشرمی تاریخی، که تنها از چنین حکومتهایِ ناانسانی برمیآید، خانواده را با تهدید، فشارِ هرروزه و هراسافکنی مجبور میسازند در برابر تلویزیون کشتهشدنِ فرزند دلبندِ خود وسیله اوباشِ حکومت را نفی کند؟ خشونت معنایش چیست آقایِ زیدآبادی؟ این مردمند که با لگد، باتوم و قنداقِ تفنگ به دروپنجره خانهها، فروشگاهها و اتومبیلها بورش برده، میزنند و میشکنند و نابود میکنند؟ این مردمند که برای زندانیانِ گرفتار در زندان برنامهریزی تبهکارانه میکنند تا زندانیان دربند را همچون فاجعه سینمارکس آیادان زنده، زنده در آتش بسوزانند و یا به رگبارِ گلوله ببندند؟ این مردمند که به کوی دانشگاه شریف و اینک حتا آموزشگاهها و کودکان یورش برده و فاجعه میآفرینند؟ آیا نابودکردن انسانهایِ بیگناه در شلیک به هواپیمایِ مسافربری هرگز فراموش خواهد شد؟ آیا آبان ۸۸ فراموش میشود؟ و... سدها تبهکاریِ دیگر؟
برایِ نوجوانان و جوانان امروز آزادیخواه، این سخنپراکنیهایِ بیپایه، هراسافکنیها و آویختن به دامان مولانا و... پشیزی ارزش ندارد. نوجوان و جوان امروز نمیخواهد چون نسلهایِ گذشته خود در زیر کنترل، فشار و شکنجه هرروزه زندگی کند. او میخواهد حتا به بهایِ جانِ گرامیِ خود از این جهنمی که یک آخوند متوهم و روانی با مشتی میهنفروش و خودفروش برایش ساختهاند، رها شود.
چند یادآوری پایانی
یک. مردم ایران هرگز خشونتخواه نبوده و نیستند. راهکار بسیار ساده است. اگر حکومت بر این است که مردم خواهانِ "نکبتی" بنامِ حکومتِ اسلامی هستند، با یک رفراندُم که کاملن، از ابتدا تا انتها، زیر کنترلِ سازمان ملل و دیگر سازمانهایِ کوشنده "حقوق بشر" باشد، موافقت کند تا بدون کاربُرد اندک خشونت، جایگاه این حکومت و خواستِ مردم بر همگان آشکار شود. راهِ از این سادهتر و بهتری دارید، بنمایید؟
دو. هزاربار دیگر خواهیم گفت که دفاع از خود حق انکارناپذیرِ هرانسان است که در همه جهان به رسمیت شناخته شده است. آیا شما در برابر حیوان درنده و وحشی از خود دفاع نمیکنید؟ چه فرقی بین این حیوان وحشی و درنده و اوباشِ خامنهای است که حتا به کودکان نیز یورش برده، میزنند و میکشند؟
سه. مردم در اعتراضهایِ کنونی نیز با مسالمت و دستخالی تظاهرات کردند و چون همیشه با فرمانِ رهبر روانی، نیروی سرکوب بیشرمانه و سنگدلانه دست به کشتار زد. اینبار ولی جوانان و نوجوانان دیگر نمیخواهند تنها آسیب ببینند و کشته شوند. آنان میخواهند به هرشکل که میتوانند از خود دفاع کنند. دفاع از خود در برابر یورش حیوانهایِ درنده را کسی نمیتواند از مردم و این حوانان بگیرد.
چهار. آدرس نادرست ندهید. آنکسی که میخواهد حتا به بهایِ درگیرکردنِ ایران در جنگ و آشوب بر سر قدرت بماند، آخوند خامنهای و باندهایِ مافیایی، آدمکش و میهنفروشِ وایسته به اویند، نه مردم! (همآنکاری که هماکنون با یاری به روسیه در جنگ اوکراین دارند میکنند).
پنج. نگران نباشید. دوران ما بسر آمده است و جوانان هشیار، پویا و مبتکر ایرانی که در اُلمپیادهای جهانی علم و دانش رتبههایِ بالاداشته و دارند، میدانند چگونه ایران را بسیار بهتر از گذشته اداره کرده و جنگافروزانِ نادان و خودکامه ایران بربادده را خاک کنند.
آقایِ زیدآبادی روزگار شعبدهبازی، آنهم چنین ناشیانه، بسر آمده است!
پانویس:
۱ـ مقاله ایشان
https://news.gooya.com/2022/10/post-69655.php