پس از گذشت ۴۳ سال از پیدایش ولایت فقیه در سرزمین جمشید، سرزمین مهر و داد، فرصتی طلائی درافق سیاسی ایرانی که در چنگال قهر و نه قدرت گرفتاراست پدیدار شد.
به ویژه میبایستی توجه داشت ایران، سرزمین که نخستین پادشاهش، کیومرث، جلوهای از نخستین انسان بود، امروز دیوان برآن استیلا دارند.
این جلوه که بیانی از فرهنگ ملّی پارسیان است توأم با فره ایزدی اسطورهﻯ شاهنشاهی را در سرزمین پهناور "جم" بوجود آورد.
"فره ایزدی" به زبان کنونی همان "نظم"، نظم سیاسی، است.
بنابراین تاریخ ایران نشان میدهد نظم تنها بر پایهﻯ فرهنگ ملّی است که میتوان در کشور پایداری، به معنی تداوم سیاسی و ثبات اجتماعی بصورت خیرعمومی بیآفریند.
تاریخ به چنین نظمی قدرت سیاسی گفته است. اما برگهاﻯ تاریخ میگویند:
«هر گاه فرهنگ ملّی به انحطاط کشیده شود "فره ایزدی" نیز از بین خواهد رفت»
«و جای آن نه قدرت بلکه قهر که نامش ضحّاک است مینشست»
از این رو درست مادامیکه ایرانیان "خودآگاه" نمیشدند، یعنی به انسان بودن خویش پی نمیبردند کماگان ضحّاک برآنان استیلا داشت.
پس فرهنگ ملّی ایرانیان انسانیت است که پایههای آن:
• مهر و داد
• برخورد انتقادی برای رسیدن به خودآگاهی که زمینهﻯ آن آزادی است
• تحمّل (احترام متقابل)
ملاحظه میفرمائید که سرزمین جم که نماد آن امروز "فرهنگ ملّی" است تا چه اندازه اندیشههای "امانوئل کانت" و تفکر سیاسی "کارلو اشمیت" را پرورانیده است:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد
هم میهنان گرامی توجه بفرمائید که تفکر سیاسی "کارلو اشمیت" بر دو پایه:
• مکان (فرهنگ)
• زمان (نظم
قرار دارد.
امروز در دوران قهر ولایت فقیه مردمی که با گوشت و استخوان خود ستم ولایت غیر انسانی را در وطن خود چشیدهاند، با فریاد "زن، زندگی و آزادی" نه تنها میخواهند به این سیه روزی پایان بخشند بلکه این فریاد حکایت از خودآگاهی پارسیان کنونی دارد. زیرا آنها نیز مانند اجدادشان نه تنها ارزش گوهر آزادی را درک کردهاند بلکه مضافأ برابری زن و مرد و زندگی به معنی خود مختاری افراد را نیز خواهانند.
ساده ترایرانیان درون کشور پس از قرنها به فرهنگ ملّی خویش توجه و آن را دوباره زنده نمودهاند.
اما از آنجا که ضحّاک زمانه با قهر و خشونت و پشتیبانی بیگانه هنوز ازمواضع خود دفاع میکند دیگر تنها با اعتراض، اعتصاب و تجمعات بزرگ و دائمی سنگر این جباریت نمیشکند.
از این گذشته سقوط ولایت فقیه با اربابان بیگانهاش تنها با جنبشهای اجتماعی و اعتصابات سراسری ممکن نیست. بلکه این جنبشها تنها یک وسیلهاند. آنچه این رژیم دد صفت را سرنگون میسازد حوادثی ناگهانی میباشند که هرچه تجمعات بزرگتر باشد احتمال وقوعش نیز بیشتر میشود. یادمان نرود حادثه سینما رکس آبادان و حادثه میدان ژاله در تهران سبب پیروزی جنبش خمینی شد. جنبشی که خودش دارای تشکیلات وسیعی، از جمله مساجد، تشکیلات چپها (مجاهدین، فدائیان، حزب توده، فلسطینیهای مسلح و اتحادیههای مختلف بازار) بود.
چاره این کار همانطور که در نوشته پیشین آمد تنها مراجعه به فرهنگ نیست. بلکه سه موضوع میبایستی باهم و در اتصال بهم پیگیری شوند:
• نظم (در شکل یک مقصود یا بهتر چشم انداز آینده ایران) تا با جذابیت خود همهﻯ ایرانیان را متحّد کند
• جنبش آزادیخواهی در ایران با دو بُعد هجوم (جنبشهای اجتماعی، شورشها و اتصابات) و تسخیر (با وقوع حوادثی کارساز) نیاز به تشکیلات دارد. ضرب المثلی ایرانی میگوید: "کار هر بز نیست خرمن کوفتن گاو نر میخواهد و مردم کهن"
یعنی خرمن کوفتن نیز بدون تشکیلات ممکن نیست. تشکیلاتی که قصد"خرمن کوبی"دارد. تشکیلاتی که توانائی آن تهیهﻯ برنامهﻯ اجرائی و منابع لازم، آماده نمودن وسایل و استفاده از افرادی لایق است تا با توجه به همهﻯ خطرات و اتفاقات ناگهانی، انجام به موقع خرمن کوفتن ممکن شود.
این تشکیلات نه در خارج بلکه در درون و بوسیله خود مردم میتواند شکل بگیرد. این دو موضوع را جمعأ سیاست گذر گویند
• اما سیاست گذر میبایستی تا آنجا که ممکن است از سوی همهﻯ رسانههای گروهی خارج از کشور حمایت و پشتیبانی شود. بعلاوه این بخش الزامأ نمیتواند بدون همکاری آگاهان سیاسی خارج از کشور موفق باشد. برای بسیج این منابع ایرانیان خارج از کشور به یک اتاق فکرنیاز دارند تا آن اتاق این دو مؤلفه را بسیج و همآهنگ سازد.
هرگونه جهت گیری سیاسی دیگری در برابر وضعیت کنونی ایران تنها یک تفرقه افکنی است.
مطمئنأ جنبش "هجوم و تسخیر" پس پیروزی خود این تفرقه افکنیها را مورد مؤآخذه قرار خواهد داد.
مونیخ - نصرت واحدی