جامعهای که افرادی چون رضا شهابی، اسماعیل عبدی و ابوالفضل قدیانی، عبدالفتاح سلطانی و نسرین ستوده و نرگس محمدی و فیروزه بنی صدر و رسول بداقی و صدها نفر امثال اینها را در زندان و در داخل و خارج از ایران دارد دیگر نباید دنبال امامزاده و یا شاهزاده و یا.... بگردد تا بیاید انها را رهبری کند.
جامعهای که رشد بلوغش بالاست و جهانی را به ستایش واداشته است دیگر نباید شک کند که قادر نیست خودش خویشتن را رهبری کند. چنین جامعهای نیاز به چوپان ندارد.
ما جامعهای با سواد و آگاهی داریم که فقط امروز زنان تحصیل کرده آن از مردان تحصیل کردهاش بیشتر میباشند. جامعهای داریم که نسل جوانش آگاه و انقلابی و میخواهد ازاد و مستقل زندگی کند و نسل غیر جوان آن مملو از تجربه و درایت میباشد.
ما جامعه داریم که درجه سواد و شعور و عقل و آگاهی مردمش بالاست و بسیار بالاست و در عوض حکومتگران آن پیر و فرسودهاند که سواد و شعورشان کمتر از حد متوسط معدل جامعه میباشد و مشکل عقلانی و روانی دارند. اگر معدل جامعه را ۱۸ یا ۲۰ فرض کنیم معدل سواد و عقل و شعور صاحبان قدرت در ایران کمتر از ۹ میباشد.
چنین جامعه با درایت و آگاه و با شعور و بالغی هم رهبر دارد و هم خودش میتواند رهبر خودش باشد. آب در کوزه و ما گرد جهان میگردیم آنهم برای جرعهای آب.
این جامعه قادر است رژیمی را که در داخل و در خارج هیچگونه وجهای ندارد و در ضعیف ترین و مفلوک ترین شرایط ممکنه بسر میبرد و مثل برف در حال ذوب شدن است را به راحتی سرنگون کند.
جامعه ایران چند سالی است که از سکوت بیرون آمده و به دورانی نو با روحیهای انقلابی پا گذاشته است.
یادتان میآید کنشگران اصلاحات، چقدر زحمت کشیدند و تئوری بافتند و به این توهم در جامعه دامن زدند که رژیم استبدادی را اصلاح میکنیم و اصلاح طلبی و تحول خواهی از انقلاب بهتر است. یادتان میآید همان اصلاح طلبان رنگارنگ با نامهای مختلف ۲۵ سال تلاش کردند به دروغ استدلال نمایند که به علت ساختار چند بعدی نظام اسلامی، در ایران انقلاب ناممکن است؟
یادتان است چقدر هوادران خط استقلال و آزادی مینوشتند و مینوشتند و میگفتند استبداد اصلاح پذیر نیست و خطاب به اصلاح طلبان رنگارنگ میگفتند مردم را فریب ندهید و ناممکن را ممکن جلوه ندهید و اگر راست میگوئید به مردم روشن توضیح دهید چه چیزی را میخواهید اصلاح کنید.
یادتان است چقدر تبلیغ میکردند اگر جمهوری اسلامی برود ایران تجزیه میشود و از ترس تجزیه کشور مردم را از قیام علیه ظلم و ستم رژیم اسلامی برحذر میداشتند و از روشهای اعتراض خیابانی مردم برای ساقط کردن بساط ولایت فقیه فاشیستی چون علی خامنهای و سپاهش ممانعت بعمل میآوردند تا جمهوری خیانت و جنایت و فساد حفط گردد.
بادتان میآید که کسانی بودند که همیشه تکرار میکردند که ایرانیان، خود و بدون کمک از قدرتهای بیگانه توان سرنگونی رژیم خیانت، جنایت و فساد را دارند و تنها باید به تواناییهای خود عارف شوند و آنگاه معمار سرنوشت خود و وطن خواهند شد؟
یادتان است نحلههای اپوزیسیون در خارج از کشور به بهانه نبود رهبری و آلترناتیو هر روز در گوشهای یک بدیل جدید برای ملت میساختند و روی میز جامعه میگذاشتند که البته خوشبختانه خریداری نداشتند چون پایگاه مردمی نداشتند و ندارند. هر چند یک دسته جندین دهه قبل خودشان بدون اجازه ملت خانمی را رئیس جمهور ایران کردند و هم اکنون یک ادم بی عمل غیر سیاسی بهمراه اقمارش به خیال باطل خود فرمان تشکیل دولت موقت داده است که این فرمان مثل دیگر فرمانهایش چون تشکیل ققنوس و پیمان نوین به هوا نرفته خواهد ترکید.
دیدیم که حتی بعد از جنبش انقلابی مردم در ایران نه آقای رضا پهلوی و سلطنت طلبان سینه چاک او، نه شورای گذار و نه شورای تصمیم و نه خانم رئیس جمهور خودخوانده حتی عرضه و توان برنامهریزی دو راهپیمایی کوچک سراسری در اروپا و آمریکا را هم نداشتند. در حالی که باید با این همه طمطراق مارشی از سراسر اروپا به بروکسل، مرکز اتحادیه اروپا، و در آمریکا به واشینگتن، صدها هزار ایرانی را در پشتیبانی از جنبش انقلابی، بسیج میکردند و دولتهای اروپایی و آمریکا را به موضعگیری وامیداشتند. اما دیدیم که هنوز هیچی نشده، چهرههای شاخص و یا پر سرو صدای اپوزیسیون خارج برای رهبری انقلاب ملت و ملت از همدیگر در حال سبقت گرفتن میباشند، یعنی همزمان با خون دادن نوجوانان و جوانان در خیابانهای تهران و دیگر شهرها، مدعیان خارجنشین «رهبری» جنبش همگانی مردم را به نمایش فرومایگی و بی آبرویی خود مبدل ساختهاند.
اما باید گفت که سرنوشت رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی و آینده ایران در خیابانهای و توسط خود مردم ایران رقم خواهد خورد و نه با پیامها و پز دادند دستجات و افراد مدعی قدرت.
اما همیشه افرادی در داخل و خارج از کشور بودهاند که کار اگاهگرانه و روشنگرانه کردهاند و همواره آنچه که واقعیت و حقیقت بوده را صادقانه و صمیمانه به آحاد ملت گفتهاند و یادآور شدهاند. و همواره گفتند ملت ایران راهی بجز عبور از جمهوری اسلامی از طریق یک جنبش همگانی ندارد. چون جمهوری اسلامی غیر قابل اصلاح میباشد و با آن مردم نه آیندهای و نه سعادتی خواهند داشت و ایران بیابان میشود که در حال شدن است.
و اتفاقا ادامه حیات جمهوری اسلامی را باعث سوریهای شدن و تجزیه ایران میدانستند.
امروز خود شاهد هستیم چگونه ملت ایران در چهار گوشه ایران با جنبش همگانی و انقلابی در حال عبور از جمهوری جهل و جنایت اسلامی میباشند و مشت محکمی به یاوه گویان جمهوری اسلامی خواهان زدند و اتحاد و یک پارچگی ملت را برای سرنگونی رژیم را به منصه ظهور گذاشتند.
رژیم پوشالی علی خامنهای در بدترین شرایط ممکن بسر میبرد. فقط با سه کشور معامله تجاری دارد که عبارتند از روسیه و عراق و امارات و تورماش تنها از سه کشور کمتر است. آن سه کشور ونزوئلا و زیمباوه و آرژانتین میباشند. این رژیم همین الان از درون و بیرون فروپاشیده آست. کافی است ملت ایران همگی با هم همت نهائی را بعمل در آورند تا با ضربهای جانکاه دو شقهاش کنند.
برای این رژیم هیچ چیزی بجز ترور و کشتار نمانده است. تازه همین هم کارآیی خود را آرام آرام دارد از دست میدهد. چون نیروهای سرکوبگر هم تا حدی در مقابل استقامت و پایداری ملت تاب میآورند.
میدانیم انقلاب و گذار از جمهوری اسلامی نیاز به زمان و تلاش دارد. اما این زمان زمانی کوتاه تر میشود که هرچه وسیع تر از پشتیبانی و حضور گسترده دیگر نیروهای اجتماعی مانند کارگران، کارمندان، معلمان و بازاریان و دیگر اقشار جامعه برخوردار باشد.
فقط با همبستگی ملی و تسخیر خیابانها از طرف مردم و یا لااقل بخشی از مردم جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد.