چند روزی سکوت کردم بلکه مقداری از خشم ام کاسته شود، و حرفی نزنم که بیراه باشد اما مگر می توان سرکوب بچه ها را دید و بی مسوولیتی صادر کنندگان تئوری های ابلهانه را، و خشمگین نشد؟....
«خود راننده پندارانی» که نه راه می شناسند، نه چاه می دانند چیست، نه تجربه ی رانندگی دارند، و نه کوچکترین اطلاعی از چم و خم راه صعب و مهیب تغییر نظام های سیاسی، «خود رهبر پندارانی» که در جای گرم و نرم نشسته اند، و ای کاش در این جای گرم و نرم، دست کم چند جلد کتاب مربوط به انقلاب های سیاسی جهان را در دست می گرفتند و به اندازه ی یک بچه ی مدرسه ی ابتدایی از اصول تغییرات در نظام های سیاسی سرکوبگر اطلاعاتی کسب می کردند و بعد اقدام به صدور تئوری های انقلابی می کردند باری خود رهبر پندارانی که تنها کارشان جیغ و داد کردن رسانه ای و صدور تئوری های شکمی مثل «رهبر منم رهبر تویی» و درست کردن کلاه از نمد حرکت های اعتراضی مردم و جوانان است، ای کاش به اندازه ی یک پدر، یک مادر، یک انسان نسبت به مردم، نسبت به جوانان، نسبت به بچه های خاش، نسبت به بچه های زاهدان و کردستان، نسبت به بچه های تهران، احساس مسوولیت می کردند و اگر هم حرف سنجیده نمی زدند، دستکم حرف نسنجیده و یاوه بر زبان نمی آوردند....
بولدوزر سنگین جامعه بعد از مدت ها به طرز درستی به راه افتاد.
اکنون به آستانه ی دو ماهگی این حرکت داریم می رسیم.
اما این ماشین هیچ جور و به سمت هیچ مقصد معینی هدایت نمی شود.
فهم این موضوع ساده که هیچ ماشینی به خواست مسافران اش و بدون راننده به مقصد نمی رسد برای عده ای از کسانی که می خواهند دیگران برای شان انقلاب کنند و آن ها به سعادت و خوشبختی برسند ممکن نیست. یعنی با عرض معذرت خودشان را به خریّت می زنند.
عده ای دیگر، که شاگرد شوفر هم به حساب نمی آیند می خواهند نقش راننده ماهر را بازی کنند که نتیجه ی آن هم سقوط در دره های عمیق است.
کسانی هم که توانایی اداره ی این ماشین را دارند، در کناری تمرگیده اند و با گذاشتن هندوانه زیر بغل مسافران جوان، آن ها را بهترین رانندگان جهان می نامند.
عده ای شان هم جز فک زدن و فک جنباندن کار دیگری نمی کنند.
حال ما مانده ایم و ما. جوانان در داخل کشور زیر فشار سرکوبگران که روز به روز بیشتر و پیچیده تر خواهد شد. از بستن جوان بلوچ به میله پرچم تا ستاره دار کردن دانشجویان و تباه کردن آینده شان تا دستگیر کردن دختری که به خونخواهی برادرش برخاسته و مرتبط نامیدن اش با یک «رسانه تروریستی» (!) که همین ساختن کلمه بی ربط رسانه تروریستی نشان از خباثت دستگاه امنیتی حکومت نکبت دارد و قصد او برای سرکوب به هر نام و بهانه ای.
حالا خود رهبر پنداران سبک مغز، بنشینند و باز فک بزنند، باز تئوری صادر کنند، باز بگویند رهبر منم رهبر تویی....
به امید مرگ هر چه زودتر خامنه ای و گشوده شدن راه و مسیری دیگر برای تغییر نظام نکبت....
حسین امیرعبدالهیان آلمان را تهدید کرد