*
*
دختران آزاده
بساط دیرین بربریت را در ایرانزمین
به هم می ریزند
*
این دختران سوداییاند
و برای آزادی به گونهای دیگر کمر بستهاند:
مشتهای نازکاشان پُر از توفان است
و خشمِ آگاهاشان پُر از رُستم
*
این دختران سوداییاند
چشم در چشم مرگ
در فراسوی خط قرمزها
پایمیکوبند، دست میافشانند
از ماشین پلیس بالا میروند
باتومها را محاصره میکنند
و در چشم دشمنان
با حجابهاشان آتش میافروزند
*
این دختران آبستن آزادیاند
این دختران، آبستن فردایاند
این دختران، آبستن داناییاند
*
این دختران، کتاب قدیمی دین را
هر جور که خواستند میخوانند
و آیههایش را هر جور که خواستند معنا میکنند
این دختران نمیخواهند
پروانهای حتا
بیاجازه روی مویاشان بنشیند
*
این دختران با موهاشان همیشه به خال میزنند
این دختران با موهاشان جادو میکنند
گاه، آن را چون پرچمی از تناشان برمیافرازند
و گاه، آن را در خیابانها قیچی میکنند
و فریادها را آزاد میکنند
*
این دختران
در جهان حقیقی و مجازی به هم پیوستهاند
و موهای هشیارشان را در راه آزادی
خواهرانه به هم بستهاند
*
این دختران
با خدای مشترک انسان، زن
با زبان مشترک انسان، آزادی
با زبان مشترک انسان، زندگی
با جهانیان سخن میگویند
*
این دختران از آزادی سرشارند
این دختران از فریادها سرشارند
این دختران از شگفتیها سرشارند
*
این دختران، الماس معنای زن را
به چشم خدایان میتابانند و میخندند
این دختران دیوانهاند
*
این دختران دیوانهی زیستناند:
میگویند و میخندند و می رقصند
این دختران نمیمیرند
این دختران از خوناشان برمیخیزند
این دختران در یادها میمانند
این دختران از چشمها میریزند
جنبش دانشجویی، وجدان بیدار جامعه، مسعود نقره کار
جنگ روایتها، اینبار به زبان آلمانی، شادی امین