همهی حکومتهای مذهبی در جهان سرنگون شدند و نه اصلاح. حکومت اسلامی در ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. بیش از بیست سال از تجربه اصلاحات دینی در حکومت اسلامی و شکست آن، چنین امری را بایست برای همگان روشن و معلوم کرده باشد. مهمترین دلیل شکست آن، از ماهیت ضد انقلابیاش بوده است. ضد انقلابِ "انقلاب سفید" در بهمن ۵۷ به رهبری خمینی، بازگشت بوده به سنتهای اسلامی جهت پی ریزی نظام سیاسی معطوف به آن. اگر بر این باور باشیم که "انقلاب سفید" منجر به دگرگونیهای اجتماعی شده و مکانیسمی بوده در روند تحول کیفیِ ساختار روستاهای ایران، در اینصورت تمام نیروهای شرکت کننده در رویداد ۵۷ بر ضد چنین دگرگونیهای انقلابی بودهاند. بیان یا عنوان "ضدانقلاب" بر این نیروها، مطابق قواعدِ تحولات و دگرگونیهای اجتماعی، صحیح است. این ضد انقلاب، ۴۳ سال سیاهی و تباهی را بر گُرده مردم و جامعه نشاند. اما نسلهای ایرانی تاب تحمل این سیاهی و تباهی را نیاورد. تجارب پیش آمدهی حکومت اسلامی که اثرات مخرب آن بر جامعه، شیوه زندگی و معیشت مردم مشهود و معلوم است، همچنین تمایل نسل جوان ایرانی به الگوهای زندگی تازه خارج از قید و بندهای اسلامی، و نیز تحولات اجتماعی و مدنی و آشنایی با شیوههای زندگی در جوامع با مولفه و مشخصههای آزادی و دموکراسی، اساس انقلابی هستند در برهم زدن بساط این ضد انقلاب. و این یعنی انقلاب به مثابه دگرگونی در ساختار اجتماعی و سیاسی. در توضیح ما از انقلاب اهمیت ندارد کدام انقلاب در جهان موفق بوده یا نبوده چونکه اصل برایمان توضیح مفهوم اجتماعی و سیاسی انقلاب و رشتههای پیوند آن با وضعیت پیش آمده در ایران است.
ممکن و مطلوب بودنِ سرنگونی حکومت:
آنچه مسلم است و ما آن را توضیح کردیم این است که، حکومت مذهبی در هیچ کجای این گیتی اصلاح نشدند بلکه سرنگون شدند. بر این اصل، سرنگونی جمهوری اسلامی "ممکن و مطلوب" است. آنچه ناممکن است اصلاح نظام اسلامیِ محمد خاتمی است که بیش از بیست سال، عمر این حکومت را طولانی کرده و هزینهاش را نه حامیان "نخبه" وی که مردم به قیمت فقر و فلاکت خود در حال پرداختناند. از این نظر، بر خلاف پنداشت خاتمی روند اصلاحات دینی که تا کنون در جریان بوده، نامطلوب بوده است. یا دقیقتر بگوییم: آنچه نامطلوب بوده روند شکست خورده چنین نوع اصلاحات بوده که، سرنگونی یک حکومت واپسگرایی دینی را از راه انقلاب ممکن کرده است. پس بر طبق سخن نخست ما، اگر قبول کنیم که حکومتهای مذهبی - با توضیحاتی که در خصوص فاجعه حکومت اسلامی در این ۴۳ سال ارائه کردیم - اصلاح نمیپذیرند بلکه سرنگون میشوند بنابراین پیش از هر چیز میبایست حول و حوش سرنگونی این نظام دینی برنامه ریزی انجام گیرد. خودِ این سرنگونی یعنی انقلاب علیه ضدانقلاب حاکم. اینکه فهم این انقلاب در استعداد و هوشیاری اصلاح طلبان دینی نمیگنجد باز میگردد به تمثیل "غار افلاطون" که وصف حالشان است. آنها در دل تاریکیِ غار حکومت اسلامیشان بی خبر از بیرونند؛ بیرونی که در آن، کشش و تمایلات نسل جوان در ساقط کردن حکومت دینی بمنظور ساختن جلوه هایی از زندگی نوین است.
تمایز میان نیروهای شرکت کننده در ضد انقلاب ۱۳۵۷ و انقلاب ۱۴۰۱:
اینکه انقلاب "زن زندگی آزادی" به چه نحو و با چه وسیله میتواند به آزادی و دموکراسی منتهی شود بسته است به نیروهای شرکت کننده و رهبری آن که بتدریج هویدا میشوند. در اینجا لازم است تا به وجه تمایز میان نیروهای شرکت کننده در رویداد ضدانقلابی ۱۳۵۷ و انقلابی ۱۴۰۱ نظر افکنیم. در رویداد ۵۷ به جز تعداد معدودی از شخصیتهای سیاسی از طیف نیروی ملی گرا مانند زنده یاد شاپور بختیار که آزادیخواه بمعنای غربیاش بودهاند، تقریباً اکثریت قاطع گروهای سیاسی فعال در آن، مفهوم آزادی را در ایدئولوژی گروهای سیاسیِ منحصرِ خود میفهمیدند و تعریف میکردند و میخواستند با تصاحب نظام سیاسی، عدالت را در جامعه برقرار کنند. یعنی آزادی در نزدشان درجه دوم بوده و عدالت درجه اول. اما امروز برعکس شده و نسل جوان ایرانی آزادی میطلبد تا از طریق سودمندی این آزادی، گام در راه عدالت گذاشته و روشهای زندگی و بطورکلی سرنوشت خود را به دست گیرد. در انقلاب ۱۴۰۱ ما با تحول ژرف رفتاری/ فرهنگی روبرو هستیم که آلوده به هیچ ایدئولوژیکی نیست. "روسری سوزانی" و "عمامه پرانی" و بطورکلی "زن زندگی آزادی" محرک اصلی انقلابی است که قطعاً منجر به آزادی و دموکراسی خواهد شد مگر رخدادی غیرمترقبه و ناگوار بخواهد این روند را کُند کرده و وضعیت دیگر پیش آید. اما در هر حال این نیرویی که برشمردیم نیروی انقلاب و شعارش "جمهوری اسلامی نمیخوایم" هست. آن ترس و وحشتی که حکومت اسلامی در دلِ مردان و زنان ایران کاشته بود به خودش برگشت کرده و اکنون در ترس و وحشت دائم بسر میبرد. این موقعیت پیش آمده و تداومش قطعاً باعث سرنگونیاش از طریق نیروی دختران و پسران انقلابی ایران خواهد شد. و این بر خلاف یاوگویی خاتمی، امری ممکن و مطلوب است.
نیکروز اعظمی