ابو مالش - ویژه خبرنامه گویا
سلام فرمانده! پدر بزرگوار همه سرکوبگران و شکنجه گران
بنده در سایه ارشادات شما از دله دزدی به چماق زنی و از چماق زنی به باتوم زنی ارتقا پیدا کردم. البته دله دزدانی بودند که آنها را بیشتر ارشاد فرمودید و اکنون به دزدانی کلان تبدیل شدهاند. حقیر سالهاست که سرکوبگرم و برای شما و در رکاب شما، باتوم میزنم. از بس برای شما باتوم زدهام دست راستم از دست چپم درازتر شده است. همه این سالها لباس سوسکی پوشیدهام و هرگز احساس سوسک بودن نکردم، ولی در سه ماه گذشته احساس میکنم، واقعاً سوسک شدهام.
وقتی مردم ما را نگاه میکنند انگار که سوسکی را گوشه حمام دیدهاند. درحقیقت همه ما احساس میکنیم که سوسک شدهایم. در گذشته مردم معترض تا ما را میدیدند متفرق میشدند ولی در سه ماه گذشته اوضاع کاملاً فرق کرده است. نمیخواهم خاطرتان را مکدر کنم ولی همه ما فکر میکنیم که باتوم زنی و گلوله زنی که سهل است، اعدامهای الا بختکی هم دیگر راه به جایی نخواهد برد، این دختران و پسران جوانی که ما میبینیم، واقعاً ترس سرشان نمیشود، همین طوری بِروبِر توی چشمان ما نگاه میکنند و ناموس ما را مانند منارجنبان میجنبانند. وقتی به مادر ما که از بس نماز خوانده دوباره باکره شده است رحم نمیکنند، وای به حال نوامیس شما. اگر عرایض من لحن جسارت آمیزی دارد مرا میبخشید برای این که این قرص هایی که به زور به ما میخورانند، ما را از حالت طبیعی خارج میکند.
غرض از این که وقت ارزشمند حضرت عالی میگیرم، این است که برادران سرکوبگر به من مأموریت دادهاند تا از شما تقاضا کنم که دیگر سخنرانی نفرمایید، پس از هر سخنرانی، میزان بارش سنگ، پاره آجر، خاکروبه و زباله برسر ما ده برابر میشود. هر بار که مردم شما را در تلویزیون میبینند عصبانی تر میشوند و چوبش را ما میخوریم. استدعا داریم اجازه بدهید که مردم مدتی چهره شما را نبینند، طوری غایب شوید که انگار روح شما مانند روح امام راحل، پرفتوح شده است. صادقانه خدمتتان عرض میکنم، در دراز مدت نمیتوانید روی ما فرزندان سرکوبگرتان حساب کنید. برادران به بهانههای مختلف از زیر کار در میروند و میترسم به زودی علی بماند و حوضش.
برادران همچنین از من خواستند که خدمت شما عرض کنم، اگرچه نتوانستند مردم را ساکت کنند ولی در عوض موفق شدند سرقت را کم کنند. بنده به آنها گفتم که کم شدن سرقت هم نتیجه تصمیمات آقاست، برای این که ایشان دستور دادند که همه دزدان و اراذل و اوباش و برادران بسیجی را برای سرکوب استخدام کنند وپول خوبی هم بدهند و در نتیجه دله دزدی باقی نمانده که دزدی کند.
آذر ۱۴۰۱
سخنان شیرمرد ایرانی قبل از قتل حکومتی