ویژه خبرنامه گویا
رنسانس "زن زندگی آزادی" که محور جنبش انقلابی ایران در پیروزی علیه تروریسم مذهبی حاکم است، میتواند افت و خیز داشته باشد اما نباید نسبت به پیروزی حتمی آن تردید کرد، چرا که اولا تروریسم مذهبی حاکم آن چنان که در پائین تشریح میشود خود در اختلافات و فرسایش درونیاش غرق و در سراشیب فروپاشی است و ثانیا آن که روند رنسانس-انقلاب آغاز شده، ملت ایران را به نحو بی سابقهای علیه رژیم متحد کرده. این روند دارای آن چنان مولفههای نیرومندی است که با کشتن و اعدام متوقف شدنی نیستند و قطعا تا فروپاشی این رژیم جنایتکار و پیروزی دموکراسی که آرمان دیرینه مردم ایران است ادامه خواهند یافت.
همه عوامل درونی و بین المللی حاکی از آن هستند که رژیم اسلامی در تمامی عرصههای اجتماعی، سیاسی (داخلی و خارجی)، اقتصادی، اخلاقی، مدیریت، ایدئولوژیک مناسباتش با مردم و حتی با اقلیت طرفدار حکومت "خودی" به بحران و بن بست رسیده و توان عبور از هیچ یک از این بحرانها را نخواهد داشت، در هیچ کجای جهان و در هیچ زمانی نمیتوان رژیمی را پیدا کرد که به همه بحران هائی که در این مقاله بر میشمرم مبتلا باشد و با این همه توانسته باشد به حیات خود ادامه دهد. مگر آن که امام خیالی دوازدهم که نمیدانم چرا به جای انتخاب جنگلها و کوهها، و درههای زیبای ایران چاه تنگ و تاریک جمکران را برای پنهان شدن انتخاب کرده ظهور کند و "جهان را پر از عدل و داد کند! "
هرچند بحرانهای درونی در فروپاشی جمهوری اسلامی تعیین کننده هستند، در این یادداشت من نخست به عوامل بین المللی میپردازم و بعد به سراغ بحرانهای شش گانه داخلی میروم.
۱-عوامل بین المللی (انزوای جهانی رژیم)
الف: ورشکستگی سیاست "نگاه به شرق" خامنهای
چین این دومین اقتصاد بزرگ که شاید در ده سال آینده به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شود، با توجه به تحریم جهانی ایران به عنوان تاجری بی انصاف تا توانست ثروتهای ملی ایران را به کمک غارتگران داخلی بلعید. اما نه تنها در همه سالهای گذشته هرگز به سیاست "نگاه به شرق" جمهوری اسلامی علاقه نداشت بلکه اصرار احمقانه رژیم ایران به این که خود را به این کشور بچسباند و آن را دوست و متحد ایران قلمداد کند را به زیان منافع خود میدانست و از این گونه تبلیغات رژیم بیزار بود. چرا که چین هرگز نمیخواست اجازه دهد که منافع اقتصادی و تجاری و مطامع و اهداف ژئوپولتیک چین در خاورمیانه و در آمریکا و اروپا از طریق نزدیکی غیرمتعارف با جمهوری اسلامی که سیاستهایش در جهت بی ثبات کردن کشورهای عربی خلیج فارس و تنش دائم با غرب و "نابودی اسرائیل" است، در مخاطره قرار دهد. کشورهای عربی منطقه با محوریت عربستان سعودی از جمله مصر، امارات متحده عربی، اردن، مراکش، تونس، و غیره به اضافه کشورهای مسلمان نزدیک به همین بلوک کشورهای عربی از جمله پاکستان و اندونزی، بیش از یک میلیارد جمعیت دارند. همه این کشورها با دیپلماسی منطبق بر منافع ملیشان خواهان مناسبات تجاری و اقتصادی و روابط دوستانه با غرب و شرق هستند. چین از دیرباز خواهان توسعه مناسبات خود با این کشورها و سرمایه گذاری در آنها و نیز فروش کالاهای خود در بازارهای آنان بوده است. پس کاملا روشن بود که چین به درستی منافع نجومی خود و اهداف بسیار مهم ژئوپولتیک خود را در گسترش مناسبات اقتصادی و تجاری با این کشورها جستجو میکند و در نتیجه هرگاه لازم باشد در دعوای میان ایران با این مجموعه کشورها، طرف آنان را میگیرد نه رژیمی که دچار انزوا و تحریم بین المللی است و آینده آن نیز نابودی است. رهبران رژیم ایران اما نادان تر از آن بودند که از اهداف چین و سیاستهای جهانی این کشور که درک آن بسیار آسان بود سر درآورند. حالا با حمایت کامل این کشور از عربستان و امارات در همه دعواهای سیاسی، مرزی و غیره، چین رژیم اسلامی و سیاست " نگاه به شرق" آن را تحقیر و مردود اعلام کرده است. با این همه رژیم آن قدر خود را ضعیف میبیند که جرات نکرد سفیر چین را برای ادامه توضیحات در مورد نقض تمامیت ارضی ایران به وزارت خارجهاش فرا خواند. و همچنان حقیرانه حمایت صریح چین از اعراب علیه ایران را کوچک جلوه میدهد و خود را به چین میچسباند. در حالی که این رفتار چین به خصوص نقض تمامیت ارضی ایران برای هر کشور مستقلی که بند ناف آن به چین و شوروی وصل نمیبود، اتفاق میافتاد سفیر این کشور را از خاک خود بیرون میکرد. و این خود بهترین گواه بر این واقعیت است که این رژیم در سیاست احمقانه "نگاه به شرق" استقلال ایران را نیز نقض کرده است.
ب: روسیه دومین تکیه گاه رژیم نیز با شکست تهاجم جنایتکارانه رژیم پوتین به اکراین در بحران فزاینده درونی و جهانی فرو رفته و هیچ کمکی به عنوان تکیه گاه رژیم و تضمین بقای آن از دستش ساخته نیست. علاوه بر این وقتی شکست روسیه از اکراین قطعی شد که در آینده نزدیک شاهد آن خواهیم بود رژیم اسلامی از عواقب آن بسیار ضعیف تر و بحرانی تر خواهد شد. و روند فرسایش و فروپاشی آن تشدید خواهد شد.
ج: آمریکا دیگر نه فقط چندان علاقهای به احیای برجام ندارد بلکه از این پس نگاه آن به رژیم اسلامی تا اندازهای سیاست تغییر رژیم است. به این ترتیب اگر ونزوئلا، کره شمالی و سوریه که از آنان هیچ کاری برای نجات رژیم ساخته نیست را به حساب نیاوریم رژیم هیچ تکیه گاه و شریک قابل اتکاء بین المللی ندارد بلکه تقریبا همه جهان غرب و کشورهای عربی و متحدان آنان تغییر رژیم ایران را به سود خود میدانند.
د: بنابه تحلیل صندوق بین المللی و بانک جهانی، جهان در یکی دو سال آینده با رکود اقتصادی مواجهه است و این خود نیاز به نفت و گاز در بازار جهانی کاهش پیدا میکند و با توجه به تشدید تحریمهای ایران و مناسبات چین با عربستان و امارات، دور زدن تحریمها و فروش نفت به چین هم روز به روز دشوارتر میشود. به این ترتیب در شرایطی که رژیم بیش از هر زمان به ارز خارجی نیاز پیدا کرده درآمدهای ارزی جمهوری اسلامی از این پس به شدت رو به کاهش خواهد گذاشت.
عوامل درونی
آتشهای خاموش ناشدنی زیر خاکستر که به زودی موجب پیوستن تودههای میلیونی ایران به جنبش زن زندگی آزادی خواهد شد به قرار زیرند:
۱-شکاف عظیم میان بیش از ۹۰ درصد ملت ایران با رژیم، بی اعتمادی کامل مردم به آن و از همه مهمتر آرزوی عمومی به فروپاشی رژیم جامعه ایران را برای انقلاب سیاسی آماده کرده است.
۲-شکسته شدن بی سابقه اتوریته رهبر نظام در ردههای مختلف حاکمیت حتی در میان اصول گرایان کاملا عیان شده است. امری که رژیم را روز به روز در برابر مشکلات لاینحل و اعتراضات عمومی ناتوان تر و فلج خواهد کرد.
۳-فقر و گرانی برای نزدیک به نیمی از مردم ایران به مرحلهای غیرقابل تحمل رسیده. چنان که دیگر خانوادهها از سیر کردن شکم فرزندان خود با نان و تخم مرغ که حالا برای آنان به یک غذای لوکس تبدیل شده است نیز عاجزند. این میلیونها مردم به فقر و ذلت کشیده دیگر هیچ چیز برای از دست دادن ندارند و مستعد آن هستند که دیر یا زود به خیابانها بریزند و چه بسا میلیونها نفر از آنان از سر گشنگی خود و فرزندانشان به غارت فروشگاههای مواد غذائی روی آورند. من تقریبا مطمئن هستم که در چشم انداز نزدیک میلیونها انسان گرسنه به فروشگاههای مواد غذایی حمله خواهند کرد.
۴- بنگاههای گردشکری و تجاری از جمله هتلها ۸۰ درصد مشتریان خود را از دست دادهاند، رستورانها و فروشگاههای مواد غذایی نیمی از مشتریانشان را از دست دادهاند، نه گردشگران به ایران میروند، نه مردم ایران توان مسافرت و گردشگری دارند و... بنابراین بسیاری از هتلها، رستورانها، بنگاههای وابسته به گردشگری، و فروشگاههای مایحتاج عمومی در آستانه ورشکستگی هستند صنایع نیز نیمه تعطیلند و در حال ورشکستگی. به همراه با سقوط این موسسات اقتصادی بانکها نیز رو به ورشکستگی خواهند گذاشت. کارکنان این موسسات و حتی صاحبانشان هم در آینده به اعتراضات میپیوندند.
۵-بحران آب از آغاز بهار سال آینده کشاورزان را به ورشکستگی سوق خواهد داد، این بحران وخیم میلیونها روستائی و کشاورز را مستعد پیوستن به اعتراضات عمومی میکند.
۶-معلمان، بازنشستگان و کارمندان ادارات نیز با افزایش سرسام آور گرانی مایحتاج زندگی ونبود هر گونه آزادی در دفاع از منافع صنفی خود همگی کارد به استخوانشان رسیده و مترصد فرصتی برای دست زدن به اعتراضاند،
۷- وقتی همه این گروهها و طبقات اجتماعی دست به اعتراض بزنند نوبت به کارگران صنایع کلیدی از جمله صنایع نفت و پالایشگاه و کامیوندارها میرسد. آنها هم مثل همه مردم ایران زیر فشاراند و از رژیم جنایتکار حاکم متنفرند با این همه هنوز آمادگی پرداختن هزینه اعتصابات سراسری را ندارند اما زمانی که نوبت به اعتصابات آنان برسد دیگر رژیم با دهها میلیون مردم معترض که همگی به شعار سرنگونی رژیم و جنبش زن زندگی آزادی میپیوندند روبه رو است و در آن شرایط از ارگانهای سرکوب کار چندانی ساخته نیست، در آن روز که بسیار نزدیک است نه اعدام جوانان بی گناه وطن جواب میدهد و نه به گلوله بستن مردم در خیابانها و اماکن عمومی و خصوصی. جنبش عمومی ملت ایران باید از هم اکنون به فکر رهبری حداقلی و موقت برای هماهنگی تظاهرات و اعتصابات باشد. و مدام از سربازان و افراد ردههای پائینی نیروهای مسلح دعوت کنند که به مردم بپیوندند چرا که منافع و آینده آنها نیز در گرو پشت کردن به این رژیم جنایتکار است.
۸- رژیم کاملا منزوی شدهای که بیش از نود درصد مردم فرو پاشی آن را میخواهند، خود از درون دچار شکافهای علنی و پنهان بی سابقهای است و هیچ یک از مسئوولان حکومت نمیداند برای نجات رژیم چه کار میشود کرد. صدها تن از اصول گرایان و کارگزاران شناخته رژیم در این روزها یا سکوت کردهاند و یا جرات انتقاد پیدا کردهاند و درموارد بسیاری هم انتقادشان متوجه شخص خامنهای و بیت او میشود. حالا دیگر همه آنان میدانند که خودکامگی خامنهای و فرزندش کار رژیم اسلامی را به جائی رسانده که همه با هم در حال غرق شدناند و هرکس برای نجات خود راهی نشان میدهد که دیگری قبول ندارد. برخی از آنها تازه به فکر تغییرات و اصلاحاتی برای نجات رژیم افتادهاند که دیگر بسیار دیر شده. این اختلافات و شکافهای درونی رژیم برای عبور از تروریسم مذهبی حاکم و پیروزی جنبش ملی آزادیخواهانه اهمیت دارد. هیچ معجزهای رژیم اسلامی را نجات نخواهد داد. به پیروزی ملت علیه رژیم غارتگر و جنایتکار ایمان بیاوریم.