ما حکومت شاه و شیخ را آزمودهایم و با گوشت و استخوان زیانهای مرگبار این حکومتها را چشیدهایم. اکنون زمان آن رسیده که مردمان آزاده و انساندوست ایران حکومتی برپا کنند که در آن آرزوهای برباد رفتهی خود را بیابند، حکومتی دموکراتیک و لائیک (لائیسیته به معنای آزادی باورها و دینها، جدایی دین و ایدئولوژی از دولت و حکومت و همه نهادهای وابسته به آن)، حکومتی که خودکامه نباشد و خود را بر هم میهنانمان تحمیل نکند. چنین حکومتی بی گمان از سوی شهروندان پذیرفته و پشتیبانی خواهد شد و روشن است که همگان با دل و جان با آن همراهی خواهند کرد.
از آنجا که ما خواهان دگرگونیهای بنیادی در جامعهی آیندهی ایران هستیم نیاز به این داریم که در تعریف برخی واژههای مهم بازبینی انجام دهیم و تا آنجا که میشود با توجه به شرایط ویژهی دوران حاضر واژههای نوینی برای آنها پیدا کنیم. یکی از واژههای حقوقی و سیاسی که همچنان معنا و بار دینی و شرعی دارد واژهی «مشروع» است که در زیر به بررسی آن میپردازم.
گفت و گو دربارهی واژههای legitimacy، légitimité، legitimitet... و پیدا کردن برابر پارسی درست برای آن در ایران آینده بسیار ارزشمند است. در اینجا من بسیار کوتاه و فشرده دیدگاه خود را دربارهی این واژه در برابر خوانندگان میگذارم تا بتوانیم با یاری یکدیگر دربارهی آن پژوهش کرده ومعادل یا برابر دقیق و درست و قابل پذیرشی از آن بدهیم.
مفهوم لژیتیمیته (به زبان فرانسه) سدهها است در اندیشهی سیاسی وارد شده است. افلاطون و ارسطو هر یک به گونهای از آن سخن گفتهاند. فلسفهی افلاطون با سیاست آمیخته است. او در گفت و گو برای «قانون ها» از جمهوری (آرمان شهر) سخن میگوید و در آنجا درون مایهی اصلی آن را «عدالت» یا «دادگری» میداند. ارسطو هم با بهره گیری از همین گفتار از یکی نبودن پادشاهی، آریستوکراسی و دموکراسی سخن میگوید.
مارکوس تولیوس سیسرون سخنور، سیاستمدار، فیلسوف و اندیشمند رُم باستان این واژه را برای بیان قانونی بودن فرمانروایی به کار برده است. او در سخنرانیهایش از قانونی بودن سخن میگفت و از برتری خواست مردم بر خواست فرمانروا پافشاری میکرد.
در دورههای پس از آن لژیتیمیته را بیشتر برای حقوق آسمانی «الهی» پادشاهان به کار بردهاند. در سدهی نوزدهم بیشتر، شاهها بر سرزمینهای اروپایی فرمانروایی میکردند. پاپ لئوی ۱۳ (۱۸۱۰-۱۹۰۳) در آغاز سده گفته است که قدرت او و کسانی مانند او از خدا سرچشمه میگیرد که ارزشی بالاتر از نوع بشر دارد، یعنی مشروعیت یا قدرت دینی دارند.
اما در دهههای پس از آن امپراطورها و پادشاهان لژیتیمیته یعنی قدرت خدایی خود را از دست دادند. برای نمونه در سال ۱۹۴۶ امپراطور ژاپن پذیرفت که قدرت او از سوی خدا نیست و او نمایندهی قدرت مردم است (فرهنگ بریتانیکا). در دنیای پیشرفته، امروز بیشتر پادشاهان نقش سمبولیک دارند و تنها تشریفاتی هستند.
برای آن که واژهی لژیتیمیته را بهتر بشناسیم نگاهی به فرهنگهای لغت میاندازیم:
در زبان انگلیسى legitimacy (لاتین legitimus) به معنی قانونی، از ریشهی لاتین
legis، lex به معناى قانونlaw گرفته شده است. این واژه با «قانونی بودن» و یا «برابر قانون بودن» کار دارد. در این واژهی انگلیسی واژههای legal به معنای قانونی، مجاز، legislation به معنای قانون گذاری و legacy به معنای میراث نهفته است.
برابر لغت نامهی بریتانیکا این واژه، پذیرش همگانی و مردمی یک دولت، رژیم سیاسی یا سیستم حکومتی است.
در زبان سوئدی واژهی legitimitet از میانهی سدهی ۱۷ به کار رفته است و کاربرد و معنای مذهبی ندارد. این واژه به زبان سوئدی یعنی «قانونی بودن»، «حق قانونی» و معنای دیگر آن حقی بوده که شاه بر تاج و تخت داشته است و سلطنتش را موروثی میکرده است.
در زبان فرانسه مفهوم حقوقی و جامعه شناختی لژیتیمیته برابر با اصل برتری است که در لحظهی تاریخی، عادلانه، درست و قانونی است. لژیتیمیته برتر از قانونی بودن است زیرا بستگی به فرهنگ هم میتواند داشته باشد و مثبت ارزیابی میشود.
در زبان فرانسه لژیتیم به صورت صفت به معنای آن چیزی است که از قانون و مردم سرچشمه میگیرد. آنچه که بر منطق، عدالت و خواست همگانی استوار است و باید از آن فرمانبرداری کرد، واجب، آنچه که در فرهنگ عادلانه است. لژیتیم معنای ویژهی دیگری هم دارد؛ هنگامی که میگوییم پادشاهی لژیتیم یعنی پادشاهی که سنتی یا قانونی است. زمانی که میگوییم فرزند لژیتیم یعنی فرزندی که از زناشویی قانونی و برابر سنت پدید آمده باشد.
در درازای روزگاران دگرگونی هایی در معنای این واژه پیدا شد. از آن جمله این که legitimacy همسان با سنتها هم باید باشد و گاهی نیز «رضایت» را پایه و اساس حاکمیت لژیتیم دانستند.
اما در معنایی که ماکس وبر آلمانی (۱۸۶۴تا۱۹۲۰ (نظریه پرداز توسعه مدرن جهان غرب میدهد اساس و پایهی legitimacy را بر «ایمان و عقیده» (باور) میداند.
البته باید توجه داشته باشیم با گذشت زمان این واژه در علوم گوناگون و در ارتباط با سیاست هم معنیهای گوناگونی پیدا کرده است اما «الزام» (ناگزیر بودن) و «اطاعت» (فرمانبرداری) را در واژهی لژیتیم نهفته میبینیم.
در زبان پارسی واژهی legitimacy از زبانهای دیگر و در زمان مشروطه وارد فرهنگ سیاسی ایران شد و واژهی «مشروعیت» را به عنوان معادل یا برابر آن قرار دادند و این واژه معنای مخالف و در برابر مشروطه به خود گرفت. شیخ فضل الله نوری که از محمد علی شاه مستبد حمایت میکرد میگفت مشروطه باید مشروعه باشد. او میگفت قوانین باید موافق اسلام باشد و «مشروعیت» را در برابر مشروطیت پیشنهاد کرد. خمینی در صحیفهی نور مینویسد: مرحوم شیخ فضل الله نوری رحمته الله علیهم ایستاد که «مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد».
آیا به کار بردن این معادل در یک حکومت لائیک یا سکولار معنای درستی است؟ آیا میتوانیم این واژه را در ایران آینده هم به کار بگیریم؟ برای این که درک درستی از معنای این واژه پیدا کنیم به جست و جویی در منابع گوناگون پارسی میپردازیم.
مشروعیت برابر فرهنگ فارسی معین: «مشروع، آنچه موافق شرع باشد، چیزی که طبق شرع جایز باشد. مشروعه مونث مشروع، حکومت مشروعه (سیاسی) حکومتی که منطبق بر قوانین شرع (اسلام) باشد».
مشروعیت یک واژهی عربی است و شکل مشتق از شرع است. شرع از نظر دستوری اسم و به معنای دین، آیین و کیش است. لغت نامهی دهخدا مینویسد «شرع از نظر دستوری اسم است و به معنای دین و مذهب راست و آشکار. دین و آئینی که از جانب خداوند عالمیان به توسط پیغمبران بر بندگان آمده است». واژهی شرع در برابر عرف به کار میرود. عرف یعنی سنت، عادت و قانون، آنچه که در میان مردمان معمول و متداول است، شناخته، معروف. مشروعیت مصدر جعلی از مشروع بودن است یعنی آنچه جایز و مطابق شرع باشد.
در فقه و با تعبیر اسلامی معنای مشروعیت باور داشتن به حاکمیت (منطبق با قوانین شرع) است. این که شهروندان نه تنها باید به اسلام و شرع باور داشته باشند و بپذیرند بلکه موظف به اطاعت کردن از آن نیز هستند. پس میبینیم مشروعیت امری ذهنی است و نه عینی. در اندیشه و تفکر اسلامی هر پدیده و هر چیزی با ارادهی خدا به وجود میآید و به این صورت مشروعیت پیدا میکند: «بر اساس بینش اسلامی و ربوبیت تشریعی باید گفت که قانونگذار در اصل باید خدا باشد و در کنار خدا کسی حق قانونگذاری ندارد» (نظریه سیاسی اسلام، محمد تقی مصباح یزدی، رویهی ۲۳۷)، «مشروعیت در بینش اسلامی ریشه در اعتقادات و معارف اسلامی دارد». (نظریه سیاسی اسلام ۱۳۷۹، مصباح یزدی رویهی ۱۴۶).
در زبان پارسی امروزی همانگونه که نوشتم مشروع و مشروعیت را در برابر legitimacy، legitimité، legitimitet گذاشتهاند و معنای عرفی و قانونی هم گرفته است. امروزه هنگامی که در حکومت اسلامی از مشروعیت حکومت حرف میزنند یعنی حاکمیتی که از شرع و قواعد شرع برخاسته است و مردم ناگزیرند از آن پیروی کنند. از آنجا که مردمان همه وظیفه دارند به دین و به فرمان خدا باور داشته باشند پس مشروع است، یعنی آنچه را که خدا روا داشته و مردمان نیز آن را پذیرفتهاند مشروع است و این واژه به این صورت، مورد پذیرش مردم قرار گرفته است.
در حقیقت با توجه به دگرگونی هایی که در دنیای امروزی در نوع تفکر پدید آمده و با توجه به تغییراتی که در شکل حکومتها به وجود آمده بایستی بین آن هایی که حکومت میکنند (فرمان میرانند) و آن هایی که بر آنها حکومت میشود (فرمانبرداری میکنند) یک رابطهی متقابلِ پذیرفتنی وجود داشته باشد. اگر ما بخواهیم از دید دموکراتیک به پروسهی دست یابی به حاکمیت جدید نگاه کنیم باید این پروسه لژیتیم باشد یعنی این مسئلهای اجتماعی است و همهی افراد جامعه را در بر میگیرد و به این معنا است که بگوییم جامعهی مورد بحث چگونه سازماندهی شده و اداره بشود که همهی مردمان در آن سهیم و همباز باشند. اگر چنانچه اصول دموکراسی در پروسهی ایجاد حکومت جدید رعایت بشود میتوانیم از لژیتیمیتهی دموکراتیک سخن بگوییم.
به باور من سیستم سیاسی کشور باید پایهای دموکراتیک داشته باشد یعنی همهی قدرت از مردم بیاید، جایی که همهی مردم دارای ارزشی مساوی باشند و این شرط اساسی برای لژیتیم بودن حکومت است.
ما باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که اگر چه از الگوهای غربی بهره میبریم اما باید این کار را با توجه و دقت در خاستگاه اجتماعی و فرهنگی جامعهی خود انجام بدهیم و مدلی درست کنیم که متناسب با شرایط ویژهی جامعهی ما باشد.
به باور من و با توجه به تعاریفی که داده شد در واژهی legitimacyیک عنصر پایهای وجود دارد و آن هم این است که حاکمیت (که برخاسته از رأی شهروندان است و از قانونی که نمایندگان مردم نوشته اند) باید از سوی شهروندان پذیرفته شود. این حاکمیت در صورتی مورد پذیرش قرار میگیرد که قانونی باشد. قانون را نمایندگان مردم در پارلمان یا مجلس برگزیدهی شهروندان مینویسند و از آن رو قابل قبول و پذیرش همگان قرار میگیرد.
اگر بخواهیم واژهی درستی به جای لژیتیمیته بگذاریم بهتر است «مقبولیت (پسندیدگی)، قانونی بودن یا قانونیت» را به جای «مشروعیت» پیشنهاد کنیم. مقبولیت به معنای پسندیدگی؛ مورد پذیرش بودن است که هم خواست مردمی را در خود دارد و هم قانونی بودن است؛ آنچه که پذیرفته میشود یعنی مورد قبول مردم واقع میشود. در مقبولیت و قانونی بودن رضایت، خواست و ارادهی مردم نهفته است.
هرچند واژهی مقبولیت هم عربی است اما وابستگی مذهبی در آن وجود ندارد. البته پذیرفته شدن و جا افتادن واژههای جدید هم به زمان و بحث و گفت و گو نیاز دارد.
از آنجا که «مشروعیت» بر مبنای قوانین و احکام شرع است و از اسلام و تعاریف آن سرچشمه میگیرد، بهتر است آن را به کار نبریم، زیرا ما برآنیم تا بنیاد این دروغ بزرگ را براندازیم پس باید کوشش کنیم برابرها و یا مفاهیم تازه ای به واژه هایی که رنگ مذهبی گرفته است و کاربردشان به صورت عادت درآمده، بدهیم. بنابراین میتوانیم با توجه به تعریفهای بالا به جای «مشروعیت حکومت»، از یکی از ترکیب هایی که پیشنهاد میکنم: «مقبولیت حکومت، قانونی بودن حکومت، مردمی بودن حکومت» بهره بگیریم. پس بهتر است به جای «حکومت مشروع» هم «حکومت مردمی یا مردم محور، فرمانروایی مردمی، حکومت قانونی، حکومت مقبول» را به کار ببریم.
زری شمس (زهرا شمس یدالهی)