ویژه خبرنامه گویا
ذِکر سیّد الاوباش لعنت الله علیه
آن بظاهر مسلمان در باطن زندیق، آن ناتوان در استفاده از ابریق، آن بازمانده از عهد عتیق، آن نارفیق که بنمود رفیق شفیقش را غریق، آن در جوانی فروشنده انگشتر عقیق، آن به لحاظ عقلی بغایت رقیق، سیّد الاوباش لعنت الله علیه. نقل است از حسین منصور حلاج که "نماز عشق را دو رکعت است که وضویش درست ناید اِلّا به خون" سیّد الاوباش هم وضویش درست ناید اِلّا به خون، منتها به خون جوانان. چون به خلافت رسید، کَرکَسها از حجرههای نمور حوزههای علمیه به کاخهای اعیانی پرکشیدند وبارگاهش جاذب جاهلان شد وماَمن سارقان.
آن پنهان کار زیرعبا، آن مظهر ریا، آن که داده بیت المال را به باد فنا، پاپوشی ژنده به پا دارد و حال آن که کُرورها اموال بیت المال را در بیت الخاص خود انبار کرده است. میخواست به صدر اسلام برگردد، ولی آنچنان در عقب رفتن تعجیل داشت که از صدر اسلام عبور کرد و به دوران جاهلیت رسید. اگر در دوران جاهلیت دختران را زنده به گور میکردند، او دختران را به تیر غیب گرفتار میکند. صاحب کرامات بسیار است که ذکرهمه آنها درین صحیفه نگنجد، شِمّهای از کرامات ومناقب او:
در دوران خلافتش رودخانهها را خشکاند و زمینها را لم یزرع کرد. استعدادی خدادادی در جُستن سُفلگان و ابلهان و گماردن آنها در راس امور دارد. در دوران خلافتش محافل قدرت را به مناقل قدرت تبدیل نمود، بدین معنا که گرد منقلها مینشینند و امور مملکت را رتق و فتق میکنند و البته همواره بر فتق تاکید بیشتری دارند. نقل است که بسیاری از خطبههایش در جوار منقل به او وحی میشود وهم از این روست که از خطبههایش نشئگی میبارد.
قوانین در تنها دست معجزه گر او مانند کِش تنبان روحانیون است و بنا به مصلحت آنها را کوتاه و بلند میکند، برای خودیها تعدیل و حتی تعطیل و برای غیرخودی تشدید میکند. قوانین دست و پاگیری چون حرمت تجاوز به بیت المال و قتل نفس را برای حواریون کنار گذاشت و رعایت حجاب را بر صدر اصول دین نشاند. سیاست النَصر بالُرعب را از مرادش معاویه به عاریت گرفت و همانند اوکه برای فرزندش یزید بیعت میگرفت به دنبال بیعت گرفتن برای فرزند خود است. اشتیاق عجیبی به سَروری در درون و بندگی در برون دارد، بنده وار بر آستان بزرگان روس و چین سر میساید و چفیه درازش مانند افساری در دست ولینعمت روسی است. در دوران ۳۳ ساله حکومتش تعداد مساجد بر تعداد نمازگزاران فزونی گرفت و مساجد پایگاه رجّاله گان وابسته به اوشد.
اکنون که مردم براو شوریدهاند، به گَزمگانش معجون میخوراند و آنها را به حیوان تنزل میدهد و به جان مردم میاندازد. غافل از این که، این موج را سر باز ایستادن نیست.
دی ماه ۱۴۰۱
پاسخ صریح مراد ویسی به روزنامهنگار استمرارطلب