Wednesday, Jan 11, 2023

صفحه نخست » فقر و فساد و جنایت، مرگ بر این ولایت، جهانگیر گلزار

Jahangir_Golzar_2.jpgدر ادامه جنبش آزادیخواهی در ماههای گذشته شعارها هدف شفافی در مقابل شخص خامنه‌ای به عنوان محور قدرت در ایران پیدا کرده است. شاید شخص خامنه‌ای تصور نمی‌کرد که در دوران حیاتش مردم در گوشه به گوشه کشور فریاد "مرگ بر خامنه ای" و "مرگ بر ولایت" بدهند و فساد و جنایت و فقر را حاصل عملکرد شخص خامنه‌ای و بیت او بدانند و به زبان بیاورند.
بیش از ۴۰ سال است که استبداد فقیه کوشش نموده تا "آسمانی بودن "ولی فقیه از خمینی و خامنه‌ای را به مردم القا کند و همانگونه که عکس خمینی را عده‌ای از مردم تصور کردند در ماه می‌بینند، خامنه‌ای نیز معصوم جلوه داده شود. ساختن قبر آنچنان بزرگ و مجلل برای خمینی نشانگر ذهنیت توتالیتر در ساختمان سازی است تا آدمیان در مقابل آن دچار احساس حقیر بودن شوند. استبدادها زمانی شکننده می‌شوند که قداست استبداد و رهبریتش را مردم با شعارهایشان و بی توجه‌ای به بزرگ نمایی مستبد در عمل می‌شکنند. شعارمردم درجنبش انقلابی مبنی بر اینکه "خامنه‌ای قاتله -ولایتش باطله" نقش عظیمی درشکستن این قداست حتی در نزد مریدان قدرت وی داشته است.
اصل ولایت فقیه و اختیاراتش در قانون اساسی جمهوری اسلامی از نظارت فقیه در قانون اساسی اول به ولایت مطلقه فقیه در قانون اساسی فعلی تغییر یافت. البته در قانون اساسی اول اختیارات خمینی محدود بود اما اوسعی می‌کرد مطلقه عمل کند. قابل ذکر اینکه در قانون اساسی اول برخی از نمایندگان مجلس خبرگان در صدد بودند ۱۷اختیارات برای ولی فقیه در نظر بگیرند که با کوشش کسانی که مخالف این اصل و نیز پیشنهاد بودند و در کمیسیون تدوین این اصل شرکت فعال داشتند، موفق شدند اختیارات رهبری را به ۳ اختیارکه در واقع نظارت بود محدود نمایند. بسیاری از مردم ایران می‌دانند که شخص خامنه‌ای معصوم نیست (اصولا هیچ بشری نمی‌تواند معصوم باشد) ولی شخص خامنه‌ای با داشتن آن همه اختیار و دخالت در امور اساسی کشورو پاسخگو نبودن در مقابل هیچکس امر را بر خود وی مشتبه کرده که معصوم است! عده‌ای از شهروندان کمتر به این مسئله توجه می‌کنند که سیاست گذاریهای وزارت خانه‌های داخلی، خارجی، اقتصادی و اطلاعاتی و نیز انتخاب وزیر برای این چهار وزارت خانه تحت نظر شخص خامنه‌ای است. سیاستهای کلان و سیاستهای جنگ و صلح و قراردادهای بزرگ نیز تحت نظارت مستقیم اوست. انتخاب روسای قوای سه گانه نیز تحت نظر او می‌باشد. آنچه تا کنون برای حق حاکمیت شهروندان ایرانی باقی مانده است، آنهم تنها بصورت آلت فعل استبداد و صوری، شرکت در" انتصابات" رژیم ونیز شرکت در پیاده روی‌های تشریفاتی است. از خاصه‌های استبدادهای توتالیتر و میزان نقشی که برای مردم قائلند همین روش است که در بالا توضیح دادم.

مراجعه به قانون اساسی جمهوری اسلامی موارد‌ی را آشکار می‌کند که خواندن آن را به هر شهروند ایرانی توصیه می‌کنم. در قانون اساسی جمهوری اسلامی سعی کرده‌اند اصولی را به حقوق شهروندی اختصاص دهند ولی اصل ولایت فقیه نافی تمام آن اصول می‌باشد. بگونه‌ای که تا کنون در عمل محور نظام رهبریت ولایت فقیه و بیت رهبری و مشاوران او و افراد نظامی سپاه و بسیج و بنیادهای شش گانه و حراستهای ۱۶ گانه و درآمدهای آستان قدس و در آمدهای حاصل از فروش نفت که برای تمامی آنها گزارشی ارائه نمی‌شود وهمه در عدم شفافیت در اختیار هرم قدرت شخص خامنه‌ای می‌باشد وهستند. حقی که نباید از یاد برد آن است که حق حاکمیت از آن تمام ملت ایران است. این حق از عموم مردم سلب شده و تحت نام "اصل ولایت فقیه مطلقه "در اختیار رهبری نظام و شخص سید علی خامنه‌ای قرار داده شده است. این اصل و عملکرد خامنه‌ای ضد حقوق تک تک مردم ایران و ضد حق حاکمیت جمهور مردم ایران و ضد حق شهروندی شهروندان است که بایستی در رشد خود و امور کشور نقش فعال ایفا کنند، می‌باشد. اصل استقلال هر ایرانی یعنی حق تصمیم گیری در امور کشور و نیز حق آزادی هر ایرانی یعنی حق انتخاب نوع تصمیم که بایستی از آن برخوردار بگردند، خدشه ناپذیر می‌باشد. اما چنانچه قدرت خارجی و یا شخصی با عمامه و یا کراوات و یا کلاه و یا حزب و یا گروهی محور همه تصمیم گیریها گردد و مردم را از حق دخالت در امور خود محروم نماید و یا مانع ایجاد کند، در تمام این موارد حق حاکمیت از مردم سلب می‌شود و استبداد جدید در ظاهری جدید شکل می‌گیرد که آرام آرام بسوی مطلقه شدن میل پیدا می‌کند و پیچیدگی می‌یابد.
سالهاست که نظام کوشیده است به مردم بقبولاند که:
قدرت خامنه‌ای در بسیج نیروها ممتاز است و البته شخص خامنه‌ای در همین راستا کوشیده بسیجیان را آتش به اختیار بخواند. سیستم اطلاع رسانی نظام کوشیده است نقش خامنه‌ای را در "کشف توطئه ها" و خنثی کردن آنها را بزرگ جلوه دهند. در صورتی که اکثر بحرانهای کشور محصول شخص خامنه‌ای است هر چند وی هر خطا و هر نابسامانی را محصول کار "دشمن "می داند. و البته به فراخور نیازش به سرکوب و قلع وقمع مخالفان دست می‌یازد در مواردی با اتهام دشمن خارجی و در مواردی با اتهام دشمن داخلی!
اما از انجا خامنه‌ای و بیتش واقفند که از پشتیبانی داخلی برخوردار نیستند، بنا بر این می‌کوشد که با وارد شدن به جنگهای منطقه‌ای برای خود اعتبار کسب کند و بعلت وجود دشمن داخلی که مردم هستند و دشمن خارجی که می‌گوید آمریکاست، یک راست به دامن چین و روسیه بیفتد و در یوزگی پشتیبانی کند. جالب اینکه عمله‌های استبداد، شخص خامنه‌ای را به عنوان یک اندیشمند منحصر به فرد مدافع جهاد علمی و پیشرفت تعریف می‌کنند. همین افاضات را هم طرفداران پهلوی نیز برای رضا خان که بی سواد بود نیز تعریف می‌کنند و اگر پلی ساخته شده و یا دانشگاه تهرانی توسط دکتر حسابی ساخته شده و یا پوششی ممنوع شده را بپای عملکردهای مثبت او می‌گذارند تا زشتی رفتارش و عملش پوشانده گردد.
و با اینکه نظام در اشکال مختلف می‌کوشند که شخص خامنه‌ای را عامل همبستگی داخلی نشان دهند، ولی در عمل او هر کس را که مخالف قدرت ولایت مطلقه وی و بیت وی بگردد، حذف کرده و می‌کند. قابل توجه اینکه در استبدادهای توتالیتر تقسیم به دو و حذف مخالف قدرت روش بوده و هست و در استبداد فقیه بدان عمل شده و می‌شود وعمل تقسیم به دو و حذف یکی کار هر قدرتی است. و عمل حذف را از روز اول شخص خمینی با کودتا علیه منتخب آزاد مردم آقای بنی صدردر خرداد ماه ۱۳۶۰ و حذف احزاب غیر خودی و غیر وابسته به قدرت خود شروع کرد و تا حذف و کشتار مخالفین چه در زندان و چه در خارج از کشورادامه داد تا به امروز که بخش بزرگی از خودیهای اصلاح طلبان را از دایره قدرت کنار گذاشته است.
یکی دیگر از افاضاتی که برای خامنه‌ای بر می‌شمرند، مخالفت خامنه‌ای (هرچند لفظی و بظاهر) با آمریکا است و خود او به این امر افتخار می‌کند. قابل توجه اینکه مردم ایران درانقلاب ۵۷ مخالف با سلطه آمریکا بر هست و نیست کشور بودند و با انقلاب سعی شد که آمریکا از سلطه بر روابط خارجی و داخلی کشور کنار نهاده شود. اما با اشغال سفارت آمریکا، و خمینی آنرا" انقلابی بزرگتر از انقلاب ایران" نامیدن و تا امروز آمریکا در تصمیمات بزرگ و سیاستهای اصلی داخلی و خارجی کشور نقش اساسی و محوری بازی کرده و می‌کند و دلار امریکا نیز گویی جایگاه تعیین کننده پول ملی رادر اقتصاد رانتی اشغال کرده است.
از طرف دیگر وابستگی که تفاوت نمی‌کند به کدام سلطه گر باشد اکنون در نظام ولایت مطلقه فقیه جای عوض کرده است. سلطه امریکا بر ایران با سلطه روسیه و مخصوصا چین بر ایران تغییر جهت داده است اما در محتوای وابستگی یکسان مانده است. به قرار داد ننگین و پنهان از مردم چین و ایران بایستی توجه دقیق نمود که ایران چگونه ابزار استبداد چین در منطقه و بستر گسترش سلطه چین در ایران و جهان شده است. شخص خامنه‌ای به عنوان راس تصمیم گیرنده در قدرت، باور به استقلال و درک صحیح از استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی و رشد اجتماعی و فرهنگی ندارد. وی به عدالت اجتماعی و رشد اجتماعی نیز باور ندارد. او همچنین درکی ازحقوق انسان ندارد. جهل وی به این امور مرکب است. وی خود را قدرت مجسم می‌داند و تصور می‌کنم که حکمش بایستی بلامانع اجرا شود. از این بابت است که استراتژی وی همواره "النصر بالرعب " بوده و جواب جنبش مردم معترض به استبدادش را با گلوله می‌دهد و حتی یک بار هم حاضر نشده است که بپذیرد، مردم حق اعتراض به عملکرد او را دارا می‌باشند و پاسخ به مردم ایجاد ترس نیست. پاسخ مردم متهم کردن آنها به مفسد فی الارض بودن و محاربه نیست و پاسخ سوال و اعتراض و نقد مردم شکنجه، زندان، تجاوز و اعدام نیست و محارب اصلی که ایجاد ترس برای مردم می‌کند خود شخص خامنه‌ای و مافیای مالی - نظامی وی است و فساد در زمین را همین نظام هر روزه مرتکب می‌شود.
سران نظام تصور می‌کنند با خشونت بیشتر می‌توانند مردم را مطیع نگاه دارند و با زور و با کشتن و زندانی کردن و تجاوز، مردم حقوق اولیه خود را فدای مطیع بودن به نظام می‌کنند. در صورتی که آنها نمی‌دانند مطیع قدرت شدن یعنی از حقوق خود که ذاتی حیات انسان آزاد و مستقل است غافل شدن و ابزار قدرت گردیدن. امروز مردم از ایفای این نقش بری هستند و فریاد حق طلبی سر می‌دهند. شعار "زن، زندگی، آزادی "یعنی مردم ایران خود را انسانی آزاد و مستقل و رشد یاب می‌خواهند ودرخود به مثابه انسان و شهروند و صاحب وطن برخورداراز حق حیات با همراهی و برخورداری از حقوق دیگر که کیفیت حق حیات را کامل می‌کنند، می‌نگرند.
شهروندانی که در مبارزه فعال شده‌اند به خوبی می‌دانند که چنانچه اعتبار هر چند صوری و اقتدار خامنه‌ای به عنوان" رهبر" حفظ شود، تحول در کشور غیر ممکن خواهد بود و بالتبع تغییرات ساختاری یا محقق کردن انقلاب که هدف این جنبش است غیر ممکن می‌شود. بدین دلیل است که شعارهای سالب نقش خامنه‌ای و رهبری در دانشگاه و خیابان و قبرستان و... توسط مردم تکرار می‌گردد.
اصلاح طلبان بیش از ۲۰ سال کوشیدند که به مردم القا کنند که با هزینه کمتر می‌توان اختیارات رهبر را کمتر نمود. در عمل شاهد آنیم که این اختیارت بیشتر گردیده و دامنه قدرت رهبری بیشتر و گسترده تر گردید و بر عمر نظامی فاسد و جانی افزوده شد. چرا که بارها گفتیم ولایت وقتی خود را مطلقه می‌داند هیچگاه اصلاحاتی را در جهت افزایش حقوق مردم صورت گیرد اجازه نمی‌دهد و تنها اصلاحاتی را مجاز میداند که در راستای افزایش قدر قدرتی شخص رهبر صورت گیرد!
یکی از موارد قابل توجه اینکه کوشش استبداد حاکم بر این است که جنبش انقلابی مردم را اغتشاش نام نهد و مردم را معاند بنامد و مردم معترض را گول خوردگان رسانه‌های خارجی بداند. چرا که این مردم با شعارهایشان جرات کرده‌اند اقتدار رهبری را زیر سوال ببرند و بی اعتباری وی را در ذهن ودل خود فریاد زنند. البته این تفکر نشانه آن است که استبدادیان حقوقی و فهمی برای مردم قائل نیستند پس حتما مردم بازیچه دست قدرتهای خارجیند!
کوشش استبداد بر این است که در ادامه تلاشی که در سالهای گذشته صورت گرفته تا به امروز، شخص خامنه‌ای را رهبر مقتدر و اندیشمند و انسجام دهنده جلوه دهد. در این روزهای جنبش پر شور مردم، متصدیان تبلیغات دستگاه حاکمه از روحانیون، خانواده شهدا و بسیجیها و مجموعه خودیها را دعوت کرده‌اند تا به صحبتهای خامنه‌ای گوش دهند واز "بزرگان نظام " خواسته‌اند علیه مردم موضع بگیرند. شخص خامنه‌ای کوشیده است طرفداران کم خود را بزرگ نشان دهد و آنها را به اتحاد بخواند.
کوشش نظام برای جلب توجه نیروهای خودی که همه در واقع ضد انقلابی هستند وبه آنها چند سالی است صفت "انقلابی" داده‌اند بیشتر شده است. کوشش برای نگاهداری وپشتیبانی از" نخبگان " بی سواد و بی کفایت دولتی که در فقیر کردن جامعه و دست داشتن در فساد رانتخواری فعال بوده‌اند و استادان حوزه‌های علمیه و افراد وابسته دانشگاهی و ائمه جماعت در کشور و مداحان دولتی و تعزیه گردانها و چاپلوسان و دلالان دلاری و هنرمندان وابسته به دستگاه قدرت و پول، و مافیای واردات و صادرات هنوز ادامه دارد اما در هفته‌های گذشته شاهد دل نگرانی این افراد نسبت به وفاداریشان به نظام و در مواردی پشت کردن به نظام و روی آوردن به مردم بوده‌ایم.
مسئولان نظام حاکم در هفته‌های گذشته تمام کوشش خود را بر این گذاشته‌اند که بتوانند با سانسورهای مختلف از طریق امکانات و قدرت سایبری خود در روحیه مردم تاثیر منفی بگذارند تا با این کوششها، مانع حضور فعال مردم، حتی بر سر مزار عزیزان مادر و پدرهای داغدار شوند. تا کسی شیون آنها را نشنود و مردم را بتوانند به خواب بی عملی فرو ببرند و در نتیجه سید علی خامنه‌ای با بیت قدرت خودکامه خود، بتوانند چند شبی را فارغ از ترس سرنگونی آرام بخوابند.
اما زهی خیال باطل. مردم ایران در مراسم هفته و چهلم فرزندان شهید وطن از لرستان تا کردستان و خوزستان و خراسان و زاهدان و گیلان و... فریاد آزادی، آزادی، آزادی سر می‌دهند و عامل فساد و جنایت در کشور را ولایت و شخص خامنه‌ای دانسته و با کمک ایرانیان وطن دوست خارج از کشور آنرا به گوش جهانیان رسانده‌اند.
آنچه استبداد فقیه عاجز از درک آن است این است که شهروندان حق دارند در آزادی و استقلال در امنیت زندگی کنند. این حق را مردم ایران چون ذاتی آنها است درک می‌کنند و غفلتها کنار گذاشته شده است. امری که خواب مسئولان نظام جانی حاکم را سخت آشفته کرده است. از اینرو با این درجه از درک مردم به حقوق ذاتی خود و درایت سیاسی، جنبش اعتراضی و انقلابی مردم ایران تا ممکن کردن انقلاب آزادی و تغییر زیرساختهای استبداد به دمکراسی ادامه خواهد داشت.
تا ما مردم در ایرانی آزاد و مستقل، زندگی کرامت مند و حقوند داشته باشیم و از حقوق انسانی خود و حقوق شهروندی خود برخوردار بگردیم و بکوشیم تا محیط زیست ما همانا طبیعت هم از حقوق خود برخوردار بگردد. زندگی در آزادی و استقلال و امنیت و عدالت اجتماعی و برخوردار شدن از حق حاکمیت، حق تک تک مردم ایران با هر عقیده و مرام می‌باشد و میل برخورداری از این حق بدون هیچ مانع و تبعیضی است که باعث شده مردم ایران بدور از ترس و شجاعانه به مصداق شعاری که سر می‌دهند:
ما گر ز سر بریده می‌ترسیدیم
بی اسلحه با شما نمی‌جنگیدیم
به میدان مبارزه آیند.

جهانگیر گلزار



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy