اعصاب ها از شدت کشیده شدن تار و پود شان چنان حساس شده که ساده ترین تحریکات هم آن ها را به لرزه در می آورد و فریاد آدمیان به هوا بر می خیزد.
در میانه ی سرکوب حکومت نکبت و کشتار جوانان نازنین کشورمان، و وسط عربده کشی های مستانه ی آدمکشان حکومت، در جایی که طنین نفرت انگیز صدای سدعلی و صدورِ فرامینِ گرفتن و زدن و بستن اش هنوز در گوش ها انعکاس دارد و روزی نیست که یکی از صاحب قدرتان تن و بدن مردم اسیر را نلرزاند، و بالاخره در شرایطی که هر روز برای یکی برگه ی جلب و دعوت به اوین می فرستند و جلب شدگان در زندان های حکومت، در انتظار سرنوشت و آینده ی خود هستند، ناگهان، دکلی وسط این همه زجر و گنداب جاری سر بلند می کند که ما هم کماکان وجود داریم و دهان گند آلودش را می گشاید که «اپوزیسیون خارج از کشور آشوبطلب است و منشاء اعدامها و کشتارها در ایران!»
جناب دکل! آقای جلایی پور پدر! شما لطفا دیگر خفه شو و بر زخم باز مردم و چشم های از کاسه در آمده و سر های بر دار آویخته شده و گل های پر پر، استفراغ ات را نپاش!
بچه هایی که معتقد هستند باید قدمِ تمامِ کسانی را که با مردم همراه می شوند، مبارک دانست و تجربه زخم های مکرر از این جانوران که هر روز به رنگی در می آیند ندارند، بفرمایند این نمونه ی آزمایشگاهی موصوف به اصلاح طلب را ببینند و پشت دست شان را داغ کنند که جنایتکاران را حتی به لفظ، حتی تا لحظه ی تشکیل دادگاهی متکی بر قوانین حقوق بشری، ثانیه ای از نظر دور نکنند که این ها مارهایی سمی هستند که بنیان همین حکومت نکبت و نفرین شده را که امروز در راس اش سد علی دونگ و اصولگرایان نشسته اند، گذاشته اند و هیچ فرقی میان اصلاح طلب و اصولگرا و نو اندیش و کهنه اندیش و پنج درصدی و ده درصدی مسلمان و دنباله روی فلان آخوند معترض و امثال این ها نیست.
حمید رضا جلایی پور، که از زمان تولگی اش در جمهوری اسلامی، و با سن بیست و یکی دو سال، به مقامات حساسی مثل فرمانداری در کردستان رسید، و علنا و رسما عامل کشتار چند ده هموطن ما در استان کردستان بود، در دوره ی اصلاحات، تلاش بسیار نمود تا با روزنامه های رنگی مثل جامعه و نشاط و غیره، مردم و جوانان را رنگ کند که موفق هم بود چرا که در بیابان لنگ کفش هم نعمت است و در تشنگی جرعه ای آب حیات بخش.
باری این ها بعد از ریدمان ها و جنایت های شان وقتی از حاکمیت با فضاحت کنار گذاشته شدند و درِ رنگین نامه های شان هم بسته شد، هر کدام با پولی که از خزانه کشور برای آدمکشی ها و شکنجه دادن ها و تثبیت حاکمیت جمهوری نکبت دریافت کرده بودند روانه دیار فرنگ و انگلستان شدند و خودشان و فرزندان پپه شان به اسم نخبگان ملی در بهترین و گران ترین دانشگاه های آن دیار تحصیلات فرمودند، و امروز که مردم جان به لب رسیده، با از جان گذشتگی به خیابان ها آمده اند تا فریاد اعتراض و دگرگون خواهی شان را بر سر حکام آدمخور بکشند و به گوش جهانیان برسانند، می فرمایند که «اپوزیسیون خارج از کشور آشوبطلب است و منشاء اعدامها و کشتارها در ایران!»
جناب جلایی پور! با عرض معذرت از کلام عصبانی و بی ادبانه ام:
شما ببند اون گاله رو و یک برگ دیگر به برگ های سیاه پرونده ات اضافه نکن!