۱
میخواهم مطلبم را با طرح سه پیشفرض مطرح کنم:
۱. وکالت دادن به یک شخص یا گروه برای متحقق ساختن خواسته هائی که داریم، و یا آن شخص و گروه اعلامشان کرده و ما پسندیدهایم، جه شفاهی و چه کتبی و چه محضری و چه رسمی، امری عادی و اجتماعی است.
۲. دو طرف امر وکالت، یعنی موکل و وکیل، در محدودهء «وظایفی معین» بهم پیوند میخورند و تا زمانی که موکل از کار وکیل خود راضی باشد این پیوند برقرار است.
۳. پس آنچه ماهیت امر وکالت را معین میکند «موضوع وکالت» است و کسانی که بدون توجه به موضوع دست به تعیین وکیل میزنند خود مسئول عواقب آن هم خواهند بود.
این مقدمه را داشته باشید تا برایتان بگویم که چرا من و دو تشکیلاتی که در آنها عضویت دارم (یعنی «جنبش سکولار دموکراسی ایران»، که از مؤسسان و سخنگوی آنم، و «حزب سکولار دموکرات ایرانیان»، که از مؤسسان و دبیرکل کنونی آن هستم) به وکیلی که انتخاب میکنیم نمایندگی میدهیم تا در تحقق اهداف زیر زمینههای لازم را فراهم نماید:
۱. استقرار حاکمیت ملت و آزادی عمومی داشتن و بیان و تبلیغ هرگونه عقیده و حذف زندان سیاسی بر اساس قانونی اساسی مبتنی بر اعلامیهء جهانگستر حقوق بشر، و حکومت و دولتی سکولار و دموکرات، برآمده از برگزاری رفراندومها و انتخابات منصفانه و آزاد و متواتر برای تعیین مدیران کشور در برههء زمانی تعیین شده در قانون اساسی
۲. حفظ یکپارچگی ملت و تمامیت ارضی کشور در ظل اصل «یک کشور - یک ملت»، از طریق نفی هرگونه تکه تکه شدن ایران، هم در اکنون و هم در آینده.
۳. تمرکز روابط پولی و نظامی و انتظامی و رابطه با کشورهای دیگر در حکومت مرکزی کشور
سپس، و به دلایل زیر، ما شاهزاده رضا پهلوی را مناسب ترین شخصیت سکولار دموکرات ایرانی برای انجام وظیفهای میدانیم که با این وکالت بر عهدهء ایشان گذاشته میشود:
- بنا بر چندین آمارگیری انجام شدهء اخیر، ایشان از لحاظ اجتماعی بیشترین طرفدار را در داخل و خارج ایران دارد
- شناخته شده ترین ایرانی سکولار دموکرات در سطح بین المللی است
- با اصول تمدن امروز و ساختارهای سکولار دموکرات جوامع پیشرفته آشنا است
- توان آن را دارد که بیست و چهار ساعت در هر هفت روز هفته در کار انجام وکالتی که بر عهده دارد کوشا باشد
- حداقل به سه زبان فارسی، انگلیسی و فرانسه به روشنی و درستی صحبت میکند
- و هنوز سالیانی را برای رسیدن به سن بازنشستگی در پیش دارد.
بر اساس این وکالت ایشان دارای وظایف زیر خواهند بود:
۱. توضیح و دفاع از منافع ملت ایران در افکار عمومی، مجالس و محاکم بین المللی
۲. ایجاد همکاریهای کارآمد با سایر نیروهای مخالف حکومت اسلامی مسلط بر کشور که با اصول سه گانهء فوق الذکر موافقند
۳. کمک به ایحاد ساختار سیاسی معینی که زمینه را برای حفظ کشور در صورت فروپاشی یا انحلال حکومت اشغالگر موسوم به «جمهوری اسلامی» فراهم میسازد.
۴. داشتن ارتباط دائم با موکلین خود از طریق دادن گزارشها و پیشنهادهای شفاف و منطبق بر کارکرد وکالت محوله
۵. تا هنگام مشخص و مصوب شدن قانون اساسی سکولار دموکرات آینده و فرا رسیدن زمان برگزاری رفراندومها و انتخاباتهای دموکراتیک، امتناع از نامزد کردن و تبلیغ برای خود در راستای به دست آوردن مناصبی در آیندهء کشور
۶. سپس، و در صورت تمایل، شرکت در رفراندومها و انتخابات دموکراتیک آینده برای احراز مناصبی که قانون اساسی حدود و ثغور آنها را معین میکند.
۲
آنچه نوشتم «موضوع وکالت»، «وظایف وکیل» و «علت انتخاب ایشان بعنوان وکیل» از جانب من و ما است. اما، در عین حال، این وکالت با توجه به مسائل مهم زیر نیز صورت پذیرفته است:
- ما در هر دو تشکل سیاسی خود، «جمهوریت خواه» هستیم و در آیندهء ایران (چه در شکل پادشاهی و چه در طرز جمهوری) ساختاری جمهوریتی را برای کشورمان میخواهیم. لذا مخالف سلطهء یک شخص و گروه بر کشور (که منشاء سلطنت سنتی و دیکتاتوری ناشی از آن است) بوده و تنها ملت یکپارچهء ایران را صاحب مملکت میدانیم و معتقدیم که مدیران کشور منتخب ملت برای ادواری معین بوده و هرگاه که از عهدهء کار خود بر نیایند قابل عزلاند.
- ما، بر اساس اسناد جنبش سکولار دموکراسی ایران که در مهستان آن به تصویب رسیده دارای توقعات مشخصی از دولت موقت، مجلس مؤسسان، و نحوهء رسیدن به اولین دولت دموکراتیک هستیم (۱).
- اگرچه برخی از ویژگیهای آقای رضا پهلوی، (مثلاً، ارتباط خونیشان با دو پادشاه سلسلهء پهلوی، ولیعهد بودنشان برای پادشاهی در آن سلسله، قسم پادشاهی خوردنشان به هنگام فوت پدر و بر اساس قانون اساسی مشروطه) از جمله دلایل پیدایش مشخصات ممتازی است که در بالا ذکر شد، اما وکالت دادن به ایشان بدون در نظر گرفتن آن ملاحظات و صرفاً بخاطر شخصیت ممتاز خود ایشان صورت گرفته و لزوماً ناظر بر این نیست که احیاناً ایشان بخواهند، بدون موافقت ملت در روند رأی گیریهای دموکراتیک، پادشاهی و زعامت خاندان پهلوی را احیا کند.
۳
روشن است که اگر بخشهای دیگری از ایرانیان بخواهند برای انجام خواستههای خود وکیل دیگری را انتخاب کنند هیچ چیز نمیتواند و نباید مانع کارشان شود. اتفاقا وجود نمایندگان مشخص طیفهای سیاسی مختلف از یکسو امکان گفتگوی بین وکلا را فراهم میکند و، از سوی دیگر، با رونق گرفتن بازار رقابت آشکار، دست ملت ایران برای انجام انتخاب اصلح بازتر میشود.
پس ما سکولار دموکراتها از پیدا شدن وکلای دیگری که خواستههای اقشار دیگر را نمایندگی کنند استقبال میکنیم و اگر آن وکلا از انجام گفتگو با بقیه امتناع کنند عملشان آشکارا مورد قضاوت مردم قرار میگیرد.
در عین حال ما فعالیت تخریبی و منفی گروه هائی از مخالفان حکومت اسلامی را بهیچ روی سازنده نمیدانیم و حاصل آن را جز در به عقب افتادن پیروزی ملت ایران بر حکومت سرکوبگر مسلط بر کشورمان ارزیابی نمیکنیم.
از نظر ما مخالفان وکالت دادن ما به شاهزاده رضا پهلوی هنوز استدلال درستی در مورد غلط بودن این حرکت سیاسی اقامه نکرده و فقط به ایراد اتهامات دست زدهاند. مثلاً، بدین قرار که این شاهزاده میخواهد شاه شود و دیکتاتوری برقرار کند و یا نمیخواهد دین اسلام در ایران ریشه کن گردد و یا چون باور ندارد که سپاه و حتی ارتش باید منحل و افرادشان یا متفرق و یا محاکمه شوند، میخواهد ادامه دهنده حکومت استبدادی فعلی باشذ. اما برای اثبات این اتهامات تاکنون دلایل متقنی مطرح نشده و کوشش ایرادگیران صرفاٌ برای جلوگیری از معرفی شدن شاهزاده بعنوان نمایندهء برگزیدهء جمعی است که ما هم خود را متعلق به آن میدانیم.
ضمناً از پرداحتن به مطالب سخیفی همچون اینکه وکالت دادن به ایشان نوعی «بیعت کردن بازگشت ناپذیر» است و یا باید به شهدای راه آزادی وکالت داد (!) میگذرم که جای پاسخ دادن ندارند.
اما لازم است در باب «احتمال دیکتاتور شدن این وکیل در روزگار پس از فروپاشی رژیم» خاطر نشان کنم که هیچ کس نمیتواند به تنهائی تبدیل به یک دیکتاتور شود و اگر ملتی نسبت به راههای «قانون بنیادِ» جلوگیری از بازتولید استبداد آگاه باشد قادر خواهد بود از وقوع چنین حادثهء نامظلوبی جلوگیری کند. والا مخالفان وکالت دادن فعلی باید توضیح دهند که کدام تضمین را میدهند تا نامزد احتمالی (و مفقود)شان در آینده تبدیل به هیولائی همچون خمینی و خامنهای و صدام نشود؟
۴
و بگذارید در اینجا و در ارتباط با موضوع رأی دادن خاطرهای را هم بیان کنم تا ستون فقزات این وکالت روشن تر شود.
دسامبر ۲۰۰۸ (آذر ۱۳۸۷) بود. داشتم سایت کیهان لندن را نگاه میکردم. چشمم به گفتگوئی با شاهزاده افتاد. او در قسمتی از مصاحبه گفته بود:
«ده سال قبل اگر ما این حرف را میزدیم که "نقش رضا پهلوی چه میتواند باشد؟ " باید ببینیم چه در صدی از افراد داخل مملکت به این مسأله توجه داشتند. آن هنگام فکرشان این بود که باید به مسألهای عینی که در مقابلشان قرار دارد بپردازند. میگفتند مسئلۀ عینی ما فعلاً مسئلۀ انتخاب بین بد و بدتر است؛ به خاتمی رأی میدهیم که به ناطق نوری رأی نداده باشیم. هنوز امید آن وجود داشت که اصلاحات از داخل امکان پذیر است. بالاخره [این جریان] مسیر را طی کرد [تا آنجا که] حتی خانم عبادی، که تا چندی پیش در مورد اصل نظام حرفی نمیزند، امروز صحبت از نظام سکولار میکند. اینها نشان میدهد که مردم نتیجه گیری نهائی خود را کردهاند. فرآیند داخلی به نظر من خیلی پیش تر از فرآیند برون مرزی است... من در تمام این سالها تلاشم این بوده است که زمینۀ این توافق را حتی الامکان فراهم بکنم تا مدعیان رهبری از هر جریان فکری، مشروطه خواه، جمهوریخواه، چپ، راست، میانه، ملی... دور هم جمع شوند؛ که نتیجۀ چندانی به دست نیامد. در این فاصله، این خلاء رهبری، نبود یک چهرهای که معرف این جریان باشد، بیشتر و بیشتر احساس میشود و مورد مطالبۀ گروه هاست [و] بیشتر و بیشتر انگشتها را به سوی من نشانه رفته. خیلیها آمدهاند و به زبانهای مختلف این خواسته را مطرح کردهاند ـ شخصیتی که اسماش و سرمایۀ سیاسیاش چنین ظرفیتی دارد. من حتی به همه میگویم که اگر امروز کسی مناسب تر از من پیدا میکنید که این نقش را بهتر از من ایفا میکند معرفی کنید که در آن صورت من اولین کسی هستم که دنبال او خواهم رفت. و الا من در صحنه هستم و... امروز به شکل فعال دنبال تشکیل یک "مرکزیت رهبری" هستم».
این سخنان مرا به نوشتن مطلبی ترغیب کرد که در همان روزها با عنوان «معمای رضا پهلوی» منتشر شد (۲). در آن مقاله نوشتم:
«این حرف را یک مدعی پادشاهی ایران نمیتواند بزند و این کلمات از جنس سخن آن کسی است که، بنظر من، بصورتی واقع گرایانه برای خود در عالم سیاست ایران نقشی مفید و سازنده و در یاد ماندنی جستجو کرده و آن را در این فرمول پیاده کرده است که میتواند "نخ گردن بند"ی به نام تشکیلات رهبری اپوزیسیونی باشد که با همۀ رنگارنگی، بصورتی آشکار، بر چند نکتۀ اساسی توافق دارند:
«۱. دوران حکومت اسلامی به سر آمده است و مردم به تنگ آمده از دست آن خواستار تغییرند
«۲. آنچه بن بست فعلی را بوجود آورده فقدان "تشکیلات رهبری" است که در آن همۀ گروهها شرکت داشته باشند
«۳. ایشان حاضرند که به دو صورت در راستای ایجاد تشکیلات مزبور عمل کنند: یکی کمک به تسریع در تشکیل این مرکزیت، و دیگری قرار دادن "سرمایۀ سیاسی" خود در اختیار این مرکزیت.
«و، بنظر من، آنچه که آقای رضا پهلوی در سخنان خود از آن بعنوان "سرمایۀ سیاسی" یاد کرده نکتهای کلیدی و اساسی است که ایشان متواضعانه از آن با کلماتی همچون "یک چهرهای که معرف این جریان باشد" و "شخصیتی که اسمش چنین ظرفیتی را داشته باشد" یاد کردهاند.
«من، چند سال پیش، در یک سلسله برنامۀ تلویزیونی، دربارۀ این "سرمایه" ـ که ایشان به آن صفت "سیاسی" میدهد و من آن را "سرمایۀ ملی" میخوانم ـ سخن گفته و آرزو کردهام که این سرمایه به هدر نرود و در راستای سعادت ملت ایران بکار گرفته شود».
این مقاله در بحبوحهء آتشی منتشر شد که بر اثر تقلبات انتخاباتی در ایران شعله ور شده و به پیدایش «جنبش سبز» انجامیده بود و من و خانم شکوه میرزادگی هم طی اعلامیهای نوشتیم که این اولین جنبش سکولار داخل کشور است و برای بهره وری از این فرصت سکولارها را به گرد هم آمدن دعوت کردیم. نتیجه اعلام موجودیت «شبکهء سکولارهای سبز» (۳) بود.
چند روز بعد تلفن خانهء ما به صدا در آمد و آقای احمد اویسی، رئیس دفتر شاهزاده، پس تعارفات معمول اظهار داشت که میخواهد از من دعوت کند تا دیداری با شاهزاده داشته باشم. از جزئیات این دعوت میگذرم و تنها میگویم که ما (یعنی برخی از اعضاء شبکهء سکولارهای سبز، متشکل از دکتر فرخ زندی، دکتر آرام حسامی، مهندس مهدی حاذق اعظم و من، به اتقاق آقای تقی مختار، مدیر نشریهء «ایرانیان» که به دعوت من و به عنوان یک شاهد رسانهای حصور داشت)، دو هفتهای بعد از وفات برادر شاهزاده، توانستیم ایشان را در دفترشان در شهر واشنگتن ملاقات کنیم. ایشان کنجکاو بود که بداند ما چه در سر داریم و ما هم با خود طرحی به نام «روند آلترناتیو سازی» را برده بودیم (۳).
اما من این خاطره را تنها بدان دلیل نقل میکنم که حرفی را که در آن ملاقات از ایشان شنیدم و به همین امروز ما مربوط میشود نقل کنم.
در طرح ما انجام یک نظرخواهی اینترنتی هم پیش بینی شده بود. میخواستیم از ایرانیان بپرسیم که چهرههای مورد اعتماد آنها در اپوزیسیون چه کسانی هستند تا در پی آنها برویم و به همکاری با هم دعوتشان کنیم. شاهزاده از این فکر ما استقبال کرد و گفت:
«فکر خیلی خوبی است. من فکر نمیکنم که عضو خاندان پهلوی بودن و ولیعهد بودن میتواند برای من مشروعیت بیاورد. مملکت مال ملت ایران است و ملت باید تصمیم بگیرد که میخواهد به چه کسانی مأموریت دهد که از جانبشان سخن بگویند. من واقعاً نمیدانم تعداد کسانی که واقعاً به من اعتماد دارند چند نفر است. ۶۰ نفر؟ ۶۰۰۰ نفر؟ نظرخواهی شما تکلیف مرا با خودم هم روشن میکند و معلوم میشود که من از طرف چه تعداد از مردم ایران مأموریت دارم که برایشان کاری کنم».
اگرچه، به دلایلی که شرحشان از حوصلهء این مطلب بیرون است، نه آن «همه پرسی» انجام شد و نه آن انجمن گرد هم آمدند اما این سخنان در همهء این سالها در گوش جان من باقی مانده بود تا اینکه «جنبش انقلابی مهسا» برای آن پاسخی فراهم کرد.
مشکل من این بود که معمولاً در ساختار آلترناتیوها و عملکرد رهبران اپوزیسیون یک جنبهء کار به شکل دادن «گفتمان سیاسی» و گستراندن آن در بین مبارزان، بخصوص در داخل کشور، بر میگردد. ما در تمام این سالها - با کمکهای گفتاری شاهزاده - سرگرم معرفی و گستراندن گفتمان «سکولار دموکراسی» بودیم و تصور میکردیم که این ما هستیم که این وظیفه را بر عهده داریم. اما جنبش انقلابی مهسا به ما نشان داد که ملت ایران، خود، و بدون داشتن و دخالت رهبری، گفتمان مطلوب خویش را یافته و آن را در فرمول «حسرت یک زندگی معمولی» اعلام داشته است. در نتیحه نیازی به یک «رهبری گفتمان ساز» ندارد. این واقعیت تعریف آلترناتیو را (که باید علاوه بر گفتمان سازی دارای تشکیلات و وظیفه و عملکرد هم میبود) تغییر داد. اکنون گفتمان مطلوب را نه رهبری که خود مردم یافته بودند و تنها محتاج وکیلی بودند که مبلغ و مدافع ضرورت تحقق این گفتمان در بین ایرانیان و جهانیان و به کرسی نشاندن آن باشد.
به عبارت دیگر، این واقعهء شگرف تعریف «آلترناتیوها» را از «گفتمان سازان و گسترانندگان آن» به شکل «وکلای مردم» تغییر داده بود. اکنون به تعداد نجلههای سیاسی «دفاتر وکالتی» وجود داشت و هر گروه میتوانست یکی از این «دفاتر» را انتخاب کند و به آن مأموریت دهد. ما سکولار دموکراتها نیز باید وکیل خود را انتخاب میکردیم.
در طول سال ۲۰۲۲ ما پنجاه ویدئوی ۴۵ دقیقهای به نام «روزگار آلترناتیو» (۵) را تهیه کردیم تا همین موضوع تغییر تعریف و تبدیل رهبر به وکیل را توضیح داده باشیم. در پنج برنامهء آخر هم بصراحت گفتیم که «اکنون توپ در زمین جوانان ایران است که باید به صراحت وکیل خود را به جهانیان معرفی کنند».
و از نظر ما این وکیل کسی جز شاهزاده رضا پهلوی نمیتوانست باشد.
اکنون اگر ملت ایران، در اندازه هائی وسیع، به وکیل سکولار دموکرات خود رأی دهند، در پی آن ایجاد ساختار سیاسی منسجم و آغاز کار جدی برای قانع کردن مردم دنیا از اینکه حکومت اسلامی مردهای است که باید دفناش کرد و قانع کردن مردم ایران که دفن این جنازه باید در سحرگاه طلوع سکولار دموکراسی انجام شود کار چندان مشکلی نیست.
۵
باری، لازم میدانم این سخن را با یک نکته دیگر به پایان رسانم. امروز که این مطلب را مینویسم روز آغاز ۸۰ سالگی من است. یعنی چیز زیادی از عمرم (یا شاید عمر مفیدم) باقی نمانده است و دیگر سودا و آرزوئی شخصی در دل ندارم. خوشحالم که، در این لحظات از عمرم، ملت جوانی را در میهن دور از دسترسم میبینم که «در حسرت یک زندگی معمولی» به جادوی آزادی و آبادی ساز سکولار دموکراسی پی برده و مردی را در کنار خود دارد که به هر دو جزء این ترکیب (هم به سکولاریسم و هم به دموکراسی) تعلق خاطری ۴۰ ساله دارد.
اما، در عین حال، این هم ممکن است که در جدول احتمالات تاریخی کوشش موسوم به «احالهء وکالت به شاهزاده رضا پهلوی» بجائی نرسد و مدت بیشتری برای فروپاشی حکومت مسلط بر کشورمان ضروری باشد. باور دارم که در این وضع هم، هیچ کس نمیتواند ارزش این اقدام مهم ملی را منکر شود. بخصوص مخالفان این حرکت، که برآمدن رضا شاه و سقوط مصدق و حکومت پس از ۲۸ مرداد را کار خارجیها و علیرغم تمایلات ملت ایران میدانند، و نیز آنها که (مثل خودم) انقلاب ۵۷ و رهبری خمینی را حاصل تصمیمات «گوادالوپ»ی میخوانند، نخواهند توانست نافی آن شوند که در پایان اولین سال قرن خورشیدی جدیدمان بخش بزرگی از ملت ایران، آگاهانه و خشونت پرهیزانه، با استفاده از امکانات عصر ارتباطات، توانسته است برای خود وکیلی انتخاب کند و نام او را در سراسر گیتی طنین انداز نماید.
آیا نیروهائی که در سراسر قرن بیستم در سرگذشت ملت ما دخالت مثبت یا منفی داشتهاند خواهند توانست شکنندهء این انتخاب آزاد شوند و علیه آن دست به «چلبی سازی» بزنند؟
یقین دارم که تاریخ نویس پر حوصله با نگرانی و علاقه صحنه را نگاه میکند و یاداشت بر میدارد.
اسماعیل نوریعلا
____________________________________
۱. http://isdmovement.com/Mehestan.htm
۲. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2008/120508-EN-Reza-Pahlavi.htm
۳. http://www.seculargreens.com/
۴. http://www.seculargreens.com/Articles/03162011-Project-Alternative.htm
۵. http://isdmovement.com/Party/Ruzegarr.htm
آتشسوزی در شهرک صنعتی شهید سلیمی تبریز
مغز متفکر پوتین: روسیه به ایران بمب اتم بدهد!