کیهان لندن - بیش از چهار ماه از آغاز جنبش فراگیر مردم ایران بر علیه حکومت جمهوری اسلامی در راستای احقاق حقوق تمامی آحاد مردم ایران به ویژه زنان میگذرد. در این روزها مردم ایرانزمین بیشترین سختیها از کشتار و زندان فرزندانشان تا از دست دادن چشم و سر و دست، در کف خیابانهای ایران در این مسیر بهای گزافی برای آزادی پرداختهاند.
این سرکوبها در شرایطی است که به واسطه حکومت اشغالگر جمهوری اسلامی عمدا نه فقط با فشارهای اقتصادی گوناگون بلکه با آسیب زدن به زیرساختهای کشور، امکانات سوخت، هوای پاکیزه حداقلهای زیستی را از مردم کشور دریغ کردهاند.
مردمی که اعتراضهای خودشان را به شیوههای مختلف در تظاهرات، از مقاومت در برابر نیروهای سرکوب گرفته تا شعارنویسی و شعارهای شبانه و غیره، آتش جنبش را شعلهور نگه میدارند، آنها چشم به شخصیتها و جریانات سیاسی دارند تا بتوانند توام با حضورشان در خارج از ایران، در همراهی و همکاری با یکدیگر صدای جنبش باشند و حمایت بینالمللی را از آن تامین کنند.
باید واقعبینانه بپذیریم که جریانات سیاسی مقیم در خارج از کشور، در طی چندین دهه متوالی، همواره عقبتر از جنبش مردم ایران قرارداشتهاند. مردم بارها در هر فرصتی با صراحت از آنها خواستهاند که با اتحاد با یکدیگر نمایندگی جنبش ایران را در صحنه بینالمللی به عهده گیرند که شاید غرب و مابقی کشورها از مماشات با حکومت فاسد و خونریز اسلامی دست بردارد، اما متاسفانه پاسخی در خور نشنیدهاند.
ما بر این اعتقادیم که تعلل این سیاسیون، به خاطر کمبود وفاداری نسبت به مردم خود ویا فقدانهای دیگر نیست، بلکه ناشی از کمبود تجربه دمکراسی است. ما مطمئن هستیم که آنها از تاریخ انقلابات و جنبشهای دیگر مطلع هستند و خود نیک میدانند که اکثر انقلابات کشورها از دمکراسی اروپا تاثیر گرفته است اما ای کاش آنها در زمان حضور اجباری خود در غرب این نکته را در نظر میگرفتند که مردم ایران بیش از اینکه نیاز به تکنولوژی از غرب داشته باشد نیاز به آموختن تجربه دمو کراسی از این کشورها دارند.
در شرایطی که آقای رضا پهلوی دست همکاری به سوی همه جریانات و شخصیتهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی دراز کرده است، هشتگ «من نمایندگی به ایشان میدهم» که میتواند حق هر مدعی سیاست باشد، موجب هیاهوی بر علیه هرگونه ائتلاف و گردهمایی سیاسیون شده است. معتقدیم که اتحاد مرحلهای ما تا سرنگونی نظام جمهوری اسلامی که خواست اکثریت ملت ایران است، راه را برای آزادی و دستاوردهای دمکراتیک آینده بسیار هموار میکند.
در تحصیل و تجربه دمکراسی علیرغم تفاوتها و اختلافات طبیعی موجود، ما میتوانیم در چارچوبی (اصولی) مورد توافق و هدفی مشترک و مبرم، گرد هم آییم و بدون واهمه از سمتها و موقعیتهای متفاوت یکدیگر، در حمایت یکدست از جنبش داخل برای سرنگونی رژیم تبهکار حاکم بکوشیم.
به عنوان مثال تجربه رفراندم برکسیت (خروج از پارلمان اروپا) در بریتانیا را در نظر بگیریم، جامعه کاملا دوقطبی شده و بین موافقین و مخالفین آن تقسیم شد. یک سوم از حزب حاکم محافظهکار در کنار دو سوم حزب کارگر و تمامی احزاب لیبرال دمکرات، حزب ملی اسکاتلند و سبزها و غیره قرار گرفتند. در فعالیتهایی که به صورت مشترک صورت میگرفت بیش از هر چیز به هدف کار توجه میشد و در هیچ کجای چنین فعالیتهایی وزیر و یا نماینده حزب حاکم مطرح نمیکرد که چون ما در حاکمیت هستیم پس حق بیشتری داریم، و یا نمایندگان سبزها همواره در صف اول در فعالیتها حضور داشتند.
اینگونه برخورد را مقایسه کنیم با سیاسیون ایرانی در خارج از کشور که همواره بجای آنکه به محتوای نقطه نظرات دیگری توجه داشته باشند و منافع ملی ایران را در نظر بگیرند، تعداد نفرات جریان دیگر را مبنا قرار میدهند و مشخص است که حاصل این ارزیابی بیاساس راه به جایی نمیبرد.
ما در پاسخ به ندای مبارزان جان بر کف داخل کشور، نباید لحظه ای برای ایجاد یک همبستگی نظاممند و دمکراتیک درنگ کنیم. تدارک فردایی آزاد، دموکراتیک و سکولار فقط در مصافی مشترک با دشمن مشترک امکانپذیر خواهد شد.
این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود
پاینده باد ایران- پیش بسوی تحقق «زن- زندگی- آزادی»
جمعی از اعضا و هواداران سابق مجاهدین و سازمانهای چپ (ایران چنج)
پنجم بهمن ماه ۱۴۰۱