که فردا، چه بازی کند روزگار
عرفان قانعی فرد - ویژه خبرنامه گویا
انقلاب 1401 به سرعت در حال تحول و تکامل و پیشرفت و افزایش عمق اجتماعی- سیاسی است. در طی 4-5 ماه اخیر، تغییرات بزرگ و برگشت ناپذیری رخ داده است. چند روز پیش در حال تماشایی از مرکز خریدی در تهران و شهرهای دیگر ایران در یوتیوب بودم. واضح است که زنان ایران بعد از 44 سال، حق انتخاب نوع پوشاک خود را که از دست داده بودند، از مُلایان حاکم پس گرفته اند. این مساله، بزرگترین شکست رژیم مُلاها در این 4 دهه می باشد. این پدیده ، چنان با سرعت و بطور فراگیر اتفاق افتاده که دیگر هیچ نیرویی، قادر به برگرداندن شرایط به شهریور 1401 نمی باشد، حتی استبداد شوم ولایت فقیه.
بازی تمام شده است و مُلاها، خود را در لبه پرتگاه نیستی می بینند. دیگر، سعی نخواهند کرد مساله «حجاب اجباری» را دنباله گیری کنند. این پیروزی بزرگی برای همه ایرانیان محسوب می شود. امید بسیاری از مُلاها این است که با قبول آزادی حجاب، خواسته های مردم کمتر شود و حال که جامعه به آزادی پوشش رسیده است، دست از دیگر مطالبات خود - مانند اساسی ترین خواسته جامعه که آزادی و دمکراسی است - بردارند!
از دیگر سو، راهپیمایی طرفداران رژیم در 22 بهمن در داخل کشور، در مقایسه با تظاهرات اعتراض آمیز در خارج از ایران، همانطور که در سیر تکامل پروسه انقلاب انتظار می رفت، نشانه ریزش روز افزون و تدریجی نیروهای رژیم و همبستگی بیشتر مخالفین می باشد.
مصاحبه رسانه ای برخی چهره ها در دانشگاه جرج تاون، تظاهرات عظیم و اعتراض سیاسی در لس آنجلس و اعلام دعوت شاهزاده رضا پهلوی برای شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ به جای مقامات رسمی رژیم مُلایان ، هم نقاط عطف مهمی برای تولید تحولات جدیدی در فرایند انقلابی می باشند. از طرف دیگر، به نظر می رسد که دولت های غرب، حالا، عقیده و طرح حمایت از «تغییر رژیم» را - به عنوان یک جایگزین یا آلترناتیو برای وضع موجود - در دست مطالعه دارند.
شکی نیست که اکثریت مخالفین جمهوری اسلامی مُلایان به این نتیجه رسیده اند که اگر می خواهند این بازی را ببرند و ایران را پس بگیرند، به وجود شاهزاده فروتن، خوش فکر، دمکرات و صمیمی نیاز مبرم دارند. او بارها دمکرات بودن خود را ثابت کرده و حضورش، در میانه این انتقال، ذیقیمت است.
جامعه ایران به این نتیجه رسیده که ایشان صلاحیت و شایستگی و تجربه و دانش به دست گرفتن رهبری این جنبش را دارند و قادر هستند مملکت عزیزمان را به سر منزل مقصود، که همان آزادی و دمکراسی است، هدایت کنند.
نکته مهم این است که به جز همکاران و شرکای سابق مُلایان در حماقت 57 [ یعنی مارکسیست های لنینی ( توده ، فدایی، پیکارو...) و مارکسیست های اسلامی ( مجاهدین خلق) و دیگر راهگشایان اهریمن ( جبهه ظاهرا ملی و نهضت مثلا آزادی) و ... ] اکثریت جامعه، به صداقت ایشان اطمینان دارند و یقین دارند که در دوران انتقالی با رهبری ایشان، جامعه ایران، در روندی دمکراتیک و آزادانه در انتخاباتی سالم، نوع دولت آینده ایران را انتخاب خواهند کرد.
کارنامه شاهزاده در 4 دهه اخیر نشان میدهد که هیچ گروه، حزب، یا رهبر سیاسی دیگری قابل اطمینان و اعتمادتر از ایشان نیستند. حزب اللهی های ولایی، مارکسیست ها و چپ اسلامی ( اصلاح طللبان حکومتی) اگر مختصر عقلی داشته باشند، باید به خود بگویند که آینده شان در ایران آزاد فردا، با وجود شاهزاده به عنوان رهبر این جنبش، مطمئن تر و بی خطرتر می باشد. چرا؟ زیرا شاهزاده از حقوق اولیه آنها دفاع و حمایت خواهد کرد. هیچ حزب و گروه و سازمان سیاسی دیگری این طرز تفکر دمکرات و خصوصیت خاص را ندارند.
اکثریت ایرانیان به خون حزب اللهی ها و مارکسیست ها و کمونیست ها و تجزیه طلب ها و ... به دلیل اعمال و رفتار و کارنامه سراسر از خیانت و جنایت، تشنه اند و تنها و تنها ، شاهزاده این قدرت و اعتبار را خواهد داشت که بتواند از خونریزی و چرخش خشونت و بازتولید توحش مشابه 57 در فردای سقوط جمهوری اسلامی جلوگیری کند.
توصیه مجانی ام به این خائنین به ایران، این است که برای آینده خود و خانواده شان هم که شده، از شاهزاده حمایت کنند و در غیر این صورت، این گروه ها، در ایران فردا، آینده روشنی ندارند!
نمک نشناسی، کج فکری و عدم انسانیت:
این هفته، چند ساعتی را به تماشای مستند هویدا نشستم. بارها و بارها از جناب پرویز ثابتی، ایرج آرین پور، جمشید امانی و خانم دکتر فرشته انشا، درباره انسانیت و نجابت این مرد شریف شنیده بودم. باید از من و تو هم برای تولید این روایت استثنایی، تقدیر کرد. شاهکاریست که اگر به اندازه کافی، تفکر و اندیشه کنیم، می تواند برای سازندگی فردایی بهتر و موفق تر، چراغ راه باشد.
بعد از سالها، برای اولین بار بود که با شنیدن یک روایت تاریخی، گریه از چشم هایم سرازیر می شد. انسان از نمک نشناسی، حماقت، کج فکری و ناانسان بودن نسل 57 و شرکت کنندگان در جنایت و مکافات 57 به حیرت می آید که عزیز نگین ایران به دست چه اهریمنانی افتاد! صحنه دادگاه این مرد بزرگ، تا ابد ، مایه شرمساری و ننگ نسل 57 باید باشد.
مطمئن هستم بسیاری از اتوبان ها و ساختمان ها در ایران آزاد فردا به اسامی جدیدی احتیاج خواهند داشت و دیگر نیازی به اسامی تروریست ها و یا مُلاها بر روی تابلوی خیابان ها و دانشگاه ها و ... نیست. پس از سقوط رژیم مُلاها و فروپاشی اختاپوس مذهبی، بسیاری از اتوبان ها و پارک ها واماکن عمومی باید به نام بزرگانی وطن پرست و خادم به میهن مانند هویدا، نادر جهان بانی، رحیمی، پاکروان، ناصر حجازی،.... نام گذاری خواهند شد.
میرحسین، دیر بیدار شده!
سید حسین موسوی، نخست وزیر محبوب خمینی ، پس از 44 سال، تازه از خواب "دوران طلایی آن جان بیدار" ( خمینی) بیدار شده و اعلامیه ای بی پایه و اساس به دستش داده اند. به ایشان باید گفت" بازی تمام شده است!" مردم از اصولگرا و اصلاح طلب گذشته اند. آنها ، دیگر به نصیحت ها و اندرزها و پیشنهادهایی که از افکار پوسیده و بیات شده شما و دار و دسته شما بیرون بتراود، نیازی ندارند. مثل اینکه امر برایتان مشتبه شده است که در سال 1388، یاحسین-میرحسین می کردند، برای این بود که تصور باطل داشتند که از طریق شما می توانند از شر حکومت استبدادی مطلق مُلای وحشی راحت شوند، وگرنه سالها بود که مردم از هرچه دین و مذهب و بنیادگرایی اسلامی و ... متنفر و منزجز بودند.
شما هم از آنها خواستید که به خانه هایشان بازگردند! جز این است؟
برای اطلاع میرحسین و حداقل 12 وزیر و معاون تروریست کابینه او باید یادآوری کرد که در سیستم های قضایی دنیا، جنایات مشمول گذشت زمان نمی شوند و قابل محاکمه می باشند. شاید اعمالتان در سالهای تاریک دهه 60 فراموش تان شده و یا در مخیله شما بنا به نیرنگ، کمرنگ شده اند اما مدارک و اسناد و مقالات و عکس ها و مستندات محکمه پسند وجود دارند که نقش شما و همان حداقل 12 وزیر و معاون تروریست در کابینه شما ( امثال احمد وحیدی، عطاالله مهاجرانی، ری شهری و ... ) را در آن سالهای سیاه و پر محنت و نکبت دوران خمینی مشخص خواهند کرد. شما به عنوان نخست وزیر محبوب و دستبوس خمینی، اختیارات و مسئولیت هایی در دادگستری ، زندان ها و قوه قضائیه داشتید و باید در دادگاه صالحه، پاسخگوی پرسش های قضات بی طرف باشید. وانگهی، در دوران نخست وزیری شما هم در توسعه تروریسم اسلامی در خاورمیانه، دست داشته اید.
قتل های سالهای 60، 61، 62 و 67 همگی در زمان نخست وزیری شما بوده است. امیدوارم ، عمرتان تا روز دادگاه، باقی باشد و با وکیل انتخابی در همان دادگاه، حضور پیداکنید. در ایران آزاد، کسی در حیاط خلوت زندان به شما از پشت سر گلوله شلیک نمی کند. اما دادستان ها و قضات آینده ایران، قطعا بهترین حقوق دانان ایران خواهند بود. کیفرخواست بی عیب و نقص که برایتان آماده خواهند کرد، قطعا خواندنی و زیبا خواهد بود.
امسال سال خونه، سید علی مهربونه!
یک بار دیگر، مُلایان فاسد و مکار ثابت کردند که از رذالت و پدرسوختگی و شارلاتانیسم و مظلوم نمایی، سرآمد زمانه خونریز ما هستند. همگی فارغ التحصیل مکتب خمینیسم - انبان رذالت ها - هستند. سید علی جنایت کار که از روز اول " حماقت 57" در تمام جنایات رژیم نکبت مستقیما دست داشته ، حالا که اوضاع را پس می بیند، خود را به مظلومیت و موش مردگی زده و می خواهد از خود ، تصویر پدر مهربان و با گذشت به ملت ارائه دهد. البته اوج شارلاتانیسم و وقاحت است .
سید علی که تنها در 4-5 ماه اخیر، صدها جوان بی گناه و قهرمان را به خاک و خون کشیده و به چشمان زیبای بسیاری را با تفنگ ساچمه ای کور کرده است. حتی اجامر او در زندان ها و سیاه چال های رافت و رحمت اسلامی اش، تجاوز کرده اند و حالا می خواهد خود را رهبر مهربان جا بزند . بدون آنکه از ریش پف کرده ، شرم کند! حال ، این فرد دارای عُقده "خود ز خر فزون بینی" می خواهد خود را رهبر مهربان جا بزند!
سید علی، ضحاک زمان، ملت ایران تصمیم خود را گرفته است. ایرانیان دیگر تنها در پی سرنگونی جمهوری اسلامی نیستند، آنها کل نهاد به اصلاح روحانیت را هدف گرفته اند تا به این جهل و دروغ 500 ساله، یکباره برای همیشه پایان دهند.
آنها دیگر می دانند که آخوند تند رو و کند رو وجود ندارند. آنها به این نتیجه رسیده اند که تنها آخوند خوب، آخوند مرده است . در فردای جمهوری نکبت و شوم اسلامی، مجلس مردمی و دمکراتیک کل نهاد مُلایان و لباس و عمامه و نعلین و علایم و مظاهر و نشانه های آن را غیرقانونی اعلام خواهند کرد. 5 قرن جهل، خرافه ، دروغ و شستشوی مغزی پایان خواهد یافت. آنها از مُلا - به اصطلاح روحانیت - برای همیشه از طریق قانونی گذار خواهند کرد . مُلاها عمری با اوباش خود از طاغوت نالیدند اما زاغوت مُلا، در تاریخ ثبت است که چه رهاوردی برای بشریت به بار آورد.
بطور یقین، ایران را با متخصصان و جوانان خوش فکر و باهوش و شایسته و انسان دوست ، دوباره خواهیم ساخت. به چاه جمکران، راه پیمایی اربعین، عاشورا و تاسوعا و دیگر چرندیات و خرافات و موهومات شما مُلایان احتیاجی نداریم. مردم و مجلس دمکراتیک، تصمیم خواهند گرفت با بقیه مظاهر دروغ و خرافه و جهل قبیله یاجوج و ماجوج مُلایان با 11000 امامزاده شان چه باید کرد.
از عاقبت قذافی تجربه بگیرید و پول هایی را که دزدیده اید، بردارید و بروید. شاید سوریه و بلاروس ، ونزوئلا و.. هر سوراخ موش خریداری شده دیگر، هنوز بخاطر پول، شما را بپذیرند. ایران مان را بیشتر از این خراب و ویران نکنید. ماموریت تان را - که ویرانی ایران بود - انجام دادید.
مردم ایران ، آنقدر از شما نفرت و انزجار دارند که تصور نمی کنم حتی شاهزاده رضاپهلوی هم بتواند سلامت شما را در فردای جمهوری نکبت و شوم تان ، ضمانت کند. بقیه مُلاها هم که کار و کاسبی و دکان دین فروشی شان تعطیل خواهد شد.
سید علی! شما ، نهاد شوم مُلایان را از پس از 500 سال از تاریخ ایران حذف کردید. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ! شاید قبل از مرگ، بدون ریش و پشم و صلی علی محمد گویان، در دادگاه مردمی با پیژامه زندانیان حاضر شوی. و به نقش تان در جنایات و خیانت ها و کشتار این 44 سال پاسخ دهید.
به قول فردوسی بزرگ " که داند به جز ذات پروردگار / که فردا چه بازی کند روزگار.
از آقای سروش انتقاد کنی «یا سفسطهگری یا غوغایی!»
مجاری و نمادهای شارلاتانیسم و ماکیاولیسم شیعی