هادی خرسندی - ویژه خبرنامه گویا
باژگونه بخت آدمیزاده ای که تشت رسوائی اش بر بام سابقه در دیدرس همگان است، به جای تشت، خود از بام به زیر فرو افتاده. او اینک تلاش دارد که با بهم کردن الفاظ ثقیل و کلمات دخیل، از عبارت ها و جمله ها، پله هائی و از آن پله ها نردبانی صنعت کند تا بدان بالا رود و بر بام فراز آید و تشت خود بردارد و پنهان کند.
عجبا که این فروافتاده، گیر کرده است و گیر داده است به «شرمگاه» و یک مورد «شرمگاهی» را به هزار لایه مبالغه و بزرگنمائی درپیچانیده (Aggrandizement) - گوئی میخواهد چهرهٔ شناسای پیشین خود را در پس و پشت «شرمگاه» بانوئی از نگاه مردم گم کند و آنگاه از همان اعماق، چهره دیگری - و نه خوبتری ـ از خود را در پنجره های مجازی نمایان کند و به رخ عالم و آدم بکشد که این منم آنکه تشت اش از بام فرو نیفتاد!
این مرد سوخته در آتشی که خود افروخته اکنون خاکستر خویش را در الک مغلطه بیخته و بر فرق سر سفسطه ریخته و بر این معنی آویخته که من مظلوم و دیگران فحاش.
ابوعلاف شکایت برد به مولانا که کسان مرا فحش میدهند. فرمود بیجا میکنند. حیف از فحش است که ترا دهند.
بیت
گر به دشنام آورم نام از شما
میشود آلوده دشنام از شما. (از خودم، نه مولانا!- این را پیشتر خطاب به عطاالله مهاجرانی نوشته بودم. چقدر شما دو تا بهم شبیه هستید)
هرکس اندکی فارسی بداند و حوصله داشته باشد، از عهده این طرز نوشتن برمیآید چنانکه من ناشی برآمدم. نترسید، نترسید - ما همه بلد هستیم!
ولی که چی؟ که پارگی آن گز نکردنت را پس از مدتی بخیه بزنی؟ یادمان رفته که شمشیر قلم از غلاف تنگچشمی بیرون کشیدی و با نثر شامورتی - مثل حضرت در تابلوی تعزیه - دختر مردم را از وسط به دو نصف کردی. روز بعدش آمدی که نه خیر منظورم نصیحت پدرانه بود (چه پدر هیز چشمی). شلوغ کردی و لفاظی کردی که کسی نفهمد جا زده ای به تقصیر!
یک عکس سیاه و سفید و بی رمق را که گوئی زن غمگین گرسنگی کشیده خسته ای را در راه کوره های آدمسوزی نشان میداد بهانه کردی که به گلشیفته هنرمند بپّری و لابد اگر امکانات تروریست های اسلامی را میداشتی همان کار را با گردانندگان نشریه فیگارو میکردی که آنها با مجله شارلی اِبدو کردند. البته بعد از کشتن گلشیفته فراهانی.
حالا بعد از یک ماه باز آمده ای که نسبت به خودت اعاده حیثیت کنی و دوباره بیرق «شرمگاه» برافرازی و ضمناْ به اطلاع عموم برسانی که اسلام به قدرت خود باقیست و از بین نمیرود و دکان امثال تو دین پژوهان و نوآوران دینی در خطر بسته شدن نیست و لابد در آینده زنان را با سنگ مرمر سنگسار میکنید. مبارک است.
«لب بوم اومدی قالیچه تکوندی»
«قالیچه ت خاک نداشت، خودتو نموندی» - فرهنگ عامه.
اینطوری حرف زدن، بهتر معنی میدهد.
هادی خرسندی - ۲۵ اسفند
افشای پرونده فساد نزدیکان خامنه ای