معمولا مردمان همهی کشورها به داشتههای فرهنگی و تاریخی خود مینازند و سعی میکنند که بهترینهای آن داشتهها را به رخ دیگران بکشند. روشن است که ارزشهای فرهنگی هر دورهای از تاریخ با توجه به ارزشهای موجود و شناخته شدهی همان دوره سنجیده میشوند و لزوما، هم سنگ، و هم اندازهی ارزش هایی نیستند که ما در زمان حال آنها را میشناسیم.
اما معدود فرهنگ هایی هم هستند که توانستهاند یا میتوانند پا به پای انسانها و پیشرفتهای تمدنی آنها، از سر زمان و حتی مکان بگذرند، قرنها زنده بمانند و همچنان به روز باشند.
یکی از این فرهنگها «فرهنگ زیبا و سکولار ایرانی» ما میباشد.
فرهنگی که خرد را پاس میدارد و مهربانی را میستاید.
فرهنگی که رنگی از تبعیضهای مذهبی، قومی، نژادی، جنسی و جنسیتی ندارد.
فرهنگی که از خشونت و اندوه میگریزد و آرامش و شادمانی را دوست دارد.
فرهنگی که سال نوی هزاران سالهی آن آنقدر نو، زیبا، و انسانی ست که از مرزها عبور کرده و جهانی شده است.
و فرهنگی که حتی تسلط یکی از تندخوترین و عقب مانده ترین حکومتهای مذهبی بر سرزمین مان و سرکوب کردن بی رحمانه و دایمی آن، نه تنها نتوانسته از ارزش و اعتبار آن بکاهد؛ بلکه استقامت و سرفرازی آن را، در رویارویی با بیداد و واپسگرایی، بیشتر نشان داده است
سالی که گذشت نمونه روشنی بود از این رویارویی شکوهمند و شریف و انسانی با بهایی گزاف: دهها هزار زندانی، چندین هزار کشته، و هزارها آسیب دیده
اکنون در آستانهی نوروز زیبایمان، به نظر میآید این اخطار در تمام سال و در سراسر جهان از زبان هر ایرانی انسانمدار و متمدنی شنیده خواهد شد، که: ما خواستار یک زندگی سالم و آزاد هستیم، زیر سایه فرهنگی که «شهد و شکر» است و دیگر تاب تحمل «مرگ اندیشان» را ندارد.
سال نو ۱۴۰۲، و نوروز جهانی خجسته باد
با مهر و خرمی
شکوه میرزادگی
۱۷ مارچ ۲۰۲۳
غیبت شرط آزادی پایدار در منشور فرودستان، مهران زنگنه
همراهی و ائتلافها، کوروش گلنام