همیشه بشر برای تنظیم ذهن، روح و جسمش به عقل و احساس احتیاج داشته و دارد. در نبود علم در زمان قدیم عقل ضعیف و احساس یاور عقلی نداشته و با رشد منفی به احساسکور تبدیل و این احساسکور میبایستی با دروغ، توجیه گرایی و ترفند ذهن و روح و جسم بشر را در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست تنظیم و هماهنگ کند. در نتیجه در نبود علم و عقل برخورد با واقعیات نادرست و به مرور مشکلات زیاد و لاینحل و بشر در نبود علم و عقل از نظر ذهنی، روحی و جسمی بیش از حد به این احساسکور وابسته و به مرور از روی ناعلاجی به آن عادت کرده بود. در نبود یاور عقلی احساسکور بر ذهن و روح مردم حکومت مطلقه خداگونه پیدا کرد، پس بنابراین تمام منشورها، بیانیهها، اساسنامهها، آئین نامهها که همه در اندازههای مختلف قوانینی هستند در چهارچوب رشد اجتماعات کوچک و بزرگ، همگی توسط احساسکور توجیه گرای دروغگو در ذهن و روح بشر تنظیم و نوشته میشدند بدون دخالت درست عقلی و علمی، در نتیجه طی چندین قرن احساسکور متوهم، دروغگو و منزوی به احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی و قومگرایی افراطی تبدیل شد. از این زمان به بعد منشورها، آئین نامهها، اساسنامهها و.... توهمزا، انزواطلب، مظهر جهل و دروغ به هم گره خورده و از توی آنها مذهب افراطی، ناسیونالیسم افراطی و قومگرایی افراطی بیرون آمدند و توسط این احساسکور در ذهن و روح بشر بیشتر جا میافتادند. اراجیف این منشورها و اساسنامهها و.... هیچ هماهنگی با واقعیات اجتماعی و محیط زیست نداشتند. مردم مسخ شده بی عقل گرفتار خدای احساسکور در ذهن و روح خود باید به فرمان خدای احساسکور این منشورها و... کذایی را اجرا میکردند، حتی اگر لازم بود بابت این منشورهای مذهبی، ناسیونالیستی و قومگرایی جنگهای مذهبی، ناسیونالیستی و قومی در بگیرند میبایستی مردم از این منشورهای خداگونه و حکومت احساسکور مطلقگرا در ذهن و روح خود با جان و مال خود دفاع میکردند، حتی دختران خود را زنده به گور میکردند که تا حکومت خدای احساسکور بر ذهن و روح مردم خداگونه پا برجا باقی بماند و گناهان این مردم را ببخشد. احساسکور عقل ضعیف مردم را در صندوقچه ذهن و روح آنها زندانی کرده بود که مردم سراغ عقل را نگیرند تا دشمن و رقیبی برای خودش وجود نداشته باشد تا حدی که به فرمان احساسکور، بخصوص احساسکور مذهبی، مردم عقل را کفر و عاقل را کافر میدانستند و بسیاری از افراد عاقل را کشتند.
منشور مذهبی، ناسیونالیستی قومگرایی و کمونیستی بعد از انقلاب:
بعد از انقلاب ۵۷ احساسکور مطلقگرای مذهبی بر ذهن و روح خمینی و بر ذهن و روح جامعه ایران خداگونه حاکم و مردم غافل و مسخ شده ایران را گرفتار خودش کرد. احساسکور مذهبی میخواست و میخواهد به هر شکل بد و بدتر بر ذهن افراد جامعه حکومت مطلقه بکند، چون هزار و چهارصد سال ریشه در خرافات، بدفهمی واقعیات، غرق در انزوا و توهم و مظهر خرابی وکمبودهای زیاد میباشد. برای بر طرف کردن آنها از مردم جانی و مالی قربانی گرفته و میگیرد تا با زور پا برجا بماند، حتی اگر مردم آن را قبول نداشته باشند. هر چه مردم بی سوادتر، بی عقل تر میبودند بیشتر به درد این مذهب و احساسکور مذهبیش میخوردند و به آن وابسته میشدند و بهتر منشور واپسگرایی مذهبی افراطی را به خورد خودشان و دیگران میدادند و به هم تحمیل میکردند، پس بنابراین احساسکور مطلقگرای قدر قدرت مذهبی آخوندیسم برای بر پا نگه داشتن حکومت مذهبیاش اولین کاری که کرد این بود که با کمک افراد بی عقل و بی سواد که گرفتار احساسکور بودند دشمن اصلیش، یعنی عقل مردم را نابود و یا تضعیف و زیر سلطه خود آورده. دوم برای حاکمیت مطلق خداگونه خود رقیبان را تحمل نمیکرد و نمیکند، مثلا احساسکور ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی با وجودی که مثل خودش احساسکور بودند و کم عقل بودند را تحمل نکرد و آنها را ناتوان بار آورد. خدای احساسکور مذهبی شیعه در ذهن و روح آخوندها به آنها گفت که به این جریانات کاذب بگویند کهما شما جریان سیاسی، حزبی، گروهی و سازمانی ناسیونالیستی، قومگرایی، کمونیستی و مذهبیهای دیگر را تحمل نمیکنم. خدای احساسکور مذهبی ما از خدای احساسکور شما برتر و بالا تر است و شما باید از منشور مذهبی خداگونه شیعه ما اطاعت و پیروی بکنید. برای پیاده کردن منشور مذهبی شیعه اولا افراد متفرقه و تشکلهای سیاسی و اجتماعی باید مذهب و احساسکور مذهبی، بخصوص نوع ولایت فقیه آخوندی ما را تأیید کنند، حتی اگر آن را قبول نداشته باشند. دوما این افراد عقل فضول خودشان را کنترل و حاضر باشند به هر شکل ممکن خودشان را به احساسکور مذهبی شیعه بفروشند و زیر سلطه افراد مذهبی افراطگرا، بخصوص ما آخوندها بروند. سوما عقل ضعیف شده این تشکلها تابع و زیر فرمان و کنترل بی چون و چرای احساسکور مذهبی ما برود و این جریانات جاده صاف کن و ماله کش خرابیهای مذهبیون و احساسکور مذهبی، بخصوص ماله کش خرابیهای ما آخوندها بشوند. خرابکاریهای مذهبیها را ماست مالی و پاک کنند، مثلا مالکش اعظم جواد ظریف و یا بسیاری از افراد اپوزیسیونهای داخلی و خارجی با ماله کشی خرابیهای ما آخوندها را بر طرف و به روی مبارک ما نیاورند و این خرابیها را به حساب خودشان بگذارند و این منشور افراطی و لجن مذهبی ولایت فقیه را خواه و ناخواه اجرا و بین مردم جا بیندازند.
مردم جانی و مالی فدای اقتدار احساسکور مذهبی شدهاند:
در این ۴۴ سال بعد از انقلاب، مردم مجبور شدهاند که برای پابرجا ماندن این احساسکور مذهبی شیعه و منشور لجن مذهبیش هزینه و قربانی زیادی بدهند، مثل جنگ هشت ساله، کشتارها و اعدامها در زندانها در زمانهای مختلف بعد از انقلاب از جمله در دهه شصت و هفتاد، به رگبار بستن مردم در خیابانها در سالهای ۸۸، ۹۶، ۹۸ و این اواخر قتل عام با کرونا و کشتار در جنبش انقلابی مهسایی، مسمومیت دختران و پسران دانش آموز و دانشجو و به دنبال آن فقر، فساد، گرانی، ابر تورم را زیاد کردهاند و اگر مردم قیام نکنند جنگ و قحطی بزرگ و تجزیه ایران را هم برای مردم ایران در پیش رو دارند. این کارنامه و منشور شفاهی، کتبی و عملی جمهوری اسلامی در این ۴۴ سال است. چرا؟، چون این منشور مذهبی کهنه، نازا و راکد و خراب است، بخصوص امروزه که علم پیشرفت کرده و میکند. یک سر شفاهی این کارنامه و منشور لجن مذهبی در ذهن و روح آخوند جماعت و دار و دستهاش است که آنها را متوهم، منزوی و آتش به اختیار بار آورده. سر دوم این کارنامه و منشور ویران مذهبی در ذهن و روح اقشار مختلف جامعه که این منشور مذهبی بیماریهای ذهنی، روحی و جسمی برای این مردم به بار آورده. سر سوم این کارنامه و منشور در ذهن و روح اپوزیسیون مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی بیمار است که مدام از روی توهم، نادانی، انزوا، جاه طلبی خودشان را به جمهوری اسلامی و اربابانشان فروختهاند. این منشور سر آنها و هوادارانشان را خورده و میخورد و آنها را بی عقل و مطیع جمهوری اسلامی و اربابانش بار آورده. سر چهارم شفاهی این کارنامه و منشور مذهبی در ذهن و روح اربابان شرق و غرب است که آنها این جنایتکاران آخوندی را چگونه هدایت و رهبری بکنند تا بتوانند جریان فکری، ذهنی و روحی ملت ایران را در دست خود و به بازی بگیرند برای کنترل، غارات و نابودی ایرانی و ایران. سر عملی و پیاده شده شورزار این کارنامه و منشور لجن مذهبی را در ویرانیهای بر جا مانده در این ۴۴ سال باید جست و جو کرد. هر کجای محیط اجتماعی و محیط زیست ایران نگاه میکنید آثار عملی ویرانگر منشور کذایی مذهبی آخوندی و اربابانش را پیدا میکنید، در سیاست، در اقتصاد، در گرانی و ابرتورم، در فرهنگ، در وضعیت خراب زندگی مردم، در محیط زیست، در آثار باستانی و غیره، یعنی ویرانی هایی که تا دویست سال بر جای باقی میمانند و از بدبختی و فلاکت ما و محیط زیست ایران ما مردم حکایت میکنند. کارنامه و منشور مذهبی جمهوری اسلامی شفایی و کتبی و بطور عملی در بایگانی تاریخ ایران ثبت تاریخی شده و میشوند.
چرا نتوانستیم این منشورهای قرون وسطایی را اصلاح کنیم؟
دلایلش در بالا گفته شد که ما هیچ موقع علم درستی نداشتهایم که این علم در برخورد ما با واقعیات پیچیده اجتماعی و محیط زیست به یاری عقل و احساس ما بشتابند. دوم به خاطر بی سوادی در هر زمان ما فردی و جمعی قادر نبودیم که بدانیم در برخورد با موضوعات و واقعیات کجاها از عقل و کجاها از احساس و کجاها به موقع و بجا از هر دو استفاده کنیم تا برخورد درستی با واقعیات داشته و این واقعیات تاثیرات درستی روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم ما بگذارند. با برخورد نا درست هم خودمان را خراب و هم اجتماع و محیط زیست را خراب و با این ذهن، روح، عقل و احساس خراب مدام منشورهای اینطوری و یا آنطوری مذهبی، ناسیونالیستی و قومگرایی و این اواخر کمونیستی نوشتیم که در عمل درست نبودند و افراطی شدند و ما را افراطی بار آوردند. این منشورهای امروزی هم که توسط افراد مختلف نوشته میشوند از کم عقلی، کم تجربگی و تحت تاثیرات همان منشورهای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی چند صده و چند دهه اخیر قرار گرفته و از آگاهی، شناخت و علم امروزی و زندگی امروزی تاثیرات کمتری گرفته و میگیرند. چرا؟، چون اولا با وجود اختاپوس مذهبی جمهوری اسلامی بر جامعه ایران نتوانستهایم از عقل، احساس و از علم خود در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست ایران درست استفاده کنیم. دوم امروزه علم و پیشرفت در جهان زیاد و ما متاسفانه نتوانستهایم رشد عقل سلیم و احساس سالم داشته با شیم تا خودمان را از زیر سلطه احساسکور و گرایشهای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی آن بیرون بکشیم. تا حدودی با کمک علم آنها را اصلاح کرده و از افراط آنها کاستهایم، در نتیجه هنوز از زندگی امروزی خیلی عقب هستیم و تصورات نادرست و سطحی و متضاد از این زندگی داریم. در این تضاد رشدیابنده همان گرایشهای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی کم و بیش نقش بازی میکنند و در ذهن و روح ما تصورات نا درست نسبت به زندگی امروزی تداعی میکنند که کم تجربگی و عدم شناخت از آن میزند بیرون، مثلا بازی کردن با کلمات سکولاریسم و دموکراتی که هنوز در ذهن و روح و در زندگی ما جا نیفتادهاند. با تصور سطحی از سکولاردموکراسی غربی هم خودمان و هم دیگران را فریب میدهیم. نگارنده با مذهب، ناسیونالیست، قومگرایی و کمونیست و گرایشهای سکولار دموکراسی مشکلی ندارم فقط با هر نو بد فهمی و سطحی نگری آنها تا حد افراط مخالف هستم. باید در نظر گرفت که جهان در حال پیشرفت است. اما سرعت تغییر رشد درست در ما کم است و با این دیر جنبیدنها و بدفهمیها و منشورهای بی محتوا نوشتن نمیتوانیم با این علم و دنیای امروزی خودمان را هماهنگ کنیم. بی نظمی و بی حساب و کتابی از همه جای ما زده بیرون تا حدی که یک آدم شش کلاس سواد رئیسجمهور کشور ما شده. هر چه آدم بی سواد بوده همه کاره مملکت شده. از تحصیل خبری نیست و همه مغزها فراری هستند.
غفلت مردم و شلاق احساسکور بر گرده عقل در این ۴۴ سال:
احساسکور در ذهن و روح این مردم عقل را در صندوقچه ذهن و روح مردم غافل زندانی کرده و با شلاق زدن به گرده عقل میگویدای عقل مشنگ تو باید تابع من باشی و هر چه من میگویم تو باید توی کله پوک این مردم کنی، میفهمی احمق! عقل ضعیف و ناتوان در ذهن و روح مردم از احساسکور، بخصوص احساسکور مذهبی میپرسد که من چه به این مردم بگویم، این مردم سواد به روز شده ندارند. احساسکور دوباره شلاق میزند که توای احمق باید بگویی که این مردم اگر سواد ندارند باید بروند و با پول مدرک دکترا و مهندسی بخرند و با آن پز عقلی بدهند تا فکر کنند عقل کل هستند. به آنها بگو که با این مدرک دکترا و مهندسی و عقل کل بودن شما چه منشورها که میتوانید بنویسید.ای عقل شیرین مشنک به فرمان من احساسکور به این احمقهای از خود راضی بگو که چرا معطل هستید؟ شما دکتران و مهندسان عالی قدر، شما عقل کلها شروع کنید به مقاله نوشتن و در تنظیم کردن قانونهای گذار از جمهوری اسلامی با هم مسابقه بدهید و روی دست هم بلند شوید تا شما عقل کلها برای همدیگر پز سیاسی و جامعه شناسی بدهید و هوادارانتان را راضی کنید. به آنها بگو اصلا مهم نیست که با هم دعوا بکنید و در کلاپ هاسها به هم فحاشی و بد و بیراه بگویید. شما باید این فحاشیها را درونی بکنید تا بتوانید طرف مقابل را زمین بزنید و خودتان نخود هر آشی بشوید. مهم این است که با ژست دکترا، مهندسی گرفتن بیشتر مطرح و بیشتر عقل کل و ارضاء و درونگرا میشوید و مردم را فراموش و نژاد برتری شما گُل میکند و شما شکوفا و برای همدیگر مطرح میشوید. عقل جون مشنگ اگر این منشورها برای مردم ایران نون و آب ندارد. اما برای من احساسکور و اربابان خارجی همه چیز دارد. عقل پرسید مثلا چه چیزی؟ احساس کور دوباره چند تا شلاق به گرده عقل فضول زد و گفت مثلا توی فضول خفه و توی حرف من ندو و خوب گوش کن! اگر توانستیم همین دیکتاتور مذهبی آخوندی را در حد افراط نگه میداریم تا حدی که قحطی، جنگ و تجزیه ایران را با کمک اربابان خارجی کلید بزنیم. اگر نشد این دفعه یک دیکتاتور که زیاد میانهای با عقل نداشته باشد، ولی گرایشهای احساسکور داشته باشد را با کودتا سر کار میآوریم. مهم نیست که احساسکور مذهبی دیگر سر کار نیست. اما در عوض احساسکور ناسیونالیستی، مثل سلطنت طلبی و کمی هم قومگرایی سر کار میآیند و از نو من احساسکور دیکتاتور این دفعه نه با نقاب مذهبی، بلکه با نقاب ناسیونالیستی و قومگرایی با چاشنی سکولاردموکراسی همه کاره ذهن، روح و جسم مردم میشوم. مهم نیست که عمامه در کار نباشد و کت و شلوار، کراوات و بی حجابی دایر شود. مهم این است که خبری از عقلگرایی و علمگرایی نباشد و من دیکتاتور احساسکور این دفعه در قالب و در قامت احساسکور ناسیونالیستی و قومی از نو همه کاره ذهن و روح مردم ایران باشم. عقل ضعیف به احساسکور گفت، پس من چی؟ احساسکور چند تا شلاق دیگری به گرده عقل زد و گفت ناراحت نباش! تو کتک خوردت سفت است. اگر من از نو همه کاره ذهن و روح آدمها شوم هوای توی عقل شیرین مشنگ را هم دارم. من با کمک تو عقل شیرین مشنگ از نو همه را عقل کل میکنم و از توی آنها جواد ظریفهای جدید مالکش اعظم، اصلاح طلبهای قلابی و اپوزیسیونهای گول خورده بیرون میکشم. با کمک تو عقل شیرین مشنک واین مردم شیرین مغزهای دارای مدرک دکترا و مهندسی تقلبی از نو شروع میکنیم به منشور نوشتن برای حکومت جدید تا حکومت بعدی زیر سایه من احساسکور و اربابان بزرگ شرق و غرب پیاده و مردم ایران برای هم پز سکولار دموکراسی بدهند. هر کجا به کمک عقلی احتیاج پیدا کردم سراغ توی عقل مشنگ نمیآیم، چون تو ضعیف هستی، از عقل اربابان خارجی قدر قدرت کمک میگیرم تا با هم بتوانیم بر این مردم حکومت و آنها را غارت کنیم. هر چه این مردم غارت و قربانی شوند این مردم و عقلشان که تو باشی ضعیف تر و من احساسکور بیشتر بر ذهن و روح این مردم حکومت مطلقه میکنم. احساسکور چند تا شلاق دیگر به عقل ضعیف زد که کتک خوردن یادش نرود و زیاد فضولی نکند و تابع باشد! توی عقل مشنگ در ذهن و روح آخوندجماعت اصلا جایگاه نداری. اما تا حدودی در ذهن و روح مردم جایگاه داری، ولی کنترل شده توسط من احساسکور، پس برو عقل مشنگ به آنها بگو شما عقل کل هستید. ما شما دکتران و مهندسان گران قدر و عزیز را میخواهیم برای حکومت سکولاردموکراسی بعدی. شما بزرگواران، شما سروران گرامی در حکومت سکولاریسم آینده همه کاره هستید. عقل میگوید که پس به سلطنت طلبها چه بگویم؟ احساسکور میگوید دوباره دلت شلاق میخواهد، این هم ده تا شلاق دیگر تا یادی هم از ساواک کرده باشی. احساسکور به عقل مشنگ گفت، احمق جون اگر شیر فهم شدی به سلطنت طلبها بگو عالی جنابان، قدرقدرتها، قوی شوکتان، دکتران و مهندسهای عالی مقام برای حکومت سلطنتی هم احتیاج به منشور داریم. شما عزیزان قدرقدرت و با شکوه، منشور سلطنتیتان را طوری بنویسید که منشور سکولاردموکراسی پیش آن هیچ باشد و از منشور شما در یک نبرد سنگین انتخاباتی شکست بخورد. حالا فهمیدی عقل جون مشنگ که من احساسکور برای خرابکاری بسیار استاد هستم. عقل جون مشنگ به من گوش بده با این منشورها کسی عاقل نمیشود و برای توی عقل ضعیف آبی گرم نمیشود. اما برای من احساسکور همه چیز دارد. این منشورها نتیجه همان ذهنیت و روحیات متوهم، منزوی خیالپردازانهای است که من احساسکور آنها را نوشته و در ذهن و روح این آدمها به خورد آنها دادهام و ریشههای چند صده و چند دهه دارند. هر چند علم امروزی میخواهد مردم را آگاه کند. اما نه من احساسکور میگذارم و نه اربابان خارجی.
بگو مگوی احساسکور و اربابان خارجی بر سر حکومت آینده:
آهای اربابان خارجی! با چنین افراد متوهم عقل کل که کلی مدرک دکترا و مهندسی خریدهاند من احساسکور به شما اربابان عقلگرای شرق و غرب حالی میکنم کهای عزیز جانها بدون من احساسکور نمیتوانید این مردم را بچاپید! اربابان در جواب میگویند که تو موی دماغ شدی! با توی احساسکور مذهبی آخوندیسم و هر مذهب دیگری ما اربابان خارجی بیشتر از این نمیتوانیم مردم ایران را زیر کنترل خود داشته و آنها را بچاپیم! من احساسکور در جواب آنها میگویم، شما اربابان خارجی در زمان محمد رضا شاه عقلگرایی را در ایران شروع به پیاده کردن کردید و وسط کار مجبور شدید که دم عقلگرایی نوجوانان و جوانان را قیچی کنید، چون نوجوانان و جوانان آن زمان داشتند عاقل میشدند و شما بیشتر نمیتوانستید آنها را زیر سلطه آورده و بچاپید، پس بنابراین در آن زمان آمدید و دست به دامن من احساسکور مذهبی شدید و با هم امام خمینی و خمینیهای کوچک، یعنی مردم مسخ شده را ساختیم و از توی آن انقلاب اسلامی بیرون کشیدیم. شما اربابان عقلگرا در زمان شاه تجربه کردید و این را خوب میدانید که اگر این مردم عقلگرا شوند شما اربابان خارجی نمیتوانید این مردم آگاه را بچاپید، پس بنابراین شما باید با من احساسکور بار دیگر کنار بیایید. مردم ایران همه از حکومت مذهبی و آخوند جماعت خسته و بعضی از آنها مدرک پرست و کلی باف و با پول مدرک خریده و دکتر و مهندس شدهاند. این افراد کم عقل هستند و از سکولاردموکراسی چیزی نمیدانند. اما میدانیم که بر ضد احساسکور مذهبی و بر ضد آخوندیسم گرایشهای تند احساسکور ناسیونالیستی و قومگرایی مردم گُل کرده. اگر شما اربابان خارجی و من احساسکور مذهبی دیگر قادر نیستیم از طریق مذهب مردم ایران را زیر سلطه خود آورده و بیشتر بچاپیم. من احساسکور نقاب مذهبی از چهره و عمامه را از سر برداشته و نقاب ناسیونالیستی کرواتی میزنم و با همدیگر میتوانیم احساسکور ناسیونالیستی همراه با قومگرایی مردم را تحریک و یک حکومت مثلا سلطنتی و یا سلطنت مشروطه با چاشنی سکولاردموکراسی و یا چیزی شبیه به اینها که میانه چندانی با عقلگرایی ندارند را پیاده میکنیم. با این نوع حکومتها که هنوز من احساسکور همه کاره ذهن و روح مردم هستم عقل مردم چندان رشد نمیکند. این دفعه من احساسکور به جای نقاب مذهبی با نقاب ناسیونالیستی و قومگرایی همه کاره ذهن و روح این مردم میشوم و در پی بی عقلی و بی خبری این مردم بچاپ بچاپ شما اربابان خارجی هم از نو شروع میشود و لابه لای این حکومتها سکولاریسم قالبی و قلابی را هم چاشنی آن میکنیم که فقط در حد احساسی و فقط برای شعاردادن باشد. اربابان خارجی از احساسکور میپرسند که مطمئن هستی که سلطنت و سکولار دموکراسی با هم جور در میآیند؟ احساسکور در جواب میگوید، اولا مردم که به هیچ وجه سکولار و سکولاردموکراسی ندیدهاند. سکولار دموکراسی که به خصوص در غرب است لنگ و پاچهاش در هوا است، با وجودی که در این کشورهای پیشرفته حدود ششصد سال است که برای علم، صنعت، حقوق و دموکراسی زحمت کشیدهاند ترامپ نامی میآید و میزند زیر میز دموکراسی نیم بند آمریکا و جهان. یک هزارم این سکولاردموکراسی که در غرب پیاده شده در ایران پیاده نشده و مردم ایران آن را لمس نکردهاند. دوم مردم ایران در اندازههای مختلف هنوز گرفتار احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی هستند. با چنین جوی من احساسکور مطلقگرا و شما اربابان خارجی سعی میکنیم رژیم آخوندی را حفظ کنیم تا مردم ایران را بکشانیم به قحطی و جنگ داخلی و تجزیه ایران و یا اگر نشد با کمک هم یک دیکتاتور سلطنتی سکولاردموکراسی در ایران پیاده میکنیم تا بچاپ بچاپ شما از نو شروع شود و من احساسکور قدرقدرت مطلقگرا از نو همه کاره ذهن و روح مردم ایران بشوم. اینها بگومگو احساسکور با اربابان خارجی بود. اما ایرانیها میپرسند، پس عقل ما چی؟ در بخش دوم با همدیگر به راهکارهایی میپردازیم که عقل هم در آنها حرفی برای گفتن داشته باشد و بیگانگان برای ما مردم ایران تصمیم نگیرند.
این مطلب قسمت به روز شده از کتابی است که اینجانب در آلمان منتشر کردم.
موفق و پیروز باشید! پاینده ایران عزیز ما
اکبر دهقانی ناژوانی
گلی ز نسل شقایق، ویدا فرهودی