مدتی در فکر بودم که چیزی در مورد حرفهای سروش بنویسم و عاقبت این شعر الهام شد!
هان ای دباغ بهر دین جوشیدن چرا؟
در میان جمع ناگه سروشیدن چرا؟
گر متاع دین داشت خریدار زیاد
خود برفتی، این حرص و کوشیدن چرا؟
گرچه دعوی عرفان و معنی میکنی
لیک چون شیخ فتوای پوشیدن چرا؟
گفت ترا مولوی شش قرن پیش
کی دغا با خلق این خروشیدن چرا؟
عیب گل بیش مکن گر جامه بگشاید
کاین همه زهد و تقوی فروشیدن چرا؟
برخیز و با خلق همراه شو کنون
که اندر این مجلس نه نوشیدن چرا؟
حیف باشد گر نباشی در میان عاشقان
حال که در رقصند خموشیدن چرا؟
***
سیروس یادگار
انقلاب در اعماق و فروپاشی درونی رژیم، جلال ایجادی
مسیر حرکت جنبش انقلابی در 1402، کورش عرفانی