Tuesday, Apr 4, 2023

صفحه نخست » "آزادی خوب" نام دیگر جهنم است، اکبر کرمی

Akbar_Karami_4.jpgیکی از دلایلی که در فرهنگ ایرانی اسلامی درک آزادی به طور عام و درک آزادی جنسی به طور ویژه دش‌وار و‌ حتا ناممکن می‌نماید، آن است که در این سنت میان "حق داشتن" و "حق بودن" فاصله‌ای نمانده است. به زبان دیگر ما در این سنت به آسانی حق داشتن را به حق بودن مربوط می‌کنیم و برعکس. در حالی که این دو مفهوم هیچ ارتباط معناداری با هم ندارند.
حق‌داشتن در اساس خودبنیاد و بایدبنیاد است (یعنی به سازش‌ها‌ی ما مربوط می‌شود.)؛ و است‌بنیاد نیست! و سنت ایرانی اسلامی که گرفتار وس‌واس راست و ناراست است در اساس از درک آن ناتوان است. حق داشتن برای ما طفیلی حق بودن است. (عجیب نیست اگر شیعیان خود را مذهب حقه می‌نامند.)

یک مثال: انسان حق دارد اسکناس ۱۰۰ دلاری خود را بسوزاند.
از این گزاره نمی‌توان به این نتیجه رسید که
یکم. سوزاندن اسکناس خوب یا درست است.
دوم. سوزاندن اسکناس اخلاقی است.
سوم. باید اسکناس‌ها‌ی صد دلاری خود را سوزاند.
چهارم. ...

و نیز اگر بپذیریم که سوزاندن اسکناس صد دلاری خوب و درست نیست؛ اخلاقی و دینی و ... نیست؛ و ... ما را به آن‌جا نمی‌رساند که ادعا کنیم کسی حق ندارد اسکناس صد دلاری خود را بسوزاند.

به همین ساده‌گی در یک گفت‌وگو‌ی دقیق می‌توان نشان داد که هم حق‌بودن و هم حق‌داشتن امر پرسونال و شخصی است. و درنتیجه هیچ‌کس در جای‌گاهی نیست که در مواردی همانند برای دیگران تعیین تکلیف کند. دست بالا ما در به‌ترین حالت می‌توانیم به عنوان کارشناس اظهار نظر کنیم؛ اما این نظر برای دیگران تکلیف‌آور نیست.

درک این نکات و استدلال‌ها‌ی ساده در فرهنگ ایرانی اسلامی به آسانی ممکن نیست و از همین نقطه است که زهر عصبیت قومی در کالبد فرهنگ ما می‌دود و به جا‌ی هرمنوتیک صلح بدخیمی و تهاجم را عادی می‌کند.

بر خلاف تصور مخالفان آزادی سکسی هوادار آزادی جنسی و سکسی در پی خوب، درست، راست، سالم، علمی، اخلاقی، دینی و ... جلوه دادن آزادی جنسی و سکسی نیست! او تنها می‌خواهد بگوید با هر ادعایی در مورد آن مفاهیم در نهایت این افراد هستند که حق دارند و باید آزاد باشند و انتخاب کنند.

توسعه امر آسانی نیست و‌ شانس آن انگار شوربختانه به آسانی در سبد تقدیر و خط جبین همه‌ی ملت‌ها و انسان‌ها نمی‌گنجد.

آزادی برای یک ذهن دینی به طور عام و برای یک ذهنیت ایرانی (که در هر کجا‌ی ایران ایستاده باشد و هر نسبتی با ادیان داشته باشد، ممکن است از دین‌خویی رنج ببرد)، دش‌وارترین امری است که ممکن است درک و دریافت شود.

احتمالن شنیده‌اید که می‌گویند: «شک می‌کنم پس هستم.»
برای ما ایرانی‌ها اگر شک‌ دکارتی تنها یک بار اتفاق بیفتد، و حق انتخاب داشته باشیم، باید آن را در فهم خود از آزادی تجربه کنیم.

به عنوان کسی که بیش از دو دهه است در پهنه‌ی اندیشه و آزادی اندیشی و آزادی اندیشه می‌اندیشم و می‌نویسم و نقد می‌کنم هنوز حتا یک نفر را ندیده‌ام چه در میان زنده‌ها و چه در میان مرده‌ها که درک لیبرالی از آزادی داشته باشد!

ادعا نمی‌کنم نیست! من ندیده‌ایم!

مهم نیست ما مخالف یا موافق چنین دریافتی هستیم یا نه؟ حتا برای مخالفت کردن گام نخست دانستن آن است.
مخالفان انبوه آزادی در ایران غالبن نمی‌دانند با چه مخالفت می‌کنند.
لیبرال‌ستیزها غالبن و قالبن در جنگ آسیاب‌ها‌ی بادی‌اند. (غرب‌ستیزی و توسعه‌ستیزی در ایران تا حد بسیاری به هراس از آزادی می‌رسد که برآمد نادانی در فهم آزادی است.)

اگر تاریخ آزادی‌خواهی و آزادی‌ستایی را در ایران در کنار کارنامه‌ی ناکام آن بگذاریم یک نکته آشکار می‌شود. ما وقتی در ستایش آزادی هستیم نمی‌دانیم چه می‌گوییم و چه می‌خواهیم!

در ایران آزادی گرفتار توهم آزادی نیک است. از دل توهم آزادی خوب همیشه استبداد و یک برادر بزرگ‌تر بیرون می‌آید. این توهم یک یوتوپیا است و عجیب نیست اگر همیشه به دیستوپیا می‌رسد. آن که آزادی می‌خواهد باید برای پرداخت هزینه‌ی آن آماده باشد. "آزادی بد" آن هزینه است.

توهم "آزادی خوب" فرزند خلف اسطوره‌ی نور و تاریکی است که از آیین مهر پایین می‌آید به اسطوره‌ی خیر و شر می‌رسد و در نهایت در این شاه‌کار «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» فشرده و جاودانه می‌شود. این بسته است که از ایران باستان به ادیان ابراهیمی می‌رسد و از طریق اسلام دوباره به ایران برمی‌گردد و در مذهب شیعه بازسازی و بازتولید می‌شود.
نه این که این شاه‌کار -پر از هیچ- مساله داشته باشد؛ مساله پنداری از آزادی است که در سایه‌ی آن زنده به گور شده است.
در فرهنگ ایرانی اسلامی اخلاق‌ها و برآمدها‌ی آن‌ها چنان در این پندار گم شده‌اند که از درک آزادی‌ها‌ی بد و شر و معجزه‌ی آن ‌ها در اساس ناتوان هستند.
در سایه بلند پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک حق خطا کردن (که چیزی نیست مگر خدایی کردن) زنده به گور می‌شود و شده است.

آزادی نیک کم‌وبیش همین منجلابی است که در آن گرفتار هستیم؛ آزادی خوب نام دیگر زندان (شهربند)، خدابند (زندان‌بان) و مناسبات شهربندی است. آزادی خوب توصیف دقیق صغارت است.

توسعه ایستادن در آستانه‌ی باشکوه آدمی‌زادگی و فرزانه‌گی است که می‌خواهد آزاد، خود، خدا، خودبنیاد و خودبسنده باشد. توسعه توزیع قدرت، آزادی و حق داوری است. توسعه همه آن‌چیزی است که به ما امکان می‌دهد خودمان (حتا اگر دیگران "بد" می‌دانند) باشیم. توسعه چیزی نیست مگر حق خطا کردن؛ وقتی بر وس‌واس درست و نادرست چیره می‌شود.

اکبر کرمی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy