یازدهم فروردین ماه مردمی که سالی طوفانی را پشتسر گذاشته بودند با خبر ماستپاشی بر سر یک بانو کامشان تلخ شد.
فردی به غایت فاقد ادب در طرقبه مشهد گمان برد که دینداری در زورمداری است و سطلی ماست را در فروشگاهی برسر یک بانو که روسری نداشت خالی کرد. تا به قول خودش امر به معروف کرده باشد.
البته خشونت به بهانه معروف از سوی آدمی به غایت نامعروف خود از معاصی کبیره است.
بماند که روایت آن سنگسار هم در تواریخ آمده که "ابواسحاق إبراهیم بن هاشم قمی" نقل کرد: امام علی (ع) زنی را پس از اقرار به زنای محصنه سنگسار کرد. اما هنگام اجرای سنگسار دیگرانی را که گناهی بر گردن داشتند، از شرکت، باز داشت.
حال این آقای ماستپاش که نمایندگی دین رسمی را نیز یدک میکشد و خود را آمر به معروف و ناهی از منکر میپندازد به راستی تا چه حد بیگناه بود؟
اصلا از کجا معلوم آنچه او میکند و میپندارد به راستی در همان چارچوب فرامین دین باشد؟
به گمان من از هر زاویه که به مساله نگاه کنیم کار او عملکردی افراطی و غیرقانونی بود.
قرار نیست هر کسی با هر جایگاهی پیش خود احساس وظیفه و رسالت کرده و خویشتن را در لباس گزمه و عسس و داروغه ببیند.
در این صورت دیگر چه نیازی به پلیس و دستگاههای عریض و طویل امنیتی است؟
حالا بماند که همان دستگاههای عریض و طویل امنیتی ۶ ماه است که نتوانستند "پاندمی سمپاشی" را ریشهکن کنند.
۶ ماه است دختران دانشآموز این مملکت با پاندمی سمپاشی مسموم میشوند.
البته رگههایی از تئوری جریانی خاص در مسالهی سمپاشی، سوسوی آشنایی میزند که بیشباهت به تئوری ماستپاشی و ایدههای ذهنی حاکم بر تفکر مشابه آنان نیست.
این ایده نکوهیده مدتها است که در این مملکت ریشه دوانیده و به گمانم ما را توان آن نیست که به راحتی از آن رها شویم.
میپرسید چرا؟
پاسخ این است که هیچگاه در این مملکت عزمی برای مجازات خودسرها نبود.
هیچگاه برای کسانی که در دل گمان میبردند که رسالت پاکسازی زمین را از وجود فلانی دارند حد و حدود گذاشته نشده و عدول از آن سبب مجازات نشد.
شما ببینید قاتل احمد کسروی کارش به کجا کشید؟
نزدیک بود حتی نماینده مجلس هم بشود.
یا در همین سالهای اخیر موارد متعددی وجود داشت که شامل مجازات نشد.
برای نمونه
در شهریور۷۴ انصار حزبالله در اعتراض به چاپ رمان "و خدایان دوشنبهها میخندند" نوشته "رضا خوشبین خوشنظر" کتابفروشی مرغ آمین را به آتش کشیدند و سپس آقای احمد جنتی در خطبههای نماز جمعه از آن کتاب و کتابفروشی بد گفت.
و این کتابفروشی برای همیشه تعطیل و برای آتش زدن آن هم کسی مجازات نشد.
۱۶ اردیبهشت ۷۵ گروهی به سینما قدس تهران حمله کردند تا مانع پخش فیلم تحفه هند شوند. چرا؟ چون در صحنهای از آن اکبر عبدی با لباس زنانه میرقصید.
در جریان این حمله یک زن باردار، سقط کرد.
۱۳ شهریور ۷۷ عبدالله نوری و عطاءالله مهاجرانی، وزیران کشور و ارشاد دولت وقت در حاشیه تشییع شهدای جنگ، بعد از نمازجمعه از سوی نیروهای افراطی منتسب به انصار حزبالله، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
همچنین هیچگاه نقش لباس شخصیها در جریان حمله به کوی دانشگاه در تیر ۷۸ بررسی نشد.
در اسفند ۷۸ به سعید حجاریان سوء قصد شد. هیچگاه مشخص نشد ضاربین چه انگیزهای داشتند و هدفشان چه بود. ضارب اصلی آن سعید عسکر نیز تنها به جنبه عمومی جرم محکوم شد.
شهریور ۱۳۷۹ و در جریان اجلاس دفتر تحکیم وحدت در خرمآباد به دلیل حضور آقایان سروش و کدیور گروهی اعتراض کرده و فرودگاه خرمآباد را محاصره کردند.
در این جریان یک هفته شهر دستخوش التهاب بود و در نهایت یک نفر کشته شد.
در ۱۲ آبان ۱۳۸۳ مصطفی تاجزاده و ابراهیم یزدی در دانشگاه علم و صنعت سخنرانی کردند. همزمان گروهی تحت نام دانشجویان بسیجی، رئیس دانشگاه علم و صنعت را به گروگان گرفتند که البته گروگانگیری پس از چند ساعت، با مداخله پلیس پایان یافت.
بعدها گفته شد افرادی که دکتر محمد تقی صالحی رئیس دانشگاه علم و صنعت را گروگان گرفته و مورد ضرب و شتم قرار دادند، منتسب به جریان احمدینژاد بودند. و این حرکت انتقام احمدینژاد بود از دولت خاتمی.
یک تراژدی مهم مربوط به اسیدپاشیهای زنجیرهای در اصفهان بود که در مهرماه ۱۳۹۳ منجر به کوری و آسیب جدی دستکم چهار زن جوان شد. اسیدپاشها هیچگاه پیدا نشدند.
در اسفندماه سال ۹۳ علی مطهری نماینده تهران در مجلس که برای انجام سخنرانی در دانشگاه شیراز به این شهر سفر کرده بود، در فرودگاه شیراز با حمله حدود ۵۰ نفر افراد ناشناس مواجه شد.
به این سیاهه عمل به تکلیف میتوان صدها مورد افزود که هیچگاه کسی بابتش مجازات نشد.
فرشاد قربانپور - روزنامهنگار
ابوعطا خوانی، مهستی شاهرخی