سر بالا که میرود آب، قورباغه میخواند ابوعطا
با پنبه سر میبرید عطا، درگیر خوانش رمان است عطا
صادر میکند در خفا، فرمان مرگ و حذف را عطا
حکم قتل و خفه کردن را، یا طنابی به دور گردن را
حکم کشتن محکوم دست بسته را، یا حکم بریدن زبانش را عطا
در خفا تایید حکم سنگسار را، همگام با سکوت رسانهها را عطا
احداث ویترین فرهنگیست از عطا، کارناوال جوایز فرهنگیست از عطا
تقدیر و تمجید از داعش و طالبان از عطا، تجلیل از سپاه و مدافعان حرم از عطا
حسرت دوران طلایی امام رویای عطا، در راه نوشوندگی عصر حجر فرو رفته عطا
بنشسته دور گود در کاخ لندن عطا، تایید فتوای قتل و قطع دست میدهد از عطا
تنها نیست عطا در جو سازی و اشباع فضا، از تریبون بی بی ۳۰ پیچیده نسخه را رعنا
مسمومیت هزاران نوجوان رعنا را، حمله شیمیایی را نادیده گرفته این رعنا
از روایت تلقین «هیجان نوجوانان» به مردم، تا تحمیل رژیم پر ریای ملایان به ما
شنیدهای داستان تلقین خیاط را به شاه؟، سلطان عریان پرمدعا با چاپلوسی اطرافیان شود خدا
رعنا و نگار و نفیسه و نایاک همچون عطا، در راه مالهکشی بر فضولات نظام، جان کنند فدا
تظاهرات میلیونی مردم ترجمه شد: «اغتشاشات» و «فتنه»ها، فریاد مردم ناراضی حذف از رسانهها با عطا
موج ابوعطا خوانی همهشان پیچیده در جهان، اما کمپینی از شرمساری در پی آنان شده روان
گرچه شرمی در کار نیست اما عطا، همراه دیگران میدمد باد و میفرستد فیل پلاستیکی را هوا
رشدی که «آیات شیطانی»اش خشم عطا گرفت، از دست داد چشم و دست، باز مرگخواه اوست عطا
گرچه «آیات شیطانی» را هیچ امامی نخواند عطا، پس فتوای قتل رشدی صادر شد با خوانش عطا
حیران از اینم که آشکار است نقش عطا، اما هرگز بیمی به دل راه نداده عطا
پایش در لندن قرص و محکم است و جایش گرم و امن، چون حکومت دوالپایان سوار است بر جهان
تا شور آزادیخواهی مردم میشود عیان، آواز ابوعطاخوانی از سوی قورباغهها شده روان
کوتاه سخن! هرگز نشود پاک از دامان عطا، خون ندا و پویا و نیکا و کیان و دیگران
بهار ۱۴۰۲، مارس ۲۰۲۳