البته داریم خودمان با خودمان صحبت می کنیم و فکر می کنیم دیگران از جمله شاهزاده رضا پهلوی به این صحبت ها گوش می کنند، ولی خب، خودمان بهتر از هر کس می دانیم که چنین نیست، و این سطور را لابد برای ثبت در تاریخ می نویسیم، شاید یک جایی بماند و کسی از آیندگان این ها را بخواند و بداند که در سال ۱۴۰۲ خورشیدی، بودند کسانی که چیزهایی می گفتند که اگر به آن ها توجه می شد، وضع و روزگار مثلا نسل ۱۴۳۰ احتمالا جور دیگری می شد.
خدا را شکر بسیاری از هم نسل های من در سال ۱۴۳۰ سینه ی قبرها آرمیده اند و از سرنوشت مردم در این سال فرضی بی خبر می مانند.
اما خدمت شاهزاده رضا پهلوی که عمرش آن قدر دراز باد که سال ۱۴۳۰ را به چشم ببینند عرض می کنم که جناب شاهزاده! فرصت ماها بسیار اندک است! سعی کنید وقت گران بها به هدر نرود!
امشب با جناب آقای جمشید چالنگی جهت احوالپرسی صحبت می کردم و نکته ای در مورد مواضع اخیر شاهزاده رضا پهلوی خدمت ایشان عرض کردم که وسط سرفه های شدید و خفه کننده ی من، درست بیان نشد و احتمالا جناب چالنگی هم متوجه عرض من نشدند که گفتم آن را اینجا بنویسم تا خوانندگان گرامی هم از آن مطلع شوند.
عرض کردم همان طور که حکومت نکبت، بعد از خامنه ای و چند دایناسور باقی مانده از دوران اولیه انقلاب کسی را ندارد تا بتواند بعد از از میان رفتن آن ها، باقی مانده ی حکومت را اداره کند، اپوزیسیون ما هم بعد از نسلی از افراد با تجربه و خوشنام که هم،،، زمانِ پادشاه فقید را دیده اند و هم دوران نکبت بار اسلامی را، دیگر کسی را نخواهد داشت که قابلیت ایجاد حکومتی درست و مردمی و عبور دادن مردم از جهنم اسلامی به طرف بهشت آزادی و انسان محوری را داشته باشد.
من بر خلاف نود و خرده ای درصد اهل سیاست امروز که معتقدند نسل جوان امروز کارِ خودش را بلد است و از پس همه کار بر می آید و رهبری مردم هم از میان همین جوانان بر خواهد خاست به چنین قابلیتی اعتقاد ندارم و فکر می کنم که افراد با سابقه و با تجربه و خوشنام که هم دوران قبل از انقلاب و هم دوران بعد از آن را دیده اند باید همپا ی بچه ها و به عنوان مشاور و راهنمای آن ها حضور داشته باشند تا همه چیز از صفر و بر اساس آزمون و خطا آغاز نشود و چند نسل دیگر زندگی اش به تباهی نگراید.
شاهزاده رضا پهلوی باید توجه داشته باشند که فرصت بسیار اندک است و کارهای بر زمین مانده بسیار.
اولین و مهم ترین کار بر انداختن حکومت نکبت است و بعد مستقر کردن یک حکومت جدید و مردمی بی آن که خاک کشورمان مورد تعرض قرار گیرد و ایران عرصه ی تاخت و تاز ضد ایرانیان داخلی و خارجی شود.
همین دو گام در بهترین فرض ممکن، و با جفت و جور شدن قطعات پازل بر اندازی، مثل مرگ سد علی و به جان هم افتادن گرگ های حکومتی و وقوع حرکت های جانانه ی بر اندازانه در داخل،،، و قطعات پازل حفظ تمامیت ارضی و امنیت مردم سراسر ایران، نیاز به دو سه دهه زمان خواهد داشت.
شاهزاده ده سال بعد که درست وسط این بازه ی زمانی است هفتاد و چند ساله خواهند شد، و برخی از بزرگان صاحب اعتبار و مجربی که دو حکومت پهلوی و اسلامی را دیده اند دیگر در دنیا نخواهند بود.
الان دیگر وقت آزمون و خطای شاهزاده نیست. امروز و همین امروز اگر کاری نشود، فرصتی برای فردا نخواهد بود.
شاهزاده در چند سال گذشته همه جور اشخاصی را امتحان کرده اند و به همه جور گروهی پیوسته اند و همه جور گروهی تشکیل داده اند که تماما خطا در خطا بوده و همگی شکست خورده اند.
شاهزاده به این موضوع هم دقت کنند که فضا دادن و بال و پر دادن به آدم های بی صلاحیت و فاقد شخصیت اجتماعی، وظیفه ی ایشان نیست و اعتبار دادن تصنعی به کسانی که اعتباری ندارند و به محض احساس صاحب اعتبار شدن، صندلی را از زیر کسی که به آن ها اعتبار داده خواهند کشید، جز اتلاف وقت و رساندن جامعه به نقطه ای که دیگر صاحب تجربه ای برای هدایت و راهنمایی باقی نخواهد ماند نتیجه ای نخواهد داشت.
بیم ها و امیدهای «جنبشِ مَهسا»،علی میرفطروس