زیتون - نوذر آقاخانی
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
از حکایت گلستان آغاز کنیم که «یاد دارم که در ایام طفولیت، متعبّد بودم و شبخیز و زاهد و پرهیزکار. شبی در خدمت پدر رحمه اللّه علیه نشسته بودم و همه شب چشم بر هم نگذاشتم و با قرآن مأنوس بودم.
عدّهای گِرد ما خفته بودند، به پدر گفتم: یکی از اینان سر برنمیدارد تا مناجات و نمازی بجا آورد، چنان خواب غفلت بر آنان چیره شده که گویی مُردهاند. پدر گفت: تو نیز اگر بخفتی، به از آنکه در پوستین خلق افتی.
نبیند مدّعی جز خویشتن را که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدابینی ببخشند نبینی هیچکس عاجزتر از خویش»
کسانی که در موافقت یا مخالفت با اظهارات صوتی و دو متن توجیهی اخیر آقای سروش مطالبی نوشتهاند، خواسته یا نخواسته، به مطلبی توجه نکردهاند که به نظر بنده مهمترین نکتهایست که شایسته توجه بوده و آن بُعد اخلاقی آنهاست.
آقای سروش صراحتا در آن گفتار، نماز شب خواندن را نشانه «تقوی، پاکی و طهارت جان» دانسته و پس از آن شرکتکنندگان در نشستی را به صراحت افرادی «فاقد آن پاکی، طهارت در جان و ذاتشان» معرفی میکند.
ببینید فردی که ادعای مصاحبت پنجاه ساله با مثنوی و میراث عرفانی ایران دارد و پرچمدار روشنفکری یا نواندیشی دینی، که به تشخیص او در نوشته آخرش «به درجه رفیعی از بلوغ و پختگی رسیده است» چه فتوایی میدهد. برخوردی کاملا مغایر با آموزههای اخلاق، عرفان ایرانی و مثنوی. آیا این است ثمره نواندیشی دینی؟ و این است حاصل سالها درس و تدریس مثنوی؟ چه فرقی دارد که نماز شب را نشانه تقوی بدانیم یا جای مُهر را بر پیشانی؟ این هماننگاه خشک ظاهری و قشری نیست که نواندیشی دینی داعیه مخالف با آن را داشته است؟