یکی از موضوعاتی که اپوزیسیون راست افراطی روی آن مانور میدهد ترس از "تجزیه طلبی" است. اینکه چه اندازه این ترس حتا برای خود این جریان واقعی باشد، جای تردید است. چون هیچ حزب، گروه و سازمانی وجود ندارد که رسما و علنا خواهان جدایی باشد.
"تجزیه طلبی" برای اینها یک شعار تبلیغاتی برای جمع کردن نیرو و آرای بیشتر است. نیروهای راست جامعه همیشه و همه جا بر روی دو چیز زیاد از حد تکیه می کنند، " تمامیت ارضی" و " امنیت".
این روشن است که مردم هیچ کشوری علاقه به تجزیه کشور خود نیستند، بنابراین اینها با تکیه افرطی بر عنصر ترس از جدایی از هماکنون مبارزه انتخاتی خود برای کسب قدرت شروع کرده اند، درست مثل بعضی از احزاب راست در اروپا که در زمان انتخابات، قانون پناهندگی و پناهندگان را به موضوع مبارزه انتخابی خود برای کسب آرای بیشتر انتخاب می کنند.
شخصا هیچ حزب و سازمانی نمی شناسم که علنا و رسما چنین درخواستی طرح کرده باشد، اما اپوزیسیون راست افراطی این روزها ترس از "تجزیه طلبی" را در بوق های تبلیغاتی خود جار می زند و نیرو های مخالف خود را به تجزیه طلبی متهم می کند. اینها بیش از اینکه نگران جدایی یا تجزیه ایران باشند، با این هو و جنجال ها قصد خودنمایی و تبلیغات انتخابی دارند.
اینها همین الان "شاه" خود را با زور آماده تاجگذاری کرده اند، تا هر چه راحت تر مسئله جایگزینی قدرت از بالای سر مردم و بدون انقلاب حل کنند.
آیا اتهام تجزیه طلبی به مردم کردستان یا بلوچستان اتهام درستی است؟
هیچ حزب و سازمانی در هیچ کجای ایران وجود ندارد که رسما خواهان جدایی باشد، اما نمی شود کتمان کرد که بین ملیون ها شهروند ایرانی افراد و گرایشات جدایی طلبانه ای نیز وجود داشته باشد.
اما سئول اصلی این است که چگونه میشود با چنین گرایشاتی مباره کرد و آن ها را به ماندن در ایرانی آزاد و دموکراتیک قانع کرد؟
سیاست فعلی اپوزیسیون راست در این مورد متاسفانه، بقدری خصمانه است که برعکس موجب میشود این گرایشات ضعیف به ناچار و یا از روی لجبازی به جدایی تشویق و نیرو جمع کنند. این نیرو به هر کس که پیرو خط آنها نباشد برچسب " تجزیه طلبی" می زنند و از همین الان دارند هیزم برای جنگ و سرکوب جمع می کنند. درست همان کاری که ج.ا بعد از انقلاب با کردستان کرد.
به اعتقاد من کلید اقناع و راضی نگاه داشتن ان دسته از مردم ناراضی از ماندن در اقتصادی است، یعنی معیشت مردم. اگر مردمی رفتن را بر ماندن ترجیح می دهند، صرفا بخاطر این است که فکر می کنند با اینکار به وضعیت معیشتی بهتری دست پیدا خواهند کرد و خوشبخت تر خواهند شد. درست مثل بسیاری از مردم دنیا که شهر و کشور خود را ترک کرده و به کشورهای ثروتمند تر دیگر مهاجرت می کنند.
در کردستان و در سیستان و بلوچستان تقریبا هیچ کار تولیدی صورت نمی گیرد و به عبارتی هیچ کارخانه ای که اشتغال ایجاد کند وجود ندارد. نه فقط این، بلکه این دو استان از محروم ترین استان های ایران هستند، بطوری که بخشی از مردم در کردستان برای امرار معاش خود کول بری میکنند و در سیستان و بلوچستان نفت و بنزین می برند. بسیاری از همین مردم نیز تا کنون به دست ج.ا کشته شده اند.
بنابراین نه تنها فقر و فلاکت در این دو استان مردم را به تنگ اورده، بلکه این مردم به شدت مورد تبعیض قومی، مذهبی، فرهنگی و زیست محیطی نیز قرار دارند.
چه کسی است که داوطلبانه خانه پدری خود را ترک کند و یا خواهان جدایی از خانه پدری خود باشد؟ فقط فشار اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است که انسانها را وادار به رفتن می کند.
همه ما در خارج از کشور هم فقط بخاطر بهتر شدن شرایط زندگیمان ایران را ترک کرده ایم و در غربت زندگی می کنیم. تبعیض، نا امیدی از آینده، فشار اقتصادی، گرانی بیکاری، حجاب اجباری، عدم آزادی و دموکراسی. همه و همه موجب شده است که تا کنون حدود ۱۰ ملیون ایرانی کشور خود را ترک و در کشور های آزاد دیگری زندگی کنند. این نیز خود یک نوع جدایی و یا "تجزیه طلبی"است.
کسی که در کشور خود احساس آرامش و خوشبختی میکند و از رفاه اقتصادی مناسبی برخوردار است و آینده روشنی برای خود و خانواده اش می بیند، ترک دیار نمی کند و بدنبال خوشبختی در جای دیگر نمی گردد.
بنابراین اگر همه ما در ایران احساس خوشبختی می کردیم و از رفاه و آرامش برخوردار بودیم، زندگی در خارج از کشور هم اهمیت خود از دست می داد.
اگر گرایشاتی در بخشی از مردم به تجزیه طلبی دیده میشود فقط بخاطر نداشتن امید به آینده و حداقل هایی یک زندگی عادی و معمولی است.
این در حالی که همه ثروت و قدرت در تهران و چند شهر بزرگ دیگر جمع شده است، مردم بسیاری از استانهای مرزی از داشتن اشتعال، آب، رفاه اقتصادی محرومند ونه تنها محرومند بلکه با انگهای تجزیه طلبی از هر طرف نیز روبرو هستند.
مسئله قومی و ملی نیز از جنبه ای شبیه به حجاب اجباری است. همینطور که حجاب اجباری آزادی و حق طبیعی زنان را سلب می کند و آنها را به واکنش وامی دارد، تبعیض، سرکوب و عدم به رسمیت شناختن تفاوت های قومی، فرهنگی و انگ تجزیه طلبی با واکنش مردم روبرو میشود.
اگر مردم مناطق مرزی، برای امرار معاش خود نیازی به کولبری، بنزین بری نباشند، اگر از رفاه و آسایش و آرامش برخوردار باشند، اگر بتوانند به زبان خود صحبت کنند، اگر بتوانند بر اساس فرهنگ و آداب و رسوم خود زندگی کنند، اگر با سایر مناطق ایران برابر باشد و تبعیضی وجود نداشته باشد. کسی به فکر جدایی نمی افتد.
هیچ گروه از مردمی را نمی توان یافت که وقتی در رفاه و آرامش با دیگران زندگی می کنند، مایل به جدایی باشند.
جدایی زمانی برجسته می شود، که همزیستی مسالمت آمیز دیگر ممکن نشود، مثل طلاق.
اما برای جلوگیری از طلاق، دیگر پند و اندرز های حکیمانه یا ایجاد جو تهدید و ارعاب جواب نمی دهد، بلکه باید مسائلی که موجب بروز تنش و اختلاف درون خانواده شده است شناخت و درمان کرد.