چه کسی است از بازماندگان انقلاب ۵۷ و یا متولدین بعد ازآن که بتواند یک لحظه چشمانش را ببندد و به ۴۴ سال گذشته فکر کند و خاطرات شیرینی را از حکومت اسلامی بیاد بیاورد؟
میلیونها مردم بعد از انقلاب ۵۷ به زندگی در ارتجاعی ترین و وحشیانه ترین نظام سیاسی محکوم شدند. جامعهای مبتنی بر ترس، فقر و دروغ بنا شد که در آن خوشی ممنوع است، زن بودن جرم است، زندگی کردن جزا است و فرار غیر ممکن.
سه نسل کامل، یعنی بیش از نیمی از مردم، اصلا به این جهنم چشم گشودهاند و جز این خاطرهای ندارند. برای بسیاری دیگر، زنده ترین خاطره، یاد چهرههای فراموش نشدنی انسانهای پاکی است که توسط حکومت بخون کشیده شدند. این نقطه آغاز و حال انقلابی است که ج. ا ثمره آن است
اما تاریخ انقلاب ۵۷ را چگونه میشود نوشت؟
ما امروز با دو دسته تاریخ نگاری روبرو هستیم. یکی تاریخی که فاتحین ج. ا نوشتهاند و دیگری تاریخی که شکست خوردگان نظام گذشته مینویسند.
تاریخ نگاری فاتحین، انقلاب ۵۷ را "پیروزی خون بر شمشیر"، "پیروزی مستضعفان بر کفر"، "بیداری اسلامی"، یا پیروزی اسلام میدانند. اما تاریخی که شکست خوردگان مینویسند، به مراتب دروغین تر و
مسموم تر از اولی است، زیرا که این دومی جز همان اولی در لباس تعزیه، نوحه، خود زنی، خود فریبی و گذشته پرستی و برگشت به عقب نیست.
اما اگر تاریخ داستان تغییر است، آنگاه تاریخ واقعی را تاریخ مردمی است که همچنان تغییر را میخواهند و برای تغییر، دوباره تلاش میکنند. تاریخ کسانی است که حاضر نیستند ایده آلها و امیدهای خود برای جامعه بهتر را دفن کنند. این تاریخ، تاریخ جنبشهایی است که با درس آموزی ازتجربه قبلی دوباره تلاش میکنند.
انقلاب ۵۷ در تاریخ فاتحین و شکست خوردگان هر دو تاریخ نگاری فریب و یکجانبه و غیر واقعی است. فاتحین همیشه با ابزار قدرتی که در اختیار دارند جلو تاریخ نگاری واقعی را میگیرند وانچه که خود میپسندند اجازه نشر میدهند. اما تاریخ نگاران شکست خورده، انقلاب ۵۷ را یک "شورش کور"، " خود کشی جمعی" یا یک "فتنه" مینامند که همه نیروهای دخیل در آن باید مجازات شوند.
تاریخ واقعی انقلاب ۵۷، جنبشی برای آزادی و رفاه بود که در هم کوبیده شد، نه یک فتنه یا از روی سیری.
مردم سال ۵۷ برای بهتر شدن شرایط زندگی خود سلطنت را سرنگون کردند. مصائب دوران پس انقلاب را باید بپای مسببین واقعی آن نوشت نه پای مردم. مردم حق داشتند رژیم سلطنت و تبعیض و نابرابری و سرکوب و تحقیری که شالوده آن را تشکیل میداد، نخواهند و به اعتراض برخیزند. هر ملتی حق دارد برای بهتر شدن شرایط زندگی خود مبارزه کند. مردم حق داشتند در آخر قرن بیستم شاه نخواهند، ساواک نخواهند، شکنجه گر و شکنجه گاه نخواهند. انقلاب ۵۷ در بطن خود برای آزادی و عدالت و حرمت انسانی بود. هیچ کسی برای بدتر شدن شرایط زندگیاش به خیابان نمیرود. ج. ا محصول طبیعی این انقلاب نبود. کسی شعار حجاب اجباری سر نداد، کسی خواهان قوانین شرعی بجای قوانین مدنی نبود.
منشا این رژیم انزجار مردم از فرهنگ غربی نبود، از بیعلاقگی مردم به مدرنیسم نبود، برگشت به صدر اسلام نبود. جریان اسلامی را همان نیرویی به جلو صحنه انقلاب ۵۷ کشیدند که تا چند وقت قبل زیر بغل شاه را گرفته بودند و به ساواک آن آموزش میدادند. خمینی از قم یا کربلا نیامد از پاریس با بدرقه ژورنالیستهای غربی با ایر فرانس آمد.
در تاریخ نگاری شکست خورده گان، با تمرکز بر دوران خونبار و قرون وسطایی ۴۴ سال حکومت اسلامی و مقایسه آن با دوران پیش از آن، عالی جلوه دادن نظام گذشته و تبلیغ برگشت به عقب است.
سالهاست جنبشی در فضای مجازی در جریان است که میشود اسم آن را "جنبش پشیمانی" از انقلاب ۵۷ نامید. در این جنبش که تئوری آن توسط سلطنت طلبان نوشته شده است، انقلاب ۵۷ را یک شورش یا فتنه بر علیه مدرنیته نامگذاری میشود و از مردم زخم خورده از انقلاب ۵۷ میخواهند که از کرده خود پشیمان باشند و برای باز گشت به گذشته و نظام شاهنشاهی قیام کنند.
کسی که انقلاب ۵۷ را با نتیجهاش قضاوت میکند و آنر را بکلی فتنه مینامد، بفکر فروش کالای قدیمی خود است.
پرچم اینها هم این بار بجای مذهب، ناسیونالیسم و ملی گرایی افراطی است.
ابزار تبلیغی "جنبش پشیمانی" از انقلاب ۵۷ را میتوان در ویدیو کلیبهای زیادی از آزادیهای طبیعی فردی و اجتماعی و از شرایط زندگی مردم قبل از انقلاب دید. چیزهای خوبی که ج. ا همه را ممنوع کرده است.
نیم بیشتر مردم ایران جوان تر از آنند که حتی خاطره گنگی از انقلاب ۵۷ داشته باشند. از اینرو برای جوانان متولد شده در جهنم جمهوری اسلامی دیدن ویدیوهای کنار دریا یا بی حجاب بودن زنان بدرست یک نوستالژی و یک حسرت از گذشته بجای میگذارد. اما همه این خاطرات شیرین کل گذشته قبل از انقلاب ۵۷ نیست.
انسان همیشه از دریچه دنیای امروز به گذشته مینگرد و در آن در جستجوی یافتن تائیدی بر اراده و عمل امروز خویش است. جوانان ایران که این دوره را خود تجربه و لمس نکردهاند، پرچم تاریخ نگاران شکست خورده میتواند برایشان جذاب باشد. اما نباید فراموش کرد، که۴۴ از آن زمان میگذرد. ارزشها تغییر کرده است، کالاهای قدیمی، قدیمی تر هم شدهاند و دنده عقب عقلانی نیست. نباید گذشته هر چند نوستالوژیک و حسرت انگیز ما را از ساختن آینده بهتر از گذشته باز دارد.
اما خود انقلاب هم بی تقصیر است. مصائب انقلاب ۵۷ را باید به پای مذهب نوشت که این مصائب را به وجود آورده است. آنچه در این ۴۴ سال بر سر ما آمد اهداف انقلاب ۵۷ نبود. کسی برای حجاب اجباری یا اجرای قوانین شرعی به خیابان نیامد. اینیککلاهبرداری و تر دستی از بی اطلاعی مردم از اسلام همراه با استفاده از مذهب در جنگ سرد بود.
صمنا پایان هیچ انقلابی قابل پیش بینی نیست. همانطور که نتیجه هیچ مسابقهای از پیش نامعلوم است. همه برای پیروزی وارد زمین میشود، اما پیروزی قطعی نیست.
در تاریخ، انقلابهای ناکام و جنبشهای شکست خورده فراوانند، اما کمتر انقلاب و جنبشی است که چنین تلخ بدرقه شده باشد.
انقلاب ۵۷ ادامه انقلاب مشروطه بود و انقلاب ۱۴۰۱ ادامه انقلاب ۵۷ است. اگر تاریخ داستان تغییر است، پس هر پدیدهای درون خود تغییر ایجاد میکند و هیچ شکستی پایان تاریخ نیست.
چه کسی میتواند تضمین کند که انقلاب جاری " زن، زندگی آزادی" به اهداف خود خواهد رسید؟ چه کسی میتواند تصمین کند، که انقلاب جاری منحرف نمیشود و یا با چالش هایی شبیه به فاجعه سوریه و عراق و افغانستان روبرو نخواهد شد؟ آیا اگر شد، میشود مردم و نیروهای سیاسی دخیل در آن را مقصر دانست؟
قیام و انقلاب را باید سازماندهی کرد، باید برای انقلاب برنامه مدون داشت، باید کادر داشت. امروز هر نیروی سیاسی را باید با بر نامهاش شناخت. اغلب نیروهای سیاسی امروز هنوز برنامه مدونی ندارند و فقط حرفهای کلی تحویل جامعه میدهند. باید همه نیروهای سیاسی را مجبور به علنی کردن برنامههایشان کرد. هر حزبی بنا به تعریف باید برنامه و یک اساسنامه داشته باشد. اینها را و لااقل اولی را باید علنی کنند تا مردم انتخاب کنند. آدم فرا حزبی هم به حزب و گروه خاصی نزدیکی دارد.
جامعه ایران در حال پوست اندازی است. جمهوری اسلامی خسارات فراوانی به مردم وجامعه زده است که سالها نیاز به ترمیم و باز سازی دارد. اما حکومت اسلامی رفتی است و میراث گرانبهای آن سکولاریسم است. این را باید دو دستی بچسبیم. در تمام ادوار تاریخ جنبشها از مذهب تغذیه میکردند، این اولین بار است که دست مذهب از این خیزش عظیم کوتاه شده است، چون خود این خیزش بر علیه مذهب است. نیرویی لیاقت و شایستگی رهبری مبارزات جاری مردم را دارد که بخواهد مذهب را سر جای خود بنشاند و آرزوی دیرینه مردم یعنی آزادی و رفاه اقتصادی و مدرنیته را بر آورده کند.