حملات شیمیایی ۵ ماه گذشته به جهت گستردگی و اهمیت موضوع از ابعاد مختلفی قابل بررسی و تحلیل است اما محتوای اخبار عمدتا محدود به انعکاس رویدادها بوده است. از چرایی و چیستی موضوع و عوامل دخیل در آن تا اثرات اجتماعی و سیاسی، نیاز به بحث و بررسی بیشتری دارد. تمرکز این نوشتار بر هدف این پروژه مخوف و ضرورت آینده پژوهی برای کاهش خسارات جانی و اجتماعی است.
انگیزه، مهمترین عامل برای یافتن مجرم/مجرمین است و برای انتساب این جنایات زنجیرهای به حکومت یا حداقل بخشی از آن، دلایل و شواهد کافی وجود دارد، اما همین دلیل که حملات شیمیایی در گستره ۲۹ استان بارها در طول ۳ ماه ادامه یافته و هنوز عاملین واقعی معرفی نشدهاند و گزارش شفافی به مردم داده نشده، خود دلالت میکند بر اینکه ارادهای برای معرفی و مجازات عاملین و آمرین وجود ندارد. در یک مقایسه ساده وقتی عدهای نوجوان در پارکی آب پاشی میکنند، ظرف کمتر از یکساعت دستگیر میشوند، اما عوامل اسیدپاشی پس از گذشت سالها هنوز شناسایی نشدهاند، و یا با آوازخوانی کودکان در مدارس، برخورد امنیتی به سرعت آغاز میشود، اما چنین جنایتی واکنشی جز انکار، سکوت، و انفعال بدنبال ندارد رویه دوگانهای آشکار میشود. تفاوت این دو به همان اراده برخورد یا سرپوش گذاشتن بر این سلسله وقایع برمیگردد، و نتیجه آن میشود برخورد با انتشار دهندگان وقایع، تحریف واقعیات، و واکنش مضحک رسانههای حکومتی در تکذیب اصل ماجرا، کوچک شماری آن، یا انتساب این عملیات سازمانیافته گسترده و مداوم به شیطنت چند دانش آموز یا یک تانکر نفتا!
از طرف دیگر فرضیههایی چون انتقام حکومت از دختران معترض یا رویکرد طالبانی برای خانهنشین ساختن آنها با در نظر گرفتن هزینه و فایده این رویدادها، نمیتواند توجیه مناسبی برای این سلسله عملیات باشد، پس علت اصلی چیست؟ با آنکه نهادهای امنیتی برای حفظ نظام حاضر به پرداخت هر هزینهای هستند، اما طبعا راههای کم هزینهتر را ترجیح میدهند. سرکوب خونین معترضان و انعکاس داخلی و خارجی کشتار، نقص عضو، و حتی بازداشت و تهدید و ممنوعالخروجی معترضان در "عصر اطلاعات و ارتباطات"، جدای وجه غیر قانونی آن، آبرو و اعتبار نظام را نه تنها نزد افکار عمومی جهان، بلکه در نگاه هوادارن (از جمله بدنه نیروی انتظامی) به شدت کاهش داده و با فرض تداوم اعتراضات، راه حل پایدار و موثری نیست. اما مسمومیت و بدحالی جمعیت معترض در عرض چند دقیقه با یک سلاح نامرئی، نه تنها ابزار سرکوب موثرتری است، بلکه براحتی به نظام منتسب نمیشود و سناریوهای متنوعی برای بازی رسانهای و تحریف واقعیات قابل پیش بینی است. به علاوه نوعی توجیه روانی برای عاملین است که در مقایسه با رژیمهای مستبدی چون سوریه، از دوز پایین سمومی استفاده کرده که عوارض اولیه آن معمولا طی چند روز ناپدید میشود.
فرض کنید دور بعدی اعتراضات در تابستان ۱۴۰۲ شروع شود، بار اول خبر میرسد که عوامل دشمن (از موساد گرفته تا منافقین و عوامل داخلی) با انتشار این سموم نه تنها مردم حاضر در صحنه، بلکه تعدادی از پرسنل نیروی انتظامی را هم مسموم ساختند تا اینگونه التهابآفرینی کنند، انعکاس این خبر هم برای جوانان معترض شوکه کننده است و هم برای حکومت برگ برنده، تا ضمن آنکه خود را هم قربانی نشان دهد، در ادامه اعترضات، نیروهای سرکوب را به پادزهر این سموم تجهیز کند (اعم از ماسک محافظ گازهای شیمیایی یا داروی رفع عوارض جانبی)، و پس از یکدوره موش و گربه بازی، از چند معترض هم اعتراف اجباری بگیرد که قبل از فیلمبرداری، خود عامل این حملات بودهاند! این حملات بسرعت معترضین را نقش بر زمین کرده و تا چند روز راهی مراکز درمانی (با قابلیت شناسایی آنان) و خانه نموده و مهمتر از آن با شیوع هراس جمعی، جامعه را به انفعال میکشاند.
با این همه، چرا باید این حملات بطور گسترده و مکرر، آن هم پس از یک دوره التهاب در کشور طراحی و اجرا شود؟ دلیل آن ساده است: نیاز به آزمایشهای میدانی برای سنجش اثرات گازهای مختلف با دوزهای متفاوت در شهرها و اقلیمهای متفاوت (شرایط محیطی) و روی جوامع مختلف (سنجش واکنش فیزیکی و روانی متفاوت روی مردم-خصوصا جوانان) و نیز شناسایی چالشهای اجرا (مانند استفاده از پهپاد، نارنجک دستی، یا... در عین عدم شناسایی). نهادهای امنیتی (مانند اطلاعات سپاه) به عنوان مظنون اصلی، حتی از انتشار اثرات بالینی و عوارض این سموم توسط مراکز درمانی جلوگیری میکند، چرا که خود باید به این دادههای مهم دسترسی داشته باشند و نتایج را طبقهبندی کند تا بداند در چه موقعیتی و با توجه به چه شرایط زمانی و مکانی، همچنین با توجه به شدت بحران و اعتراض، از چه سمی و با چه دوزی استفاده کنند، این مهم تایید میکند که عوارض بالینی این سموم متفاوت بوده، اما رسانههای حکومتی از آن به عنوان توجیه نرسیدن حکومت به اظهار نظر قطعی و نتیجه واحد یاد میکنند. به علاوه اگر این اطلاعات منتشر شود، فعالان و نهادهای مدنی هم قادر خواهند بود که به راههای مقابله و یا پادزهر این سموم دست یابند، موضوعی که طراحان این عملیات به آن علاقهای ندارند.
با این نگاه تمرکز عملیات در مدارس دخترانه جدای آنکه بخش مهمی از معترضین و شعارهای ایشان را پوشش میدهد، روش موثری برای رد گم کردن و نشانه اشتباه دادن به انگیزه و علت اصلی آن بوده است. به علاوه، پیام ضمنی رهبر در روز درختکاری (اسفند ۱۴۰۱) دو فرضیه را نشان میدهد، یا نفوذ و اقتدار نهادهای عامل در دولت، قوه قضاییه و نهادهای اطلاعاتی بیش از مقام ولایت مطلقه است که با وجود صراحت بیان در شناسایی و مجازات عاملین و آمرین، مهجور مانده و با انعکاس چندانی در رسانههای نزدیک به سپاه مواجه نشد و یا این ویدیو یک نمایش عوام فریب برای جلب نظر هواداران و بازخرید اعتبار بر باد رفته نظام بوده است. به هر حال لازم است توجه کنشگران و نهادهای مدنی به موضوع جلب گردد تا از هم اکنون، آمادگی لازم را برای دفاع از سلامتی مردم و پدافند غیرعامل در دور بعدی اعتراضات کسب نمایند.
رضا ایراندوست