(کنگره ی ملی، مجلس مؤسسان، مجلس شورای ملی با رأی آزاد و نظارت شهروندان ایرانی)
آسیب شناسی واژه ای است که در نوشته های سیاسی روزگار ما فراوان دیده می شود. هم میهنان پزشک ما می دانند که بدون آسیب شناسی یعنی شناخت چرایی بیماری نمی توان یک بیمار را درمان کرد.
چرایی پیدا شدن یک بیماری را پزشکان در دانش پزشکی آسیب شناسی می نامند. بیماری نخست به یاخته ها و سپس به بافت ها و اندام های تن آسیب می رساند و در پایان بیمار را می کشد. حکومت اسلامی به بهانه ی دین و به گفته ی خودشان با کمک "امدادهای غیبی"؛ بخوانید بیگانگان، کشور ما را به سوی نابودی و نیستی می برد.
دانش پزشکی چرایی پیدا شدن یک بیماری را از دو سرچشمه می داند:
۱- سرچشمه ی درونی پدیده یا آسیب که از مرده ریگ (ارث) یعنی پدر یا مادر بیمار و یا تن خود بیمار می آید.
۲- سرچشمه ی بیرونی مانند، آلودگی به زهر، آلودگی به یاخته های زیان آور، آسیب سرما، پارگی از زخم شمشیر، شکستگی که از برخورد با چیز سختی پدید می آید.
با پیشرفت و گسترش بیماری، دگرگونی در اندام بیمار پدیدار می شود. با دیدن این دگرگونی ها گاهی هر کس می تواند از دور هم بیماری را در چهره یا اندام بیمار ببیند.
با شناخت درست سرچشمه ی پیدایش چرایی درونی و بیرونی بیشتر بیماری ها، درمان بیماری انجام پذیر و شدنی است. پس از شناخت درست سرچشمه ی بیماری باید اگر دارو یا درمانی می شناسیم با کمک آن بیماری را درمان و یا چاره کنیم. در اینجا سخن از بیماری میهن ما ایران و هم میهنان ایرانی ما است. از نگاه من واپس ماندگی به گونه ای ناتوانی و بیماری است.
از سال ها پیش کشور ما دچار بیماری واپس ماندگی و دیکتاتوری شده است. من می خواهم از هم میهنانی که دوستدار خوشبختی و سعادت ملت ایران هستند و همچنین از هم میهنان پزشک خود درباره ی آسیب شناسی و سرچشمه ی درونی و همچنین بیرونی این بیماری بپرسم. ما به آسیب شناسی و بازشناسی و درمان بیماری واپس ماندگی میهنمان نیاز داریم. من از هم میهنانم خواهش می کنم با خرد و دانش خود، پاسخی درخور و سودمند بیابند و راه چاره را فرا راه هم میهنان تلاش گر و دوستدار رهایی مردمان میهنمان بگذارند.
دوست و هم میهن گرامی، بانو/ آقای ... پاسخ شما به پرسش بالا چیست؟ به این پرسش بیاندیشید و پاسخ آن را به نشانی تارنمای جبهه ملی در ایران بفرستید:
پرسش من از دوست دیرینه و هم میهن گرامی مان آقای دکتر حسین موسویان رئیس شورای رهبری جبهه ملی در ایران و یک یک هم میهنانمان همین است. به باور شما سرچشمه ی درونی و همچنین سرچشمه ی بیرونی بیماری واپس ماندگی میهن ما و درمان آن چیست؟ پرسش من از شما که بیش از شصت سال است در تلاش درمان این بیماری هستید و از همه ی کسانی که مانند شما در آرزوی درمان این بیماری تلاش می کنند، این است که چه درمانی و یا چه پاسخی برای آسیب شناسی و درمان این بیماری می شناسید یا پیشنهاد می کنید؟ شما و بسیاری از هم میهنان آگاه ما که زندگانی و حتا جان خود را در این راه به خطر انداخته اید در این باره چه می اندیشید؟ ما ناچاریم برای زنده ماندن کشورمان و رهایی هم میهنانمان از بلای ستم بیگانگان راهکاری خردمندانه و شدنی بیابیم.
خواهشمندم این پیام را به همه ی هم میهنان مان برسانید تا هرچه زودتر با هم در پی چاره و درمان این بیماری باشیم.
به باور من سرچشمه ی آسیب بیماری کشور ما به ویژه از بیرون کشور و از بیگانگان است که با همراهی و کمک گروهی از گماشتگان خود، شهروندان کشور ما را با کشتار و شکنجه و زندان، از تصمیم گیری درباره ی اداره ی کشورمان باز داشته اند. ما اگر بدآموزی داریم و یا بد رفتار می کنیم، فرآورده و قربانی حکومت استعماری هستیم. دستگاه های آموزشی، رسانه ای، فرهنگی و سرکوب حکومت، مردمان ما را به بیراهه کشانده، گمراه کرده، می ترسانند، گوشه گیر و پژمرده می کنند. در ایران آزادی حزب ها و آزادی هرگونه تلاش سیاسی و اجتماعی برای اداره ی کشور از سوی شهروندان ایرانی ناشدنی است. " نه تنها بال و پر بال نظر بسته است، قفس تنگ است و در بسته است"(م. امید). آخوند های سر سپرده به بیگانگان، کشور ما را به گروگان گرفته اند و در چهل و چهار سال گذشته بهترین فرزندان ایران را به بهانه ی دین و مذهب دروغین خود کشته اند و یا وادار به فرار از ایران کرده اند. تازگی ها محمد رضا عالی پیام نویسنده و طنز پرداز محبوب ایران را هم پس از سال ها مبارزه و زندانی کشیدن و کتک خوردن و شکنجه شدن از ایران فراری داده اند.
چندین سده دروغگویی، دین فروشی، مردم فریبی، شهوت پرستی، میهن فروشی آخوندها به مردمان ما نشان داده است که آخوندها جز به شکم خود و حرص و طمع خود به هیچ چیز در جهان دلبستگی ندارند. آن ها با حکومت ستمگرانه ی چهل و چهار ساله ی خود این صفت های ناپسند را در همه ی عرصه های اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و مردم ستیزی نشان داده اند.
سرچشمه ی درونی بیماری میهن ما نیز از آن رو ما را به پستی و وا پس ماندگی کشانده شده است که سرچشمه ی بیرونی؛ به گفته ی مهدی اخوان ثالث: « ... ستم های فرنگ و ترک و تازی ...» یعنی استعمار کهنه و نو، آن را آسیب رسانده است. اگر دخالت بیگانگان و نوکرانشان و همچنین کودتاها در ایران نبود، ملت ما می توانست و می تواند در میان ملت های جهان جایگاه ارزنده ای داشته باشد. امروز دانشمندان و نخبگان ایرانی در سطح جهان در همه ی زمینه های علمی، سیاسی و اجتماعی زبانزد هستند. در تاریخ جهان، در تاریخ سیاست، در تاریخ دانش و فرهنگ، ما ایرانیان مرده ریگی (میراثی) درخشان داریم. تنها کمتر از دویست سال پس از یورش تازیان به کشورمان، به گفته ی عبدالحسین زرین کوب، گسترش و بازسازی فرهنگ ما آغاز شد و خود نمایی کرد. شعر پارسی راه را برای شکوفایی فرهنگی باز کرد. محمد ابن موسی خوارزمی ریاضی دان بزرگ و بنیانگذار لوگاریتم و جبر و شمارش در ریاضی، تنها ۱۵۹ سال پس از یورش تازیان پا به جهان نهاد. ابوریحان بیرونی ( ۹۷۳ - ۱۰۴۸ میلادی) که در دانش، نوآوری های فراوانی انجام داده است و ابوعلی پورسینا (۹۸۰-۱۰۳۷) دو سده پس از خوارزمی جهان را با دانش خود روشنایی بخشیدند. نوزایی دانش ( رنسانس) در ایران چهار سد سال زودتر از اروپا آغاز شد و می توان گفت رنسانس اروپایی رونوشتی از دانش ایرانی به شمار می آید.
از نگاه من پس از این همه سال ستم بیگانگان چاره ی کار آن است که گروه ها و سندیکاها و انجمن های میهن دوست، نام چند نفر از رهبران خود را در یک لیست به آگاهی همگان برسانند. حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران و جبهه ملی ایران نیز پیشنهادهایی در همین راستا به ملت ایران داده اند. مردمان ما باید یک نمایندگی و فرمانروایی موازی در ایران بسازند، برای نمونه؛ چند نفر را جبهه ملی، چند نفر را صنف معلمان، چند نفر را کارکنان نیشکر هفت تپه، چند نفر را کارگران صنایع فولاد، چند نفر را کانون بازنشستگان و ... به عنوان نمایندگان و رهبران خود اعلان کنند. نام این نمایندگان در کنار هم نامزدهای کنگره ی ملی را پدید می آورد. برخی از این نمایندگان امروز در زندان ها هستند. این نامزدها و نمایندگان در فضای مجازی نام نمایندگان انجمن ها، گروه ها و صنف های اعلان شده از سوی دیگر انجمن ها (مانند جبهه ملی، صنف معلمان، سندیکای کارگران هفت تپه و ...) را در کنار نام نمایندگان خود، باید نامزد و تأیید کنند. یعنی نمایندگان هر صنف یا گروهی باید نمایندگان اعلان شده از سوی دیگر گروه ها را در کنار نمایندگان خود تأیید و نامزد کند. شمار این نمایندگان که همه از فعالان بوده و برخی از آنان نیز در زندان ها هستند شاید به چند صد نفر برسد. برای نمونه اگر سندیکای کارگران هفت تپه نمایندگان زندانی یا آزاد معلمان و یا جبهه ملی را تأیید کند و در کنار نام کاندیداهای خود بگذارد، هسته ای از کنگره ی ملی پدید می آید. نمایندگان کنگره ملی با رایزنی و همگامی، از راه برپایی مجلس مؤسسان یا به پیشنهاد حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران، مجلس شورای ملی به هر روی راه رهایی ملت ایران را خواهند یافت.
همانگونه که جبهه ملی ایران در مرداد ماه ۱۳۹۷ خورشیدی به درستی از ملت ایران خواسته است آزادی زندانیان نخستین خواست و مهمترین کاری است که باید انجام شود. پذیرش و روا دانستن زندانی سیاسی در کشور از سوی شهروندان ایرانی، همراهی با ستمگران و سازشکاری است. به این بیاندیشید که زندانی سیاسی فرزند شما، پدر شما، مادر شما، خواهر شما، برادر شما و یا دوست شماست، اجازه ندهید او در زندان بماند. آزادی زندانی سیاسی آزادی شما و آزادی ایران است.
من امیدوارم روزی با فراخوان کنگره ی ملی ایرانیان شهروندان کشور در سراسر ایران به خیابان ها بیایند و در خیابان ها بمانند و اعتصاب نشسته و بدون خونریزی انجام دهند. در همان خیابان های انبوه از میلیون ها شهروند ایرانی، نمایندگان خود و دولت و یا شورای موقت خود را در برابر چشم جهانیان برگزینند. با چنین کاری حکومت آخوندها سقوط می کند و نیروهای مسلح و ارتش هم به آغوش ملت خود باز می گردند.
این رؤیا نیست، تا کنون جهانیان انبوه میلیونی مردمان کشور ما را در سراسر ایران دیده اند. به این بیاندیشیم که برابر سرشماری ۱۳۹۵ جمعیت ایران نزدیک به هشتاد میلیون نفر بوده است، ما می توانیم ۸۰۰ نماینده از همه ی ایران داشته باشیم. در هر استان چندین نماینده می توانیم بربگزنیم؟ برای نمونه به نسبت استانی، آذربایجان خاوری در نشست خیابانی خود ۳۹ نماینده، آذربایجان باختری ۳۲ نماینده، تهران ۱۳۲، اصفهان۵۱، کردستان ۱۶ نماینده و کرمانشاه ... می توانند انتخاب کنند. چنانچه کنگره ملی ایران در خیابان برپا شود، حکومت آخوندها بدون خونریزی به ناچار برچیده خواهد شد. به امید چنین روزی و با آرزوی پیروزی ملت ایران.
منوچهر تقوی بیات
دبیر کل حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران (همسازی ملی جمهوری خواهان)