توو عالم لات ها و جاهل ها، «جِست» گرفتن هم اصولی داره که لات ها و جاهل های کاربلد، بخصوص کسایی که طول و عرض دهن شون بیشتر از سایز دل و جیگرشون ه و بیشتر عربده کش هستند تا بزن بهادر، اون اصول را رعایت می کنن تا توو جمع ضایع و مچل نشن.
اصل اول جاهل بودن این ه که ضعیف کش نباشی و جوری جِست بگیری که انگار همیشه با گردن کلفت تر از خودت طرفی.
مثلا کسی را با نوچه هات دوره نکنی و به این فخر نرفوشی که زدی طرف را با ده بیست راس از اراذل ت لت و پار کردی. این واست افتخار نمیاره. جاهل واقعی باشی تک به تک با طرف ات رو به رو میشی تا عیار دست مردم بیاد که کی چند مَرده حلاج ه.
مرحله ی بعد توو جاهلیت اینه که مراقب باشی وقتی قُپی میای، وسط قُپی اومدن و رجز خوندن ات، طرف مقابل، یهو شیشکی نبنده و از خودش صدایی صادر نکنه که تو در هم فرو بریزی و همچین ضایع بشی که اگه روو یارو ضامن دار هم بکشی، اثر شیشکی ه همچین باقی بمونه که طرف خط خط ی هم بشه باز مردم یاد اون صدای مشکوک بیفتن و به سیبیل کلفت ات بخندن.
آره جونم. هر کار ی اصولی داره، حتی لات بازی و رجز خونی.
مثلا میای سه تا بچه ی دست خالی رو می گیری با یه قشون نره خر قداره کش، که هم وسیله ی سرکوب دارن، هم زیر گذر، با قانون اونا اداره میشه، هم به زن و بچه ی مردم تجاوز می کنن، هم از مردم توو روز روشن باج می گیرن و آره و اینا.
اونوقت اینا سه تا بچه ی دست خالی رو اینقد می زنن که بگن آره این ما بودیم که زیر گذر شلوغ کردیم و در مقابل شما خداوندان زور و گردن کلفتی، عرض اندام کردیم و گفتیم بالا چشتون ابروئه و سیبیل تون پشمک اصفهونه که پشت لب چسبوندین و سیاه ش کردین.
بعد به رب و روب شون که اعتراف کردن، اونا رو میارن وسط میدونچه محل شون، از طناب آویزون می کنن و نعره می کشن رو به مردمی که توو اون محل زندگی می کنن که آهای جماعت! ببینین که ما چقدر زورمون زیاته و دور بازو مون چقذه کلفته که این جوجه ها رو این جوری به سیخ کشیدیم!
نه والله! مردم به اینجور گردن کلفتی ها می خندن و اتفاقا اون بچه ها رو روو تخم چشم شون میذارن که جیگر کردن جلو شما ضعیف کش های دو عالم وایستادن تا نذارن به زن و بچه شون تجاوز کنین و اونا رو کاردی کنین و ازشون باج سبیل بگیرین و اینا. والله بالله اگه خدم و حشم و نوچه هاتون نباشن، در مقابل این بچه ها باد معده هم نیستین.
ولی خب چه میشه کرد که زندگی اینجوریاست و مباد که دور،،، دست امثال شما نامردا بیفته.
خب. حالا سانس بعدی فیلم تماشایی تره. شماها که با زدن و کشتن این بچه ها احساس قدر قدرتی بهتون دست داده و فک کردین واسه خودتون یه پا حسین گیل هستین، میاین چُسی بیاین و میرین سر وقت «همساده تون» که آب جوق خیابون رو روو شماها بسته و آب انباراتون رو بی آب گذاشته و به فلان چپ بچه اش هم نیست که شما چی به سر تون میاد، فک می کنین که اون یارو هم مثل این بچه هاست که هر بلایی خواستین سر ش بیارین.
بعد میرین شال به کمر می زنین و نعره می کشین که من به تو اخطار می کنم اگه فلان نکنی بهمان می کنم.
هنوز نطق تون تموم نشده و انگشت تهدیدتون پایین نیومده، یارو یه شیشکی مَشت جلوتون می بنده طوری که صداش از شرق تا غرب ایران می ره و چنان آبرویی ازتون می بره که اگه یه روز اون محله رو هم مال خود کنین، صدای این شیشکی ه توو تاریخ باقی می مونه.
دیگه از خالی بندیاتون و کشتی جنگی فرستادن به اون سر عالم و ما می زنیم و می کشیم و نابود می کنیم و محو می کنیم گفتن هاتون نمی گم که جوکیه در حد جوک های سدکریم که شماها رو سوژه کرده و اونا هم مثل لوطی یی که انترش رو می رقصونه هی نمایش میان که وای ما ترسیدیم، وای ما لرزیدیم، و بزرگشون هم میاد میگه بابا این پشمکی تهدید ش خیلی جدیه و کشتی فرستاده برزیل و ته باد ساخته به چه گندگی! بعد زیر زیرکی بهتون می خنده و به دنیا میگه این یارو قاطی داره. ولش کنین به حال خودش خوش باشه.
آره دایی! شما زورت به بچه های محل رسیده. فعلا همین جا بتازون تا ببینیم کجای دنیا رو می گیری. هر چند اینقد بی وجودی که بچه های همین محل، دخترا و پسرا، جوونا و پیرا، راست و چپ برات شیشکی می بندن اونم با چه دسیبل ی و سبزی پلو با ماهی حواله میدن به اونجای خودت و خانم والده ات که من جای تو باشم از خجالت آب میشم می رم زمین و تا زنده ام دیگه نُطُق نمی کشم.