• گذرگاهها، تشابهات، راستی آزمایی تاریخ و ادبیات سیاسی
دموکراسی، انتخابات و پارلمانتاریسم در هیچ نقطه جهان جادو وار ظاهر نشدند. ریشه همه آنها به یونان باستان برمی گردد. برای قرنها، آرمانهای دموکراتیک از طریق جنگها، معاهدات و انقلابهایی که جهان را تکان داده، تکامل یافتهاند. از یونان باستان تا روم باستان، از قرون وسطی تا عصر روشنگری، از پارلمانتاریسم بریتانیا تا انقلاب فرانسه، دموکراسی راه درازی را پیش از تبدیل شدن به آنچه امروز میبینیم طی کرده است. آرمان ما ایرانیان امروز رسیدن به سراب دمکراسی پس از بیش از صد سال مبارزه و انقلابهای متعدد و شکستها و همچنان دروغ و توطئههای خودی و خارجی است. در این مقاله نویسنده سعی بر نشان دادن این راه پر پیچ و خم دارد. پیچ و خم هایی غیر منتظره مملو از گذرگاه هایی ایرانی، تشابهاتی قابل تعمل، جهت ممکن سازی راهی غیرممکن
اولین تجربیات یک رژیم سیاسی دموکراتیک در دوران باستان در شهر آتن اتفاق افتاد. اصطلاح "دموکراسی" از یونان باستان "دموس" به معنای "مردم" و "کراتوس" که به قدرت اشاره دارد میآید: بنابراین دموکراسی به معنای واقعی کلمه، "قدرت مردم" یا "مردم سالاری" است.
اما باید توجه داشت که برای آتنیان، مردم به شهروندان محدود میشدند، یعنی مردانی آزاد که از پدران آتنی متولد میشدند. بنابراین گروه شهروندان شامل زنان، کودکان، بیگانگان و بردگان نمیشد. بنابراین، تقریباً ۱۰٪ از جمعیت قلمرو آتن، شهروند بحساب میآمدند.- Encyclopædia Universalis
بدیهی است که دمکراسی آتن، بسیار متفاوت از دمکراسیهای مدرن امروز بود! و اما دمکراسی در آتن یک شبه ایجاد نشد. سپس یک شبه به دمکراسیهای امروزه ختم نشد. و ما ایرانیان، با گذر از شاهان متعدد خوب و بد، در رویای این سراب دل به سحرا زدهایم و بسیار خسته و دلشکسته، سراب را نزدیک میبینیم ولی سپاهان خودی و غیر خودی به ما شبیخونها میزنند تا راه دشوار، غیر ممکن شود.
استقرار یک رژیم سیاسی که در آن همه شهروندان بتوانند در تصمیم گیری شرکت کنند، در جهان یونان بی سابقه بود. بنابراین به تدریج نهادهای دموکراتیک در آتن ظهور کردند.
اصلاح طلبان آتن
در قرن هشتم قبل از میلاد، "دولت شهر" بنام آتن تأسیس شد، یک شهر خودمختار (پلیس) که نه تنها شهر آتن، بلکه مناطق اطراف را شامل میشد. آتن به جای اینکه توسط یک پادشاه اداره شود، توسط گروه کوچکی از اشراف قدرتمند اداره میشد: به اینان "الیگارشی" میگفتند.
در این دوره است که الیگارشی، با چند دوره استبداد و ستم شدید و بحرانهای اجتماعی همراه شد، تا پایههای دموکراسی آتن بنیان گذاری شوند. اصلاح طلبان به تدریج اقدامات سیاسی و قانونی را ارائه دادند تا مشارکت شهروندان را در زندگی عمومی ارتقا دهند. در آغاز، در پایان قرن هفتم قبل از میلاد، "دراکون" یک کد قانون را نوشت که اولین تلاش برای ایجاد یک قانون مکتوب مشترک برای همه شهروندان بود.
در آغاز قرن ششم قبل از میلاد، "سولون" اصلاحات حقوقی و سیاسی، به ویژه لغو برده داری و بدهی و حق رای شهروندان فقیر که به وابستگی به اشراف ثروتمند محکوم بودند، را اجرا نمود.
سرانجام، اصلاحگر سومی، کلیستنس، نقشی کلیدی در پایان قرن ششم قبل از میلاد ایفا کرد و همه شهروندان، صرف نظر از ثروت یا مکان و شرایط تولدشان، بخشی از شهروندان برابر شدند. این اصلاحات، قدرت اشراف قدیم را تضعیف کرد و "ایزونومی"، یعنی برابری همه شهروندان در برابر قانون، را مجاز کرد.
در آغاز قرن پنجم قبل از میلاد، آتن و سایر شهرهای یونان به جنگ با ایرانیان به پادشاهی هخامنشی رفتند (۴۹۰ـ۴۷۹ قبل از میلاد) که در طی آن نبرد معروف "ماراتون" رخ داد. مردم نقش مهمی در پیروزیهای یونان ایفا کردند و پس از جنگ، خود را به طور فعال در زندگی عمومی آتن مطرح نمودند. پس از این جنگها مقابل ایرانیان که به جنگهای ماد هم مشهور هستند (زیرا "کورش بزرگ پارسها و مادها و... را همبسته و یکی کرده بود تا ملتی بزرگ و کشوری قدرتمند شوند")، در اواسط قرن پنجم قبل از میلاد بود، که بدین ترتیب دوران طلایی دموکراسی آتن آغاز شد و تقاطع با تمدن و نظام حکومتی امپراطوری هخامنشی هم قابل تعمل میباشد.
برعکس اروپاییها، تحقیقات ناچیزی در مورد تمدنها و حکومتهای خاور میانه شد. با اینکه خاور میانه مهد اولین تمدنها و حکومتها بوده. از جمله اولین منشور حقوق بشر...
نهادهای دموکراتیک آتن
برخلاف دموکراسی نمایندگی در نظامهای جدید، نظام سیاسی آتن یک دموکراسی مستقیم بود. یعنی شهروندان میتوانستند مستقیماً در تصمیم گیریها و نظم عمومی مشارکت کنند. نهادهای سیاسی اصلی مشارکت عادلانه در اداره شهر را تضمین میکردند، به ویژه با اهمیت دادن به قرعه کشی هنگام انتصاب مناصب عمومی. هر ساله اکثریت مقامات شهر به قید قرعه در بین شهروندان انتخاب میشدند. فقط مقامات عالی نظامی و مالی از طریق انتخابات انتخاب میشدند.
مقامات مسئول اعمال خود بودند و باید پاسخگوی مردم میبودند: به عنوان مثال، شکست آتن در یک نبرد توانست منجر به عواقب جدی گردد و به حکم اعدام مقام مسئول ختم پیدا کرد. زیرا شهروندان آنها را مسئول دانستند.
مقامات مسئول بودند تا تصمیمات گرفته شده توسط مجمع "اکلزیا" را اجرا کنند. مجمع مردمی که در آن همه شهروندان حدود چهل بار در سال، معمولاً در تپه تشکیل جلسه میدادند: شهروندان میتوانستند در آنجا صحبت کنند و مهمتر از همه، با دست بالا یا گاهی اوقات با رای مخفی، همه تصمیماتی که بر زندگی در شهر تأثیر میگذاشت، اعم از ساخت معبد، افزایش مالیات یا اعلان جنگ، در آنجا به رأی بگذارند.
مجمع همچنین دارای قدرت طردگرایی بود، به این معنی که برای شهروندی که بیم آن میرفت که جاه طلبیهای شخصیاش منجر به استبداد شود، رأی به تبعید وی از آتن برای ۱۰ سال میدادند.
سپس دمکراسی آتن با جنگها به دشواری ادامه داد تا توسط همسایه متجاوز مجددا به الیگارشی بازگشت.
رم: تأسیس "رپوبلیک" در حقیقت پارلمانی ولایتی
در طلوع قرن پنجم قبل از میلاد، آتن تنها شهری نبود که سیستم سیاسی خود را تغییر داده بود. در رم، سلطنت در سال ۵۰۹ قبل از میلاد لغو شد تا راه را برای یک رژیم جدید باز کند: رپوبلیک که به فارسی اینطور ترجمه شده: "جمهوری".
و اما، در لاتین "رس" "پوبلیکا" معنای "امور" "عمومی" دارد. حال آنکه معنای "جمهور"، "تمام مردم" است.
از جمله، مفهوم شهروند در رم با آنچه در آتن وجود داشت بسیار متفاوت بود.
محتوای حقوقی محتوای حقیقی ایجاد میکند
برخلاف آتن، دموکراسی هرگز در رم برقرار نشد. شهروندان به طور کلی هرگز واقعاً قادر به مشارکت مستقیم در تصمیم گیری نظم عمومی نبودند. رپوبلیک روم بر پایه نهادهای سیاسی استوار شد که به شهروندان "خاصی" اجازه میداد در زندگی سیاسی شرکت کنند. بنابراین رپوبلیک روم در حقیقت ولایتی و طبقاتی بود. روم امپراطوری عظیمی بود که بسوی فروپاشی رفت زیرا نتوانست نظامی پایدار برپا نماید.
نهادهای سیاسی رپوبلیک روم
در رپوبلیک روم، سه نوع هیئت سیاسی وجود داشت: "مجامع مردمی"، دادگاهها و مجلس سنا. با این حال، حق رای، برابر نبود. از قرن ۶ قبل از میلاد (زمان سلطنتی)، شهروندان به قبایل سرزمینی و با توجه به ثروت خود به ۵ طبقه مالیات دهنده تقسیم میشدند. وزنه هر شهروند تحت تأثیر تولد، قبیله و کلاس طبقاتی او تعیین میشد. برای مثال، دو طبقه اول (ثروتمندترین) ابتدا رأی میدادند و میتوانستند به تنهایی حتی قبل از رأی دادن شهروندان طبقات دیگر به اکثریت مطلق دست یابند. بنابراین نتیجه رای گیری در بیشتر مواقع توسط خانوادههای اشراف ثروتمند تعیین میشد.
سنای رپوبلیک روم از ۳۰۰ عضو تشکیل شده بود (تعدادی که در طول قرنها افزایش مییافت) که همگی از خانواده اشراف ثروتمند رم بودند.
در قرن دوم قبل از میلاد، گروههای سیاسی خاص مردمی گاها با خشونت برای توزیع بهتر ظرفیتها و امتیازات جنگیدند، اما نتایج مورد انتظاری نمیدادند.
در قرن اول قبل از میلاد، جاه طلبی فردی چندین ژنرال رومی، از جمله ژولیوس سزار، رپوبلیک را در یک سری جنگهای داخلی فرو برد که به شدت پایههای سیاسی رم را تضعیف نمود.
در سال ۳۱ ق.م.، اکتاو، مارک آنتوان و کلئوپاتر را در نبرد اکتیوم شکست داد تا بدین ترتیب به نزاعهای برادرکشی پایان دهد. برای حفظ صلح، سنا اختیارات و امتیازات بیشتری را به اکتاو سپرد که در نهایت عنوان آگوستوس را دریافت کرد. آگوستوس که به عنوان صدر سناتورها (شاهزادهها یا پرینسپ ها) منصوب شد، آنقدر مناصب عمومی و نظامی انباشته کرد که در نهایت تمام دستگاههای نظام سیاسی روم را هدایت میکرد.
بدینگونه رژیم سیاسی جدیدی در رم متولد شد: پرینسیپا یا نظم شاهزاده. اگرچه نهادهای رپوبلیک در ظاهر حفظ شدند، اما قدرت در دستان فقط یک مرد، یعنی امپراتور جمع شد.
فروپاشی امپراتوری روم: گذار به چارچوبهای سیاسی قرون وسطی
در اوج خود در قرن دوم، امپراتوری روم به بیش از ۶. ۵ میلیون کیلومتر مربع گسترش یافت: سرزمینهای فتح شده توسط روم، بخش بزرگی از اروپا، شمال آفریقا و خاور نزدیک را پوشش میدادند. مدیریت چنین امپراتوری وسیعی مستلزم ساختارهای اداری متعدد بود و کنترل رم بر برخی مناطق پیرامونی گاها متزلزل بود.
از قرن سوم امپراتوری روم با شرایط بحرانی متعددی مواجه شد: غصب قدرت، جنگهای جانشینی، وخامت ساختارهای اداری، بحران اقتصادی، تهدید و فشار در مرزها، مهاجرت گسترده جمعیتها... روم تلاش نمود تا این مسائل را در نهایت در سال ۳۹۵ با تقسیم امپراتوری به دو بخش امپراتوری شرقی و غربی به منظور تسهیل اداره آن مرتفع نماید، اما تضعیف قدرت مرکزی همچنان ادامه داشت.
امپراتوری رو به زوال، در غرب در سال ۴۷۶، به انتصاب مدیران استانها پایان داد و درب را برای انتقال قدرت موروثی باز نمود امری که شاهان قرون وسطایی را ایجاد نمود.
اروپا که قبلاً توسط یک قدرت مرکزی قوی و یک شبکه جادهای استثنایی متحد شده بود، اکنون به انبوهی از شاهان مستقل تقسیم شد که توسط مردمانی که به سرزمینهای رومی مهاجرت کردند (مثلاً پادشاهی فرانک ها) تشکیل شد.
قرنها چنین گذشت تا اروپا به انبوهی از شاه نشینها و شاهزادگان نشینهای مستقل تقسیم شد. شاهان و اربابان فئودالی قدرتمند و خستگی ناپذیر، به دنبال افزایش قلمروهای خود بودند. و برای تقویت مشروعیت خود، قدرت و سرزمین خود را به فرزندان خود منتقل میکردند. برای مثال، پادشاه فرانسه، حقوق و تعهدات سیستم فئودالی را برای وادار کردن اربابان به اطاعت از خود بکار میبرد، اربابانی که گاه در برابر قدرت سلطنتی شورش میکردند.
بعدها، پادشاهان فرانسه مشروعیت خود را به خدا مرتبط میکردند تا تقویت شوند: این تولد مطلق گرایی حق الهی بود. از آنجایی که حق او برای اجرای منصب پادشاهی از طرف خود خداوند به او اعطا شده بود، اختیارات او نامحدود و غیرقابل تردید بود.
لویی چهاردهم، که از سال ۱۶۴۳ تا ۱۷۱۵ بر فرانسه سلطنت کرد، به طرز باشکوهی این نوع رژیم سیاسی را تجسم بخشید: دولت متمرکز، تمرکز قدرت در راس، عبادت شبه الهی نسبت به شخص خود، اقتدار مطلق تحمیل شده بر تمام سطوح جامعه... نیازی به افزودن نیست که این مدل حکمرانی آشکارا جایی برای هیچ شکلی از دموکراسی باقی نمیگذاشت.
ادامه دارد...
Ref
- Georges Langlois et Gilles Villemure, Histoire de la civilisation occidentale, 4e éd., Laval, Beauchemin,
- Claude Mossé, Histoire d'une démocratie : Athènes, Seuil
- Martin Colas, Le Monde romain, Armand Colin
- Jean-Pierre Martin, Alain Chauvot et Mireille Cébeillac-Gervasoni, Histoire romaine, Armand Colin
- Roland Marx, « Grande Charte »
تهدید به حذف و مدعیان دروغین حقوق بشر، امیر امیری
جنگل درون، امیر کراب