دهه هاست که کرامت انسانی نه تنها به عنوان یک واقعیت اخلاقی، بلکه یکی از مبانی مهم نظم اجتماعی به شمار میرود و در سیاست، جایگاه ویژهای برای توجیه عملکردهای سیاسی یافته است و در سطح بلاغی و کلامی در بحثهای سیاسی کاربرد گستردهای دارد. مفهوم کرامت انسانی مبنای حقوق شهروندی است و، صرف نظر از چشم انداز اخلاقی آن، به عنوان معیاری با اهمیت در بخشهای گوناگون سیاست مورد توجه قرار گرفته است. مصلحت عمومی و رسیدن به جهانی بهتر که زیستگاهی برای همگان باشد، هرگز با آلوده کردن جایگاه کرامت انسانی به مرامهای سیاسی و نگرشهای مسلکی و دینی به انسان، بدست نمیآید، بلکه با حداکثرسازی دامنه حقوق او، میتوان به همزیستی مسالمت آمیزتری دست یافت.
امروزه توجیه پذیر بودن گزینههای سیاسی تنها با دوری و نزدیکی به کرامت انسانی ارزیابی میشود. در حوزههای گوناگون علوم انسانی، که سیاست یکی ار آنهاست، اتخاذ هر تصمیم و راهکاری باید از صافی ارج نهادن به کرامت انسانی عبور کند، در غیر اینصورت گواهی نامه قبولی صادر نمیگردد. کرامت انسان به عنوان سپر صیانت بسیاری از بنیادهای نظم اجتماعی به شمار میآید و نباید اجازه داد مناقشههای سیاسی و نظری به کانونی برای تهدید امنیت جانی افراد تبدیل گردد، وگرنه وارد سیاهچالهای خواهیم شد که بیرون آمدن از آن هرگز ممکن نمیشود.
بتازگی یک مامور امنیتی دستگاههای اطلاعاتی یک اقلیم در کشور همسایه، با ادبیاتی سخیف و هیجانی، که تنها یک کلاشنیکف و دو تا تیر هوایی کم داشت تا شوی مجازیاش جذابتر شود، شاهزاده رضا پهلوی را به حذف فیزیکی تهدید کرده است. صرف نظر از بهتان (با تهمت اشتباه نشود) و افترای بیپایه و اساس، که میتواند موجبات تعقیب کیفری این فرد را فراهم نماید، باید به این مامور امنیتی گفت، عامل تفرقه، بیش از هر کس دیگری تجزیه طلبان هستند، مخصوصاً وابسته دستگاههای امنیتی ـ اقلیمی که کراهت و زشتیهای درونی خودش را به دیگران نسبت میدهد.
اما دریغ و افسوس که هنوز هیچ صدایی در محکوم کردن این تهدید و نفرت پراکنی از مدعیان حقوق بشری در نیامده است. (تنها دکتر اسماعیل نوری علا در تلویزیون پارس از این برخورد اظهار تأسف نمود و این عمل را محکوم کرد). کسانی که برای هر چیز بی اهمیتی بی درنگ صنعت گردآوری امضا و کارخانه بیانیه دادنشان به حرکت در میآید؛ کسانی که از آلودگی فضای گفتاری و کلامی در شبکههای اجتماعی از سوی عدهای بی شناسنامه که معلوم نیست به چه سازمانها و نهادهایی وابستگی دارند، بی درنگ آنها را به شاهزاده رضا پهلوی نسبت میدهند و از او میخواهند که آنها را ساکت کند، و البته متوجه نیستند که چنین درخواستی به بازتولید و پرورش فرهنگ ارباب ـ رعیتی دامن میزند، و مهمتر ار آن، آگاه نیستند که این ترفندها از سالها پیش یکی از شگردهای اتاقهای فکر دستگاههای اطلاعاتی رژیم اسلامی است تا بتوانند با مدیریت امنیت روانی نیروهای سیاسی، و افشاندن جو عدم اعتمادی، به اختلاف افکنی میان مخالفان دامن زنند، که تاکنون هم موفق بودهاند؛ عدهای هم که تا چندی پیش انسان را برتر از خاک میشمردند اکنون در دوران نقاهت گفتار درمانی خویش «انسان» را فراموش کردهاند، گویا انسانها در نگاه آنها با هم برابر نیستند و عدهای بر دیگران ارجحیت دارند، دیگران هم که فضای مجازی برایش با اهمیتتر از جهان واقعی شده است، بتازگی دلشان برای تبدیل شدن کلاب هاوس به «چال سیلابی» به تپش افتاده است، همگی در این باره تاکنون سکوت کردهاند.
روخوانی سرسری از مفاهیم سنگین سیاست و دریافت اشتباه و ناقص از آنها، به تفاسیر نادرست تر و دلبخواهی از دموکراسی میانجامد. این گرایش سهل انگارانه چنان به جابجایی اولویتهای ملی و سیاسی دامن زده که برخی را سرگردان عالمی میان زمین و آسمان کرده است. سطح پایین نگرشهای سیاسی، از یک سو، و نبود فرهنگ دموکراتیک، همچون تفاهم، همکاری و همدلی با یکدیگر، از سوی دیگر، دستیابی به رویکردهای خلاقانه، استفاده از فرصتهای تازه و تمرکز بر هدفی مشخص را از چشم انداز دور کرده است.
در هنگامهای که مردم شجاع ایران با مجموعهای از ارزشها و شبکهای از نگرشهای کارساز و تعیینکننده و با شناخت از منافع مشترک ملی و تصورات روشن از امر سیاسی، رژیم ستمگر آخوندی را هر روز خستهتر و ناتوانتر میسازد، و در این روزها با حس مشترک ملی، همدلی و تعهد متقابل به یکدیگر به دفاع و حمایت از همدیگر برخاسته است، عدهای کماکان به بازی یه قل دو قل در شبکههای اجتماعی مشغولند.
فرایند پذیرفتن قواعد حقوق بشر در اغلب سازمانهای سیاسی ایرانی هیچگاه از سرشت درونی آنها نشأت نگرفته است، بلکه همواره تحت تأثیر جو جهانی و عوامل بینالمللی بر روی این سازمانها اثر گذاشته است و آنها را وادار ساخته تا همرنگ جماعت شوند. بدین لحاظ و نیز به علت مرز باریک میان مخالفت و دشمنی در قلمرو سیاسی ایرانیان برونمرزی، وظایف حقوق بشر هنوز برای عدهای به درستی درونی و نهادینه نشده است، بویژه ماموری که شاهزاده رضا پهلوی را تهدید به حذف کرده است.
میباید این تهدیدها را جدی گرفت. مشاوران و همگامان شاهزاده رضا پهلوی باید ضریب حفاظت و امنیت ایشان را افزایش دهند. مبارزه و فعالیتها و دیدارها باید ادامه یابد، اما مانند رانندگی در هوای مه آلود، حرکت باید با دقت و رعایت نکات ایمنی صورت گیرد تا از بروز حوادث ناگوار جلوگیری شود. مهارت حرکت در چنین شرایطی هوشیاری بالایی را میطلبد و مستلزم تمرکز بیشتر است تا نسبت به مخاطرات احتمالی آماده بود. خودداری از سفرها و دیدارهای غیرضروری در هفتههای آینده مفید است.
این پسرک تجزیه طلب و مامور امنیتی اقلیم شمالی کشور عراق بهتر است بداند که روزگار عربده کشیدن و ارعاب و تهدید کردن تمام شده و اینجا منطقه کوهستانی نیست. دوران زدی ضربتی ضربتی نوش کن، اینک به فصل نوش کردن «ضربت ها» ارتقا یافته است. بهتر است که این پسرک خوب به گوش بسپارد و دیگر هیچگاه، تکرار میشود، هیچگاه کسی را تهدید نکند.
پس از یک انقلاب شوم، پس از یک نسل انقلابی بی شوکت، پس از یک جنگ هشت ساله بی حاصل، پس از این همه سال قتل و خونریزی و جنایت، پس از سالها آدم کشی و کودک کشی و چشم کور کردن، پس از پرپر شدن هزاران زندانی سیاسی، و اینک پس اعدام ناجوانمردانه «بچههای ایران»، دیگر با هیچکس تعارف نداریم و بهتر است کسی هم برایمان نسخههای تکراری نپیچد، یکبار چهل و چهار سال پیش رخصت یافتید و بوی گند آروغهای روشنفکریتان این سرنوشت شوم را برای ایران و ایرانی رقم زده است.
ایران خطهای قرمزی دارد که بسیار هم سرخ هستند، رنگین تر از خون، و برای ایرانی بودن باید این خطوط قرمز رعایت گردد، در غیر اینصورت در حلقه «انیرانیان» جای میگیرد، هر کس که میخواهد باشد. حتی خدا.
ایران، آن اِستاده قامت سر بلند که دیروز حامل ارزشهای بیکران انسانی بود و محترم شمرده میشد و با ارج بود، اگر چه امروز خموده قامت است و دردمند، اما، قلم پاهای تجزیه طلبان را خرد خواهد کرد.
ما برای سرزمینمان و مردمان رنگارنگش، با مرگ پرواز میکنیم بسوی زندگی.
امیر امیری