عصر ایران؛ مهرداد خدیر - اخطار ابراهیم رییسی به حکومت طالبان دربارۀ حقابۀ سیستان از آب رود هیرمند به مهمترین موضوع/چالش/ احتمالا: تنش میان دو کشور همسایه بدل شده و این در حالی است که ایران مانند دیگر کشورهای جهان «امارت اسلامی افغانستان» را به رسمیت نمیشناسد و مشخص نیست اگر بنابر مکاتبه رسمی باشد چگونه باید آنان را مخاطب قرار دهند.
«رییس الوزرای امارت اسلامی افغانستان» در واکنش به اخطار ایران که از زبان رییس جمهوری و با لحن تندتر و با تعبیر در صورت لزوم با ابزار فشار از جانب وزیر خارجه بیان شده بر تعهد به معاهده 50 سال قبل تأکید و در عین حال تصریح کرده است: «در بند (سد) کمالخان هیچ آبی وجود ندارد و اگر آبِ بند کجکی در آن جاری شود تا ایران نمیرسد. بنا براین نیاز است جانب ایرانی این حقایق را درک کند».
این بیانیه به زبان فارسی و در سربرگ امارت اسلامی افغانستان صادر شده و یکی از دو تاریخ آن هجری خورشیدی است. جان کلام طالبان و برگزدان آن به زبان ساده این است: «عجالتا آبی در کار نیست؛ اگر بود چشم!»
این در حالی است که اشرف غنی رییس جمهوری پیشین یا آخرین رییس جمهوری اسلامی افغانستان 5 ماه قبل از سقوط با تبختر گفته بود مگر ایرانیها نفت خام خود را به دیگران رایگان میدهند که از ما توقع دارند به آنها رایگان آب بدهیم؟ بعد البته توضیح داد مراد او مازاد بر توافق 1352 است.
با نگاه دایی جان ناپلئونی، انگلیسیها همان گونه که در غرب بین ایران و عراق و با ابهام بر سر شطالعرب یا اروندرود استخوان لای زخم باقی گذاشتند در شرق کشور نیز بین ایران و افغانستان و با سهم سیستان از رود هیرمند که افغانها به آن هلمند می گویند، همان ایده را اجرا کردند. آب دریاچه هامون از همین رود تامین میشد و هامون که خشکید زندگی در آن سامان هم دچار انواع گرفتاریها شد. درباره حقابه هیرمند و سهم ایران برای سیستان و هامون این نکات را میتوان یادآور شد:
۱. اگر خشکی هامون به خاطر هیرمند است و ممانعت افغانها جای طرح این پرسش هست که بقیه تالابها و دریاچههای ما چرا دچار این وضعیت شدهاند؟ جز این است که در اینجا طرف افغانُ سد و بند زده و در مسیر آب پمپ گذاشته و آب را مصرف میکنند و در باقی جاها ما خودمان دقیقا همین کار را کردهایم؟ هم سد زده ایم و هم آب را با پمپ بالا می آوریم. به قول سید محمد بهشتی در کشوری که ۳۵۰ روز آن آفتابی است چرا باید حجم عظیمی از آب را پشت سد نگاه داشت تا بخش قابل توجهی از آن تبخیر شود؟!
۲. به موجب توافقی که در سال ۱۳۵۲ خورشیدی بین ایران و افغانستان امضا شد سهم سیستان و هامون ایران از این آب ۸۵۰ میلیون متر مکعب در سال است (هر ثانیه ۲۶ متر مکعب). توافق را نخستوزیران دو کشور ( امیر عباس هویدا از ایران و محمد موسی شفیق از افغانستان) امضا کردند و اگرچه در هر دو کشور حکومت سلطنتی برافتاد اما حکومتهای بعدی منکر قرارداد نشدند.
نه افغانها بعدتر گفتند قبول ندارند و نه ایران عصر پساپهلوی سهم خود را کم دانست و بیش از ۸۵۰ میلیون متر مکعب در سال مطالبه کرد منتها در افغانستان آن قدر تحولات سیاسی رخ داد و پس از سرنگونی سلطنت، کلکسیونی از جمهوری و جمهوری خلق و امارت اسلامی و جمهوری اسلامی را تجربه کردند که مشخص نبود با کدام قدرت باید طرف باشیم.
در همه این سالها البته افغانستان با استناد به تعریف و شرط سال معمولی آبی از انجام کامل یا حتی نیمه کامل توافق طفره رفته چرا که در توافق آمده چنانچه سال آبی نرمال باشد (یعنی ۶ میلیارد و ۵۰۰ میلیون متر مکعب ) در اختیار داشته باشند آن گاه ۸۵۰ میلیون متر مکعب سهم ایران میشود. یعنی مشروط به آن که به آن حجم برسند و اگر نرسند تعهدی ندارند منتها با این اوضاع افغانستان کی میخواهد مشخص کند چقدر است؟ کی برود متر کند؟ با جماعت طالب کی میخواهد بحث فنی مهندسی تخصصی کند؟!
۳. یکی از دلایل خشم رییس جمهوری اسلامی ایران این است که احساس می کنند طالبان نقض عهد کرده است. چرا که گویا ایران در مذاکرات مشهد قبول بازگشت آنان به قدرت بعد از ۲۰ سال را به ۶ عهد منوط کرده بودند و اولی همین حقابه هیرمند بود. ( پنج فقره دیگر هم از این قرار بود: محدود نکردن زبان فارسی، آزار ندادن شیعیان، میدان ندادن به اسراییل، اجازه ندادن به فعالیت گروههای ضد جمهوری اسلامی و همکاری در مبارزه با مواد مخدر).
احتمالا از این روست که طالبان مانند اشرف غنی گستاخی نمیکند و تحویل آب در مقابل بهای آن را پیش نمیکشد و قول داده و حالا هم نمیگویند نمیدهیم بلکه میگویند آبی در کار نیست تا بدهیم! حال آن که اشرف غنی خود را وامدار ایران نمیدانست بلکه حس میکرد ایران از رقیب او - دکتر عبدالله- حمایت میکند و با پالسهای ضد تهران میخواست در دل آمریکا جا باز کند.
۴. ایران دو راه دارد: نخست این که حسب اظهار حسین امیر عبداللهیان از ابزار فشار استفاده کند. اما چگونه؟ با عملیات نظامی یا ورود به خاک افغانستان یا اقدامات متقابل؟ راه دوم مذاکره است که عملا به منزله به رسمیت شناختن امارت اسلامی است. به عبارت دیگر چه بسا طالبان حقابه را به برگی برای شناسایی خود با عنوان امارت اسلامی بدل کرده باشد.
اگر اشرف غنی میگفت آب میخواهید مثل پول نفت که از دیگران مطالبه میکنید پول آن را بپردازید طالبان هم به صورت غیر رسمی میگوید اول ما را به رسمیت بشناسید تا امارت اسلامی به شما آب بدهد.
۵. نام امیر عباس هویدا نخستوزیر وقت پای توافق ۵۰ سال قبل نشان میدهد بر خلاف آنچه امیراسداالله علم در خاطرات خود نوشته او به هامون و سیستان و آب بیتوجه نبوده و اگر از هیرمند واقعا سالانه ۸۵۰ میلیون متر مکعب به هامون میریختند و آن آب را سر راه برنمیداشتند خشک نمیشد. با این که در افغانستان بر عبارتی تاکید میشد که ایران به جز آن سهم حقی ندارد و این برای موسی شفیق یک موفقیت بود اما در ایران در فضای سال ۵۲ که اوج اقتدار شاه و ساواک و اغاز درآمدهای فراوان نفتی بود نقد چندانی متوجه توافق نشد. حتی از جانب مخالفان در خارج از کشور. در افغانستان بعد از کودتا هم آن را ننگی برای شفیق ندانستند. سال ها بعد که دوباره ورق برگشت اشرف غنی البته او را میستود و دستور داد به همین مناسبت مدال شهید موسی شفیق طراحی شود.
۶. نسب آقای رییسی به سیستان میرسد . پدر او به مشهد کوچید تا مجاور شود و اگرچه فرزند در مشهد به دنیا آمده اما اصالتا سیستانی است. آيا لحن تند ابراهیم رییسی در دفاع از حق سیستان ریشه در همین ریشه دارد؟
۷. تهدید افغانستان و مطالبه حقابه هیرمند هر چند با احساسات ناسیونالیستی در سطح ملی و با علایق محلی و بومی سازگار است و کیست که ندادند در غیاب آب تمدن سیستان و بلوچستان در معرض تهدید قرار می گیرد اما این ملاحظه را هم باید داشته باشند تا فردا روز بحث حقابه آب محل تعارضات درون سرزمینی قرار نگیرد.
۸. اگر به جای محور قرار دادن ایدئولوژی در سیاست خارجی طی این چند دهه به اشتراکات فرهنگی بها داده می شد و مشخصا ایران بزرگ فرهنگی فرامرزی در کانون توجه بود اکنون شاهد استهزای اخطاریه نبودیم. چه بسا اساسا طالبانی بازنگشته بود.