مسولی که مستقیم به دوربین نگاه و به مردم دروغ می گوید نمو نه ای از بی شرفی است
فردین علیخواه
جورج زیمل جامعه شناس آلمانی - که در اوایل قرن بیستم چشم از جهان فروبست - از جمله جامعه شناسانی بود که به ساخت تیپ اجتماعی بسیار علاقه داشت. او در آثارش از تیپ خسیس، ولخرج، غریبه، ماجراجو و فقیر نوشت. برای مثال در توصیف دو تیپِ «خسیس» و «ولخرج» معتقد بود که خسیس خوشبختی را صرفا در داشتن پول می بیند بدون آنکه به بهره مندی از پول و لذت حاصل از آن فکر کند. در مقابل، آدم ولخرج از لذت فوری که از خرج کردن پول به دست می آورد خشنود است. در این نوشته کوتاه با تأثیر از میراث زیمل، تلاش می شود تا تیپ اجتماعی «بی شرف» معرفی شود.
تیپِ اجتماعی بی شرف در همه عرصه های جامعه، از صدر تا ذیل آن، قابل شناسایی است و محدود به حرفه خاصی نیست و همانطور که از نام آن پیداست «بی شرفی» در کردار مهم ترین ویژگی آن است. در سیاست، در اقتصاد، در فرهنگ و در اجتماع می توان مصداق های بی شرفی را دید.
در عرصه اقتصاد، «آدم بی شرف» همواره خودش را آدمی زرنگ و فرصت ساز می داند. او بی شعور نیست ولی همه شعورش را در جهت تحکیم منافع فردی اش بکار می گیرد. اگر جامعه گرفتار ویروس کرونا می شود او تلفن را برمی دارد و با جاهای مختلف تماس می گیرد و در یک روز تعداد زیادی ماسک و مواد ضدعفونی کننده را به انبارها منتقل می کند و سپس با فروش آنها میلیون ها تومان به جیب می زند.
او به فرصت سازی اقتصادی در پس هر بلا یا مصیبتی می اندیشد. با بروز هر مصیبت، او از خوشحالی در پوستش نمی گنجد چون فکر می کند نردبانی برای ارتقاء یافته است. به همین دلیل به هنگام رانندگی به شکل تحسین آمیزی در آینۀ ماشین، خودش را تماشا می کند و به خاطر شکار فرصت ها با چشمک زدن در آینه به خودش می گوید مخلصیم قربان.
سلبریتی هایی که در اوج هراس مردم برای مواجهه با کرونا به تبلیغ تجاری کالاهای در انبار مانده می پردازند،
استاد داوری که حتی یک سطر از پایان نامه دانشجو را نخوانده است ولی در جلسه دفاع یک ساعت درباره ضعف های پایان نامه حرف می زند،
مأموری که علیرغم تأکید فرمانده اش بر عدم برخورد فیزیکی با دانشجویان، به دلیل ناکامی هایش در ادامه تحصیل، دانشجویان را کتک می زند،
فردی که دو سال است در مقابل داروخانه ها می ایستد و با نشان دادن نسخه و جلب ترحم مردم از آنان اخّاذی می کند،
مقامی که صحبت هایش را در جلسات با خواندن سوره ای از قرآن آغاز می کند و به دوستان صمیمی اش می گوید که راه پیشرفت در جمهوری اسلامی همین است،
مدّاحی که پس از مجلس ترحیم و پس از شمارش ولع آمیز اسکناس های داخل پاکت سفید، آنرا به سمت پدر متوفی پرتاب می کند و می گوید: «حاجی مارو گرفتی؟
پزشکی که در راهروهای بیمارستان بریدۀ یک کاغذ مندرس حاوی شماره کارت را به خانواده بیمار می دهد و به آنان می گوید که کاری با بیمه و بیمارستان ندارد و تا پیامک واریز بیست و هشت میلیون تومان را دریافت نکند عمل مریض را آغاز نخواهد کرد،
مسئولی که مستقیم به دوربین نگاه می کند و لبخندزنان به مردم دروغ می گوید،
نمونه هایی از تیپ بی شرف اند
بین بی شرفی اولیه و «بی شرفی ثانویه» باید تمایز قائل شد. هر فرد معمولی ممکن است به ناچار یا به هر دلیلی در اوقاتی از زندگی اش بی شرفی بورزد. در اینجا «بی شرفی» می آید و می رود. موقّت و گذراست. در بی شرفی اولیه فرد هنوز می تواند بی شرفی خود را تشخیص دهد. او می داند که بی شرفی ناپسند است و در خلوت خود از بی شرف بودن شرمگین است و خودش را سرزنش می کند. ولی در بی شرفی ثانویه، «بی شرفی» بخشی از شخصیت فرد می شود. بی شرفی می آید، رسوخ می کند و می ماند. در بی شرفی ثانویه مرز بین فرد و بی شرفی مشخص نیست. بی شرفی همان فرد و فرد همان بی شرفی می شود. در اینجا فرد با افتخار بی شرفی اش را فریاد می زند. در کل، بی شرفی به عنوان روش تبدیل به منش فرد می شود
جامعه ایران شکاف های اجتماعی فراوانی دارد که شکاف قومیتی، شکاف مذهبی، شکاف طبقاتی، شکاف جنسیتی، شکاف نسلی از آن جمله اند. ولی به نظر می آید که مهم ترین شکاف جامعه ایرانی در این روزهای سخت، «اَبَرشکاف شرافتمند / بی شرف» باشد
منظور آنکه در همه شکاف های اجتماعی یادشده می توان به دنبال سنخ بی شرف گشت. برای مثال این روزها هم فقیر و هم ثروتمند می توانند بی شرف باشند. این روزها به دلیل بحران های اقتصادی و اجتماعی گسترده، وسوسه های گوناگونی به سراغ مان می آید. وسوسه هایی که تحقق آنها با پایمال کردن منافع جمعی به نفع منافع فردی میسر
است
در نتیجه شرافتمند ماندن این روزها آزمونی سخت برای هر ایرانی است. تصور جامعه ای که در آن بی شرفی اولیه به بی شرفی ثانویه سوق یابد تصوری ترسناک است. روزی که دیگر نه شاهد سنخ بی شرف، بلکه شاهد جامعه ای بی شرف باشیم
قتل پزشک سرشناس تهرانی و همسرش در تهران