چند صده و چند دهه بوده که جامعه ایران بیمار و گرفتار لجن مذهبی افراطی، ناسیونالیسم افراطی، قومگرایی افراطی بوده و زیر سلطه آخوندهای شیطان صفت و پادشاهان جاه طلب و ناسیونالیستهای افراطی رفته تا مرز مسخ و شست و شوی مغزی. از طرفی دیگر در هیچ زمان ما نتوانستهایم که جامعه ایران را درست بشناسیم و یک تجزیه و تحلیل درست و جامعی از جامعه ایران بدهیم. از توی تجزیه و تحلیل و توجیه گراییهای فردی و جمعی افراد روشنفکر، فقط میتوان کلی گویی در حد خود فریبی و دیگران فریبی را بیرون کشید. بخاطر ساختار متضاد جامعه چند صد ساله و بخصوص به خاطر شرایط متضاد اجتماعی این چند دهه آخری، یعنی از آخر دوره رژیم محمد رضا شاه تا به امروز که ۴۴ سال از رژیم منفور آخوندی میگذرد مردم شناختها و تجارب تلخ میلیونی پیدا کرده و با تمام محرومیتها و محدودیتها این تضادها بیشتر و مردم مجبور شدند که به مشکلات فردی، اجتماعی و محیط زیستی توجه بکنند. هم به خود و هم به وضعیت جامعه و محیط زیست و هم به سیستم مذهبی حاکم به جامعه انتقادهای سختی کرده و کم کم عیبها را در خود و سیستم و همه جا در اجتماع و محیط زیست پیدا و با آنها در این ۴۴ سال به شکلهای مختلف برخورد کردند. پس از این همه فراز و نشیب و تضادها، جنبش انقلابی مهسایی نُه ماه پیش از دل این جامعه با چنین بافت و ساختاری بیرون آمد.
بعضیها سعی میکنند که جنبش انقلابی مهسایی را شکست خورده در نظر بگیرند. بعضی دیگر آن را خیزش در نظر میگیرند. جنبش انقلابی مهسایی نه شکست خورده است و نه خیزش است. با وجود اینکه خیزش از شورش جا افتاده تر و فراگیرتر و افراد بر آن کنترل بیشتری دارند و بیشتر از شورش دوام میآورد. اما خیزش نمیتواند برای مدت طولانی دوام آورد، چون خیلی عمیق نیست و محتوای کمی دارد و همه گیر نمیباشد و خواستههای اجتماعی گسترده ندارد.
نگارنده بر این باورم که بر خلاف شورش و خیزش، جنبش انقلابی مهسایی از همان ابتدا نشان داد که ریشه دار، پر محتوا، رشدیابنده و گسترده نیز میباشد. علت انقلابی بودن این جنبش مهسایی بر میگردد به میزان رشد و چگونگی رشد و میزان عمق و گستردگی آن در جامعه ایران. این جنبش انقلابی با جان نثاری هزاران نفر و مقاومت جانانه جوانان و نوجوانان دختر و پسر در این ۴۴ سال، بخصوص در این نُه ماه آخری کامل تر شده است هرچند متاسفانه بالای هفتصد نفر تلفات جانی داشته و بسیاری از جوانان عزیز، بخصوص دختران دلاور مسموم و هزاران نفر در زندانها در حبس هستند، پس بنابراین مبارزه این جنبش انقلابی مهسایی ریشه عمیق و گسترده اجتماعی دارد و در مسیر رشد و گستردگی خود در جامعه ایران میتواند پر محتواتر، گسترده تر، متنوع تر و شکست ناپذیر ترشده و شکلها و طیفهای مختلفی به خود بگیرد و در کنار حجاب اختیاری بانوان دلیر و شجاع به صورتهای دیگری، مثل اعتصابات و اعتراضات پراکنده و یا گسترده جلو برود و فراگیر شود و دوست و دشمنش را بیشتر تشخیص و بر علیه آنها قیام و با آگاهی جمعی رشدیابنده به راهش ادامه دهد. این جنبش انقلابی مهسایی مهم با ریشه اجتماعی گسترده میخواهد ثابت کند و به ما بگوید که در آن واحد که من رشد به جلو دارم و آینده نگر و مخالف هر چیز کهنه و وازده، مثل مذهب افراطی، ناسیونالیسم افراطی، قومگرایی افراطی و کمونیسم افراطی و هر چیز کهنه و راکد دیگری هستم. اما اصالت درست من، من را وصل میکند به افراد پر باری که از گذشته برای من برجای ماندهاند و من میراث خوار فردوسی پاک زاد هستم و درسم را از فردوسیها و حماسههای آنها گرفته و میگیرم. میخواهم درس تاریخی به جمهوری اسلامی و نوکران و اربابانش بدهم که من با این ریشه تاریخی مهم و خیلی گسترده اجتماعی ترا شکست خواهم داد. توی لجن و مذهب پوشالیت نمیتوانید من و کشورم ایران را نابود کنید. این پیام روشن و درس تاریخی برای ما فرزندان جنبش انقلابی مهسایی هم هست. دیدیم که این جنبش انقلابی مهسایی در این نُه ماه چگونه رژیم را به چالش کشید و میکشد تا حدی که رژیم با کمک اربابان خارجی و عوامل داخلی و خارجی وابسته به خود و وابسته به بیگانگان و با وکالت بازی و اتوبوس «همه با هم» و منشورهای من دربیاری و جوانان محلات تهران و غیره، مستقیم و غیر مستقیم سعی کردند که این جنبش را مال خودشان بکنند. اما نتوانستند و مردم ایران با شناخت و تجربه ۴۴ ساله آنها را تحویل نگرفتند. آنها در صدد بر آمدند که این جنبش انقلابی مهسایی را ضعیف و سرنگون کند. اما این جنبش انقلابی مهسایی با آنها جنگید و در این نُه ماه با دوام تر قوی و گسترده تر و زیر بار هر کس و ناکسی نرفته و نمیرود. بیشتر از قبل دشمن و دوست خود را شناخته است و آنها را رسوا و پس زده است، مثلا عمامه پرانی، آتش زدن مراکز امنیتی و تابلوهای تبلیغاتی رژیم، ترور انقلابی از افراد رژیم منفور، تظاهرات، اعتراضات، اعتصابات و مبارزه بانوان حجاب اختیاری در رأس تمام آنها قرار دارد. حافظ بزرگ میفرمایند؛ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست.... عرض خود میبری و زحمت ما میداری.... تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم.... از که مینالی و فریاد چرا میداری. همانطور که حافظ بزرگ میفرمایند، جنبش انقلابی مهسایی جولانگاه سیمرغ است و این بانوان حجاب به اختیار دلیر و جوانان پسر شجاعی که از این بانوان با غیرت حمایت کرده و میکنند سیمرغهای این جولانگاه مهسایی حافظ بزرگ هستند. در این جولانگاه سیمرغان، فردوسی وار حماسه میآفرینند.
تعبیر و تفسیر سیمرغی این جولانگاه مهسایی
ریشه عمیق اجتماعی چند صده و چند دهه این جنبش انقلابی مهسایی از اینجا میزند بیرون که در هر نقطهای از هر شهر دختران و زنانی را میبینیم که با حجاب اختیاری در کف کوچه، خیابان، بازار و مغازهها خودنمایی میکنند، یعنی در همه جا پَر سیمرغ را رستموار آتش زدهاند و سیمرغ زمانه در همه جا هست. (آتش زدن پَر سیمرغ توسط رستم در شاهنامه فردوسی تا سیمرغ به یاریش بشتابد). سیمرغهای زمانه همان دختران شجاع با حجاب اختیاری کف کوچه، خیابان، کف مغازهها و کف بازار در تمام شهرها هستیم و از هم یادگرفته و یاد میگیرم که خودم برای خودمان انتخاب و تصمیم بگیریم. توی جنایتکار آخوند مذهبی افراطی با زندان و شکنجه و اعدامت، با فقر گستردهات نتوانستی و نمیتوانی ما سیمرغان را در زنجیر ترس، انزوا، بی هویتی، پوچی و لجن مذهبی افراطیات در اسارت نگه داری. ما تمام این زنجیرهای کهنه و پوسیده مذهبی تو را پاره کردهایم و پاره میکنیم و ذهن و روحمان را رهایی میبخشیم، پس بنابراین به خود آمده و انسانهای آگاهی شدهایم. برای خودمان تصمیم میگیریم. فقط امثال مثل ما شایسته این جولانگاه هستند. زندان و شکنجه و اعدامت کاری نتوانست با ما سیمرغان و جولانگاه مهسایی بکند. ما دختران و پسران سیمرغان جنبش انقلابی مهسایی در هر نقطه از ایران و جهان فردوسی وار حماسه میآفرینیم. به منشور، وکالت و وکالتنامه و قیم احتیاج نداریم، چرا؟، چون ما سیمرغوار در این ۴۴ سال در داخل ایران از توی اپوزیسیون منفعل، متوهم، باری به هر جهت، خیلی بیشتر و بهتر یادگرفتهایم. ما به رفراندوم هم احتیاج نداریم. رفراندوم ما بر پا کردن حرکت اجتماعی هر روزه ما با حجاب اختیاری در همه جا و در هر نقطهای از هر شهر این سرزمین میباشد. به جنبش انقلابی مهسایی آری میگوییم و به شما عقب افتادههای جاه طلب بچه کش و عوام فریب نه میگوییم این رفراندوم ما در کف کوچه، خیابان، بازار و مغازهها است. جمهوری اسلامی و اربابان و نوکران داخلی و خارجی آنها جنگ را به ما تحمیل کرده و با ما آتش به اختیار میجنگند، پس رفراندوم ما جنگ با جمهوری اسلامی و هر رژیم دیکتاتور دیگر است تا مرز سرنگونی آنها. هر نقطهای از هر شهر جنگ و میدان زورآزمایی ما با رژیم و میدان یادگیری و حق طلبی ما زنان و مردان برای آینده بهتر است. در این میدان نبرد مبارزه سیاسی و اجتماعی معنی دار تر شده و کمی و کیفی جنبش انقلابی مهسایی را تقویت میکند و بر گستردگی و عظمت این میدان جنگ جولانگاه بانوان شجاع حجاب به اختیار و پسران دلیر میافزاید. جنبش انقلابی مهسایی به ما میگوید کهای عزیز جون ما میراث دار فردوسی بزرگ هستیم. ما همه فردوسی بزرگ شدهایم. این جولانگاه مهسایی حماسه بزرگش را از فردوسی گرفته و سیمرغان حافظ وار در آن جولان و پرواز میکنند. در این جولانگاه فردیت معنی ندارد. پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است (بانوی بزرگوار فروغ فرخزاد). جنبش انقلابی مهسایی یک پدیده اجتماعی گسترده و همه گیر است که رژیم منفور آخوندی و اربابانش هیچ کاری نمیتواند با آن بکنند نه با کشتار، نه با اعدام و نه با شکنجه و نه با منشور و وکالت بازی و اتوبوس «همه با هم» هر کس سوار این اتوبوس شد سر از اسرائیل در میآورد. این آن رسوایی بود برای جمهوری اسلامی و نوکرانش و این خاری است که به چشم رژیم منفور آخوندی، نوکران و اربابانش رفته و میرود که نتوانستند این جنبش انقلابی را از آن خود بکنند و نتوانستند آن را از بین ببرند.
با هم سری به جولانگاه سیمرغ زمانه میزنیم.
در هر نقطهای از هر شهر اثری از جولانگاه مهسایی پیدا میکنید و دختران دلیر حجاب اختیاری خودشان را بالای سرشان به گردش و چرخش در میآورند. اگر مشکلی از طرف رژیمیها برای این خانمهای محترم حجاب به اختیار پیش بیاید، این بانوان دلاور درسهایشان را در این ۴۴ سال خواندهاند و خود وکیل خود هستند و آنقدر جسور و حاضر به جواب هستند که در برابر مزاحمتها کم نمیآورند و از خود دفاع میکنند و حق متجاوز را کف دستش میگذارند. از مرگ هم باکی ندارند. مردم، بخصوص جوانان پسر هم نیز از این بانوان شجاع و دلیر انرژی و جرأت گرفته و از آنها حمایت و پشتیبانی جانانه میکنند، یعنی میخواهند مثل این بانوان شیر دل مطرح و به جا و به موقع با کمک همدیگر خودنمایی کنند و هر چه این متجاوزان جنایتکار آخوندی و مزدورانش بر سرشن آوردهاند را بر سر این متجاوزین خالی کنند. این جنبش انقلابی مهسایی یک پدیده آتشفشانی اجتماعی با ریشههای عمیق چند صد ساله است که از حماسه فردوسی بزرگ و جولانگاه حافظ بزرگ تاثیر گرفته و میگیرد. این حماسه جنبش مهسایی حرارت و خروش خودش را از این آتشفشان فردوسی و حافظ گرفته و هر زن و مرد را آتشفشانی میکند و کسی جرأت نمیکند با جنبش انقلابی مهسایی در بیفتد. کار به جاهایی رسیده که به خاطر حجاب اختیاری و رشد معنی دار آن در جامعه رژیم از روی نا علاجی، حتی بعضی فاطمه کماندوهای خود را کاملا لخت و بی حجاب کرده و به خیابان آورده تا وانمود کند که حجاب اختیاری شما بانوان ایرانی فرقی با بد حجابی این خانم لخت و عریان شده ندارد. شما احمقها و بی عابروهای مذهبی با اسلام لجن افراطی و حکومت الله، حکومت عدل علی و حکومت ناب محمدی مطهر خودتان چه تاجی بر سر مردم گذاشتید که الآن میخواهید با فاطمه کماندوی لخت و عریان اجیر شده خودتان تاجی به سر مردم بگذارید.ای آخوندهای کثیف این تاج لخت و عریان این فاطمه کماندو فقط برای سر کثافت و مذهب افراطی لجنتان برازنده میباشد. این تاج دریدگی و برده پرور جنسی فقط برای سر خودتان مناسب است. مثل همیشه کور خواندهاید! این مردم، بخصوص جوانان دختر و پسر دست شما پلیدها را خواندهاند و شما را در همه جا، حتی در خارج رسوا کردهاند.
چرا مذهب افراطی و آخوندها تا این حد لجن و کثیف هستند؟
در زمانهای قدیم به آن معنی علم و آگاهی وجود نداشته. ذهن، روح، عقل و احساس نمیتوانستهاند درست رشد کنند. از طرفی دیگر موضوعات و رخدادها و واقعیات اجتماعی و محیط زیست خیلی پیچیده و سخت و مخرب بودند. بشر در برابر آنها ناتوان و دچار ترس، سردرگمی، ناعلاجی، توهمزایی، انزوا، خیالپردازی میشده. انسان برای اینکه از این شرایط خلاص شود و یا حداقل آنها را کاهش دهد از روی ضعف، ناتوانی و نا علاجی به خودش و دیگران دروغ میگفته و یا بسیاری از موضوعات را توجیه و فرافکنی میکرده و از روی کنبود و ضعف تقصیرها را به گردن دیگران میانداخته. توهمات ذهنیو روحی آنها را باورمند کرده که نیروهای غیبی دستی در کار روزگار و بر ما مردم دارند و ما و این روزگار را هر روز به یک شکلی در میآورند. افراد این وضعیتهای ناگوار را در رابطه با هم تشدید میکردند. مشکلات، موضوعات نا علاج و مخرب بیشتر تشدید و در جامعه و در محیط زیست روی هم انباشته میشدند. پس از چندین قرن از توی این بحرانها و کلاف سر درگم اجتماعی نظامهای مذاهب افراطی، ناسیونالیستهای افراطی و قومگراییهای افراطی بیرون آمدند. در اینها همه چیز نا درست، مخرب و متضاد رشد میکردند. بی عقلی، بی عاطفگی، خشونت، برده پروری، دروغ، توجیه گرایی وکمبودهای وحشتناک شکل و شمایل مختلفی به خود میگرفتند، مثلا نیروهای غیبی، شیطان، جن، ملائکه، خدای شر، خدای خیر و برکت، خدای آسمانها و غیره و مدام انزواطلبی، توهمزایی ذهنیت و روحیات مردم را دامن میزدند و کسی هم نمیتوانست و جرأت نمیکرد با این موجودات عجیب و غریب خیالی ذهن و روح مردم بیمار در بیفتد. اگر هم کسی با آنها در میافتاد. مردم بر این باور بودند که غضب این خدایان و نیروهای غیبی همه ما را گرفته. اگر توی گناه کار به درگاه خدایان طلب بخشش نکنی و نماز شکر بجا بیاوری و دختر زنده زنده قربانی نکنی ما مجبور میشویم تو و خانوادهات را قربانی کنیم تا این خدایان و نیروهای غیبی ما را ببخشند. این بافت جامعه آن روز بوده که در آن ضعف، دروغ، ناتوانی، نفهمی، سطحی نگری، جهل، رکود، بی عقلی، خشونت، ترس، بی احساسی، فقر، بی قانونی و بی نظمی، انحصارگرایی، مطلقگرایی، خود بزرگ بینی، خودمحوری، محافظه کاری. تمام این کمبودهای وحشتناک و مخرب بعد از هزار و چهارصد سال امروزه یکجا رسیده به آخوندهای لجن مذهبی. آخوندها برای کم کردن این کمبودهای جهنمی ذهنی، روحی، عقلی و احساسی خودشان هزاران دروغ، هزاران جنایت، هزاران آدمکشی، هزاران تخریب، هزاران غارت و دزدی تا برای بر طرف کردن این کمبودهای وحشتناک آخوندی خودشان همه چیز فراهم شود و در عوض مردم هیچی نداشته باشند. مردم گناه کار هستند و برای اینکه گناهانشان به درگاه خدایان آخوند بخشیده شود باید بندگی و بردگی و بردگی جنسی این خدایان آخوند و اربابان خارجیشان را بکنند تا کمی از کمبودهای هزار و چهارصد ساله مذهبی آخوندها کم شود. زن برای آخوند برده جنسی است، حتی زنهای خودشان. مردم امت هستند و در راه خدا (خدای جنونی که بر ذهن و روح و جسم آخوند حاکم و خدایی حکومت میکند.) باید قربانی جانی و مالی شوند.
شکل گیری جنبش انقلابی مهسایی در این جهنم مذهبی
مسیر گذار از جمهوری اسلامی پس از چند قرن و چند دهه، بخصوص در این ۴۴ سال بعد از انقلاب ۵۷ برای مردم خیلی سخت و طاقت فرسا بود. مردم همه جوری از آنها ضربه خوردهاند. مردم شکنجهها، زندانها، اعدامهای این جنایتکاران را دیده و چشیدهاند. اما این تجارب و شناختهای سخت و طاقت فرسا با تمام مخرب بودنشان تاثیرات مثبتی هم داشتند و مردم از تضادهای درون خودشان و تضادهای درون رژیم درسهایی گرفته و میگیرند. در این تضادهای رشدیابنده و جنگ و گریزها خیلیها ناجوان مردانه در این تضادهای آشتی ناپذیر ذهنی، روحی، عقلی و احساسی بیمار شدند و خودشان را از بین بردند. خیلیها هم در تضاد با رژیم شکنجه، زندانی و کشته شدند. اما عدهای هم توانستند جان سالم به در برند و به جلو رشد کنند و راه بهتر را دریابند. به مرور چیزهایی یادگرفتند که نه فقط در تضاد با مذهب کهنه مظهر دروغ، مظهر پلیدی و توهم است، بلکه خیلی از این تجارب و شناختها به روز شده و به درد زندگی امروزی میخورد که بخشی از آنها از زندگی امروزی تاثیر گرفته بود، بخصوص از زمانی که تلفن همراه و اینترنت به بازار آمده بودند. از دل چنین جامعهای با چنین تجارب و شناختهای میلیونی ۴۴ ساله که ریشه چند قرنه دارند باید جنبش انقلابی مهسایی بیرون میآمد تا این جنبش انقلابی با چنین ساختاری در تضاد با این پلیدیهای مذهبی رشد کند و حکومت ننگین الله، عدل علی و ناب محمدی به لنجن کشیده را رسوای عام و خاص کند تا کوس رسوایی آنها به تمام جهان برسد تا مرز سرنگونی رژیم آخوندی. این آن قدرت و اصالتی است که در جنبش انقلابی مهسایی در این ۴۴ سال با فراز و نشیب زیاد شکل گرفته است. کار این آخوندها و اربابانشان به جایی کشیده شده که میخواهند با منشور بازی، وکالت بازی، اتوبوس «همه با هم» و با جوانان محلات تهران و این اواخر با فاطمه کماندوهای لخت و عریان که برده جنسی اجیر شده رژیم آخوندی هستند در کف خیابان و در داخل مترو آبروی جنبش انقلابی مهسایی را ببرند. با این کار آبروی شما آخوندها و دینتان و حکومت ناب محمدیتان بر باد رفته و میرود. تمام مردم ایران و جهان میدانند که شما چه لجنهای متعفنی هستید. جنبش انقلابی مهسایی میگوید ذات من از پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک زرتشت و از حماسه فردوسی مایه و الهام گرفته و در جولانگاه حافظ دوره دیده و به پرواز در آمده است. این نوع وصلههای ناجور به این مردم و به من جنبش انقلابی مهسایی و بانوان شجاع با حجاب اختیاری نمیچسبد. با این تهمتها نمیتوانید مردم را تحریک کنید و عدهای را به جان عدهای دیگر بیندازید و مردم را سرکوب کنید. مردم از این ترفندها و از این سرکوبها دیگر نمیترسند. شما آخوندها و شما سپاهیهای کثیف از این مردم و از این دختران دلاور حجاب به اختیار تو دهنی خورده و میخورید. اثرات مبارزه زن زندگی آزادی به بازاریان خرده پا و کسب و کار بازار رسیده و میرسد و آنها هم دریافتهاند که باید در برابر یاوه گوییهای رژیم ایستاد و از زنان دلیر حجاب به اختیار دفاع کرد. این بازاریان، کسبه و عابران پیاده خودشان را در اندازههای مختلف در باره جنبش انقلابی مهسایی جوابگو میدانند و از بانوان نجیب حجاب اختیاری دفاع میکنند. به همین خاطر رژیم منفور بسیاری از مغازهها و فروشگاههای بزرگ، رستورانها، بازار فروش، مراکز گردشگری را به خاطر حجاب اختیاری بسته و پلمپ کردهاند رژیم با این کارها اولا به درآمد خودش ضربه میزند، یعنی دیگر خبری از چندرغاز مالیات گرفتن از این مکانهای پلمپ شده نیست. دوم با این پلمپها نارضایتی بازار و کسبه و جامعه را بیشتر میکنند. سوم بیکاری و بی پولی هم بر آنها روز به روز افزوده میشود. چهارم مردم بیشتر همدیگر را پیدا کرده و از هر قشری بیشتر آماده میشوند برای صف آراییها بر علیه رژیم. پنجم مردم اعتصابات، تجمعات، اعتراضات، تظاهراتها همراه با این مبارزه حجاب اختیاری زنانه را تأیید و تقویت و بیشتر به هم کره زده و گسترش میدهند. جنبش انقلابی مهسایی میگوید کهای عزیز جونای کاسب،ای بازاری،ای عابر پیاده کار خوبی کردید که از این بانوان شجاع حجاب به اختیار دفاع کردید. این مشکل تنها فقط مشکل زنها نیست. مشکل تو هم هست. اگر زنها پیش قدم شدهاند و جنبش انقلابی مهسایی را بوجود آوردهاند، به بخاطر ستم مضاعفی بوده که بر آنها وارد شده، پس بنابراین مبارزات آنها فقط برای مشکل حجاب و مشکل معیشتی خودشان نبوده و نیست که در برابر هزار و یک مشکل سینه سپر کرده و میکنند و جان عزیز خودشان را به خطر انداخته و میاندازند. این مشکل همگانی و به نوعی سیاسی، اقتصادی، معیشتی و اجتماعی است. همه چیز را و همه کس زن و مرد را در بر میگیرد. اینها مشکل توی مذکر، توی کسبه، توی بازاری، توی بیکار، توی عابر پیاده هم هست. این مشکل مربوط به بچهها، دختران و زنان حجاب به اختیار گرسنه شما هم میشود. این خودآگاهی جمعی مردمی شما کم کم همه سرایت میکند و روشن تر و واضح تر در جامعه بازتاب پیدا کرده و جا میافتد. امروزه همه دریافتهاند و دارند درمی یابند که پشت حجاب اختیاری زنانه که زنها از آن دفاع میکنند و بابت آن جان میدهند نه فقط مشکل بی نانی، بی آبی، بی کاری، فقر، برده پروری خوابیده است و حجاب یکی از آنها است، بلکه این جنبش انقلابی مهسایی از ما میخواهد که تکان خورده و حرکت بکنی و از این صندوقچه ذهنی و روحی پر از ترس، توهم، انزوا و خاکستری بیرون بیایی. این جنبش انقلابی مهسایی به ما میگوید این مشکل حجاب را دست کم و فقط زنانه و احساسی در نظر نگیرید. این ریشه اجتماعی ۴۴ ساله دارد و از خیلی چیزهای خوب و بد حکایت میکند که بر سر زنها، بچهها و مردان آمده و میآید و نهایتا از بی آبی، بی کاری، بی نانی، جنگ داخلی، جنگ منطقهای و تجزیه ایران هم سر در آورده و در خواهد آورد اگر خودتان را به خواب بزنید و نخواهید موقعیت اجتماعی خودتان را درست بفهمید، مثلا نمونهاش همین پلمپ کردن مغازههای شما است که به شما اجازه نمیدهند که چندرغاز درآمد داشته باشید.، پس بنابراین توی کاسب، توی بازاری، توی بی کار فقیر و توی عابر پیاده همه اینها را مشکل خودت، مشکل خانوادهات و مشکل همنوعت بدان و از این جنبش انقلابی مهسایی همه جانبه حمایت کن تا رژیم منفور آخوندی با یک انقلاب مردمی سرنگون شود. در قسمت دوم این مقاله به چگونگی رهبری و راه رشد جنبش انقلابی مهسایی از دید روانشناسی میپردازم. موفق و پیروز باشید. پاینده و جاویدان ایران عزیز ما!
اکبر دهقانی ناژوانی
من نوشتم تا کی؟! بهمن پارسا
شیعه دوازده امامی وبال گردن ایران، امیر امیری