گشتی "رسانه"ای میانۀ رادیو تلویزیونها و شبکههای اجتماعی و مشابهین میزدم که "قارقارک و جغجغه" فروش محله مان به یادم آمد و...
بروبچههای مولوی و خیابان خراسان و بی سیم نجف آباد، هم نسلان من میباید "علی جغجغه" یادشان باشد. به خاطر قد بلندش" نردبونه دزدا" لقب گرفته بود و وقتی بساط جغجغهها و قارقارکها وطبلها وفرفرههای رنگین نشانده بر سر چوب، آویخته بر چارچوبی روی سرش میگذاشت و همراه با به صدا در آوردن جغجغه و قارقارک به آواز مشتری میطلبید میگفتیم: "علی آقا با بساطت شدی اندازه تیرِ چراغ برق". خندان و شوخ و مهربان و صبور بود، تحمل شیطنتها و مزه پرانیهای ما کار هر کس نبود. گاه مثل حجله چرخونها، با همان بساط روی سرش چرخ میزد تا چرخ فرفرهها تندترشوند، میدانست چرخ که بزند بچهها شادمانه هلهله میکنند و برایش کف میزنند و او خطر افتادن بساط از روی سرش را به خاطر شادی بچهها به جان میخرید. جغجغهها (جقجقه) و قارقارکها (غارغارک) و طبلهای دسته دار و فرفرهها و سوت سوتکها و دیگر جنسهای توی بساطش کاغذی و مقوایی بودند و تو خالی و پُرسر و صدا، و برخیها هم فقط با فُوت باد میشدند تا باد شده و رنگین سرو صدا و خودنمایی کرده باشند.
......
از فیس بوک مسعود نقره کار
تصویرعلی جغجغهای نیست.
حمله پلیس آلبانی به پایگاه های مجاهدین
داماد دارایی های کشور