Friday, Jul 7, 2023

صفحه نخست » ویتنام و ایران: داستان دو کشور

vietnam.jpgرهبران کمونیست ویتنام دست‌کم آنقدر عقل داشتند که تفاوت بین واقعیت و خیال را تشخیص بدهند اما رهبران جمهوری اسلامی هنوز حتی در مسیر حرکت به سوی چنان عقلانیتی قرار ندارند

امیر طاهری - ایندیپندنت فارسی

در تابستان ۱۹۷۵ میلادی در راه بازگشت از استرالیا پس از مصاحبه با گاف ویتلم، نخست‌وزیر، توقفی در سایگون، که چند هفته پس از جنگ «هوشی مین سیتی» نام گرفته بود، داشتم. شهری که روزی «پاریس آسیا» خوانده می‌شد، اکنون سلسله جهانی شده بود از ویرانی‌ها، زباله‌های انباشته در خیابان‌ها، لاشه اتومبیل‌های سوخته، مغازه‌ها و رستوران‌های تعطیل و آدمیانی که چون جن‌زدگان، ظاهرا بدون مقصدی معلوم، به این سوی و آن سوی می‌رفتند. در دفتر یادداشتم نوشتم: یک کشور مصلوب! نمایشگاهی از بلاهت و عناد آدمیان!

در آن زمان، ویتنام متحد شده پس از بیش از ۳۰ سال جنگ با فرانسه، چین و ایالات متحده، و همچنین یک جنگ داخلی، جزو فقیرترین پنج کشور جهان قرار داشت، از آنجا که اکثریت ۴۵ میلیون جمعیت آن روز ویتنام در حاشیه یک نزاع اقتصادی ملی قرار داشتند، تخمین درآمد آنان و کل تولید ملی سالانه کار آسانی نبود. با این حال، بانک جهانی درآمد سرانه ویتنامیان را در حدود ۸۰ دلار آمریکایی در سال تخمین می‌زد - یعنی ۱۰ دلار کمتر از رقمی که برای جمهوری خلق چین ذکر می‌شد. (در سال ۱۹۷۱ میلادی)

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

فقر اقتصادی تنها مشکل ویتنام متحد نبود. حضور بیش از دو میلیون معلول جنگی، چهار میلیون آواره داخلی، فرار بیش از سه میلیون شهروند، از جمله اکثریت پزشکان، مهندسان، و مدیران بازرگانی، چالش‌هایی سترگ برای رهبری بودند - آن هم رهبری که تجربه‌ای در اداره یک کشور در شرایط عادی نداشت. آن مجموعه ویرانه‌ها نه راه‌آهن قابل اعتماد داشت نه جاده‌های قابل استفاده. دیگر زیربناها، مانند بنادر، فرودگاه‌‌ها، کارخانه‌های برق، پالایشگاه‌های نفت، ادارات دولتی، مدارس و دانشگاه‌‌ها و بیمارستان‌ها نیز همگی یا ویران یا نیمه ویران بودند. حتی جنگل‌های حاره‌ای شبه جزیره از ضربات جنگ، به ویژه بمباران‌های شیمیایی، مصون نمانده بودند.

شاید از همه بدتر این بود که ویتنام تازه به صلح رسیده حتی یک دوست واقعی نداشت. چینی که در جریان جنگ، شاید برای ادامه آن به امید تضعیف ببر کاغذی آمریکا کمک می‌کرد، اکنون به بهانه‌های گوناگون از دادن کوچک‌ترین کمک خودداری می‌کرد. اتحاد شوروی، یک کمک‌دهنده دیگر در زمان جنگ با آمریکا، نیز حتی جواب تلفن هانوی را نمی‌داد. چین کمونیست با بهره‌گیری از استیصال رهبران ویتنام بخشی از خاک آن کشور را بر اساس اسناد و ادعاهای قابل بحث، ضمیمه کرده بود.

نظر کلی در غرب این بود که ویتنام زیر سلطه کمونیسم آینده‌ای ندارد و چه بهتر! تبدیل ویتنام به تصویری از دوزخ روی زمین به پیروزی مسلکی دمکراسی علیه کمونیسم کمک خواهد کرد. بدین‌سان، افکار عمومی غرب، حتی گروه‌هایی که در اعتراض به جنگ ویتنام فعال بودند، خواستار کمک به کشور جنگ زده برای ساختن یک زندگی نو نبودند.

در همان حال رهبران ویتنام نیز با اختلافات سیاسی شدید دست و پنجه نرم می‌کردند. یک گروه به عنوان اصولگرا یا «هوادران انقلاب مداوم» خواستار صدور انقلاب، در واقع ادامه جنگ به دیگر کشورها بود. این «انقلابیون» در واقع می‌خواستند با ادامه تنها کاری که بلد بودند، سلطه خود را حفظ کنند. اما یک گروه دیگر که بعد‌ها با شعار «دوی موی» به معنی بازسازی شناخته شد، خواستار بسته شدن پرونده جنگ و انقلاب و ساختن یک دولت نرمال بود. نخستین پیروزی «بازسازان» در ۱۹۷۹ میلادی شکل گرفت هنگامی که نیروهای ویتنامی برای سرنگونی رژیم خمر سرخ وارد کامبوج شدند و به کشتارهای دسته‌جمعی آن کشور پایان دادند. پیام این مداخله نظامی روشن بود: ویتنام نه تنها صادر کننده انقلاب نیست، بلکه می‌تواند عاملی برای ثبات در هندوچین باشد.

یک دشواری بزرگ برای تبدیل ویتنام از محملی برای ایدئولوژی کمونیستی به یک دولت - ملت عادی، ادامه تحریم‌های غلاظ و شدادی بود که ایالات متحده در دوران جنگ وضع کرده بود. افکار عمومی آمریکا به هیچ روی آماده برداشتن این تحریم‌ها نبود - آن هم در شرایطی که هانوی در راه جست‌وجوی کشته‌شدگان آمریکایی در دوران جنگ مانع‌تراشی می‌کرد. «انقلابیون‌» هانوی یا «پیروان خط دوستی میهن» هم‌چنان می‌پنداشتند که شعار «مرگ بر آمریکا» سرمایه اصلی رژیم به شمار می‌رود.

اما زندگی واقعی، سرانجام، بر هر زندگی تخیلی، حتی اگر خیالبافان پول و اسلحه و مقام داشته باشند، پیروز خواهد شد. این اتفاق در ویتنام نیز رخ داد. نخست دهقانان به احیای کشتزارها در مقیاس کوچک پرداختند. سپس هزاران «بازرگانی» یا بیزنس کوچک مثل قارچ در سراسر کشور پیدا شد. دکه‌های بقالی، قهوه‌خانه‌ها، آرایشگاه‌‌ها، تعمیرگاه‌‌های گوناگون، کارگاه‌های کفاشی و دوزندگی و ... . بدیهی است که حزب کمونیست توانایی تسلط بر همه آنان را نداشت و، در نتیجه، اندک اندک نه تنها پیدایش یک بخش خصوصی را پذیرفت بلکه متوجه شد بلکه متوجه شد که توسعه این بخش، یعنی حرکت به سوی یک نظام اقتصادی دوباله - عمومی و خصوصی - راهی است برای نجات از فقر و درماندگی تاریخی کشور.

در ۱۹۷۹ نخستین قانون فعالیت‌های صنعتی و بازرگانی خصوصی به تصویب رسید. کمتر از ۱۰ سال بعد، سهم بخش خصوصی در تولید صنعتی کشور به ۷۳ درصد رسیده بود. در ۱۹۸۷ میلادی قانون سرمایه‌گذاری خارجی تصویب شد و در طی ۱۰ سال ویتنام را در ردیف ۵ کشور بزرگ جذب‌کننده سرمایه در آسیا قرار داد. حرکت ویتنام در مسیر تبدیل شدن به یک دولت-ملت و قرارگرفتن در جایی مناسب در صحنه بین‌المللی با عضویت در پیمان همکاری‌های اقتصادی آسیای جنوب شرقی و سازمان جهانی بازرگانی و امضای بیش از ۵۰ معاهده بین‌المللی در زمینه همکاری‌های بانکی، بازرگانی، شفافیت داده‌‌ها، پذیرفتن استانداردهای محلی و آکادمیک ادامه یافت.

درآمد سرانه سالانه ویتنام در ۱۹۸۶ به ۴۲۲ دلار رسیده بود. در دهه‌‌های پس از آن، ویتنام از رشد اقتصادی سالانه ۶.۵ (شش و نیم) درصد برخوردار بود و جزو پنج کشور با سریع‌ترین رشد قرار گرفت. در ۲۰۲۱ ویتنام در ردیف ۳۵ اقتصاد بزرگ جهان قرار گرفته بود. با در‌آمد سالانه‌ای در حدود ۳۷۰۰ دلار. در همان دوران توقع زندگی در ویتنام ۱۵ سال اضافه شد.

چند عامل مهم به موفقیت ویتنام کمک کرد. نخست، فرود آوردن پرچم ایدئولوژیک و تبدیل گفتمان کمونیست به موسیقی متن اما بدون تاثیر در متن - مانند موسیقی که در آسانسور پخش میشود اما مانع از بالا و پایین رفتن آن نمی‌شود. عکس هوشی بین، «رهبر ابدی» همه جا هست. با همان لبخند اسرارآمیز که یادآور لبخند مونالیزاست - اما همه می‌دانند که «پدر انقلاب» دیگر کنترلی روی فرزندان ندارد - چه رسد به نوه‌ها و نبیره‌ها و ندیده‌ها. در مراسم رسمی، گاه گاه، از «تجاوز آمریکا» یاد می‌شود، اما پرچم ستاره‌دار همه جا هست و نئون‌ها و کوکا کولا در دورافتاده‌ترین نقاط چشمک می‌زنند. از این بدتر ایالات متحده آمریکا، دشمن خونخوار دیروز - امروز بزرگ‌ترین شریک بازرگانی ویتنام و بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار آن کشور است.

بیل کلینتون، رئیس‌جمهوری «شیطان بزرگ» در دیدار از دشمن دیروز با بزرگ‌ترین استقبال توده‌ای در ویتنام روبه‌رو شد. سناتور جان مک‌کین، که در زمان جنگ پنج سال اسیر ویتنامیان بود، بالاترین نشان آن کشور را دریافت کرد. در سال‌های اخیر ده‌ها هزار دختر و پسر ویتننامی از دانشگاه‌‌های آمریکایی فارغ‌التحصیل شده‌‌اند. با بهره‌گیری از سرمایه‌ها و تکنولوژی آمریکایی. ویتنام مقام یکی از بزرگ‌ترین صادرکننده‌ها در آسیا را به خود اختصاص داده است. (حتی در خلیج فارس، زیر گوش سپاه پاسداران اسلامی ماهیگیری می‌کند و به ایران می‌فروشد!)

دومین عامل موفقیت ویتنام مبارزه بی‌رحمانه با فساد است. در ۱۰ سال گذشته صدها مقام دولتی حتی در سطح وزیر، و بسیاری از کمونیست‌‌های دوآتشه به اتهام رشوه‌گیری، اختلاس یا دلالی غیر قانونی برای شرکت‌های خارجی، محاکمه و راهی زندان شده‌اند.

سومین عامل، پذیرفتن شایسته سالاری برای اداره سازمان‌های دولتی و شرکت‌ها و بانک‌های متعلق به دولت است. هر سال نزدیک به نیم میلیون تن در کنکور ورود به خدمات دولتی و بخش‌های عمومی شرکت می‌کنند. البته پارتی‌بازی کاملا از بین نرفته است. اما به خوبی می‌توان دید که راهیابی به دستگاه‌‌های دولتی برخلاف غالب کشورهای در حال رشد پیش از آنکه نیازمند داشتن یک خویشاوند با نفوذ باشد بسته به شایستگی افراد است.

طبیعی است که ویتنام امروز با ایرادهای اقتصادی و تا حدی اجتماعی‌اش، هرگز نباید یک الگوی آرمانی برای کشورهای به اصطلاح در حال رشد باشد. ویتنام هنوز دچار خفگی، اگر نخواهیم بگوییم خفقان، ناشی از نظام تک حزبی است. در ویتنام امروز، آزادی مطبوعات، ادیان و فرهنگ به مراتب بیشتر از جمهوری خلق چین و البته جمهوری دمکراتیک خلق کره است. اما حتی با نازل‌ترین معیار‌های متوسط بین‌المللی، ویتنام همچنان جزو کشورهای محروم از آزادی‌های فردی و اجتماعی است.

ویتنامی‌ها می‌کوشند تا الگوی خود را با این عذر که «می‌خواهیم متفاوت باشیم» توجیه کنند. ادعای آنان که مکتبی از مارکسیسمِ بد فهیمده شده است، این است که بهبود زندگی در سطح مادیات بر بهبود درسطح انتزاعیات، مانند آزادی انتخاب، رجحان دارد. به عبارت دیگر فقرا نمی‌توانند از آزادی بهره‌گیرند - مگر آزادی گرسنه خوابیدن زیر پل‌ها. بنابراین بگذارید پول‌دار بشویم و بعد درباره آزادی و نظام کثرت‌گرا صحبت کنیم. شاید حدس زده باشید که در اینجا وارد مرحله «به صحرای کربلا زدن» می‌شویم: یعنی برگردانندگان نورافکن به سوی ایران خودمان با اسم جعلی‌اش یعنی جمهوری اسلامی.

چطور است که ویتنام ویران شده در جنگ با آمریکا می‌تواند تبدیل شود به نزدیک‌ترین دوست و شریک ایالات متحده بیخ گوش چین اما ایران، که نزدیک‌ترین دوست آمریکا در منطقه بود پس از ۴۴ سال هنوز از لگدمال کردن پرچم ستاره‌دار لذت می‌برد؟

در سال ۱۹۷۹، یعنی زمان روی کار آمدن آیت‌الله خمینی، درآمد سرانه ایران نزدیک به ۲۰۰۰ دلار در سال بود - یعنی بیش از ۲۰ برابر ویتنام اما امروز ‍۳۰ درصد کمتر است. ویتنام چگونه توانسته است در طی بیش از یک ربع قرن از رشد اقتصادی سالانه برخوردار شود در حالی که جمهوری اسلامی اکنون با رشد منفی روبه‌رو است؟ در ۱۹۷۵ جمعیت ایران و ویتنام تقریبا همسان بود. اما ویتنام اکنون ۱۰۵ میلیون تن جمعیت دارد در حالی که ایران با ۸۵ میلیون تن به سوی مرحله‌ای از رکود و سپس کاهش جمعیت می‌رود.

از ۱۹۷۹ ویتنام با فرار مغزها روبه‌رو بوده است و برعکس - از سال ۲۰۰۰ به بعد - هر سال هزاران ویتنامی‌الاصل را از آمریکا و اروپا به سوی خود می‌کشاند. در همان حال، جمهوری اسلامی نزدیک به ۱۰ درصد جمعیت خود را از طریق فرار به خارج از دست داده است و بزرگترین فرار مغزها در تاریخ را به نام خود ثبت کرده است. ویتنام که روزی جزو کشورهای گرسنه به شمار می‌آمد امروز از آن فهرست سیاه بیرون آمده است در حالی که جمهوری اسلامی در حال سقوط به سوی آن فهرست است.

چرا؟ آقای محمد‌جواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین جمهوری اسلامی می‌گوید: «برای اینکه ما تصمیم گرفتیم که جور دیگری زندگی کنیم.» به عبارت دیگر، آن‌طور که مشاطه‌گران ویتنام می‌گویند: «می‌خواهیم متفاوت باشیم!»

اما «جور دیگر» یا «متفاوت بودن» هم انواع دارد. «جور دیگر» آقای ظریف یعنی تیشه زدن بر ریشه ایران با نابودی ساخت و سازهایش به عنوان یک دولت - ملت و تبدیل کشور برای تبلیغ و صدور یک ایدئولوژی بیمارانه و شکست خورده. «متفاوت بودن» ویتنامی یعنی بازسازی یک کشور درهم‌کوبیده و در اصل ساختگی به عنوان یک دولت - ملت نرمال که لااقل می‌تواند زندگی مادی مردمش را بهبود بخشد.

«جور دیگری زیستن» و «متفاوت بودن» به خودی خود ارزش تلقی نمی‌شود. آقای ظریف حتما می‌داند که اصغر قاتل «جور دیگری» می‌زیست و حجاج ابن یوسف نیز «جور دیگری» حکومت می‌کرد. مشاطه‌گران ویتنامی نیز حتما می‌دانند که دراکولا «متفاوت» بود و بائو دای، جور دیگری کشورداری می‌کرد.

رهبران کمونیست ویتنام دست‌کم آنقدر عقل داشتند که تفاوت بین واقعیت و خیال را تشخیص بدهند. رهبران جمهوری اسلامی، اما، متاسفانه هنوز حتی در مسیر حرکت به سوی چنان عقلانیتی قرار ندارند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy