Monday, Aug 7, 2023

صفحه نخست » اوهوی نوچه ی رادان! جیگر داری مامور جمهوری نکبت نباش، ببین ثریا رضایی پوزه ات رو به خاک می ماله یا نه!؛ ف. م. سخن

bsokhan.jpgبا عرض معذرت از خوانندگان گرامی اهل فرهنگ، که از من انتظار دارند مطالبی بنویسم در حد و شان آن ها ولی چه کنم که جمهوری نکبت اسلامی کاری می کند که نمی توان با آن ها به زبان حافظ و سعدی سخن گفت و شعر هم بلد نیستیم بسراییم که دستکم مثل ایرج میرزا یا هادی خرسندی پاسخی را که شایسته اراذل حکومتی ست به آن ها با کلمات قابل فهم برای آن ها بدهیم.

این که تو یک لشکر آدمخوار پشت ات باشد، تمام وسایل سرکوب و اتاق های شکنجه را در اختیار داشته باشی، تمام تیر و تفنگ و تجهیزات سندسازی در اختیارت باشد، هر جا می روی دستکم یک گروهان آدم دنبال ات راه بیفتد که مثلا زن ی تنها را دستگیر کنی، بعد با این همه خدم و حشم کر کر ی هم بخوانی و من آن ام که رستم بود پهلوان بازی در بیاوری، نهایت فلاکت شخص کُری خوان و گردن کلفت دو زاری را نشان می دهد.

خانم ثریا رضایی، مدیر توسعه کسب و کار مایکت را دستگیر کرده اند طرف انگار پشت رستم را زمین کوبیده، به او که راهی بازداشتگاه برای شکنجه شدن است می گوید تو اصلا حریف رادان نیستی!

حاجی! پیاده شو با هم بریم!

اصن فهمیدی این خانم،،، تنهایی به تمام دستگاه عریض و طویل سرکوب گر تو و رییس ات سدعلی دونگ چی گفته و شما رو با اسم و رسم و عکس و فیلم خودش، به رو در رویی دعوت کرده؟


ایشون که قد صد تا مرد قداره بند جیگر داره، وایستاده توو روی شماها گفته «شما جانی ها چه خوابی برامون دیدین! ما رویاتونو به کابوستون تبدیل می کنیم!»

یا گفته حتما با دوربین های هوشمند رادان می خواید ما رو جریمه کنید ولی من با تی شرت رفت و آمد می کنم مستر رادان!

به خدا اگه تو جای ایشون بودی، جیگر داشتی این جوری مقابل حکومت وحشی و آدمخوار وایستی و حرف بزنی!

حالا فردا ایشون رو می زنید و شکنجه می کنید و وادارش می کنید بگه غلط کردم رادان رو به هماوردی دعوت کردم و من عددی نیستم و رادان عدد یک میلیون ه و معلوم ه که من حریف رادان نمیشم!

ولی کاش به اندازه ی دو سیر جیگر داشتی، خودت یا رادان اون لباس نحس ی که بهتون قدرت خدایی داده رو از تن ات در می آوردی بعد مثل این بانو با اسم و رسم و عکس ات توو اینترنت می گفتی من فلان کس ام و تنهایی رویای سخن و امثال سخن رو به کابوس تبدیل می کنم و مالیدی مستر سخن یا خانم ثریا، بعد منتظر می شدی ببینی روو سر انگشت مردم روونه ی خونه ی مامان ات اینا واسه گریه کردن و شکایت کردن می شی یا نه!

به نظر م تو که صدات رو هم جرات نکردی واقعی اش رو بذاری جوون باشی و این چیزی که الان نوشتم رو مطمئن باش یه روز خودت به چشم خواهی دید.

حالا برو کُری ات رو بخون. آفرین پسر....



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy