Thursday, Aug 17, 2023

صفحه نخست » پس عزا بر خود کنید‌ ای خفتگان ـ زانکه بد مرگی است این خوابِ گران، سیامک صفاتی

Siamak_Sefati.jpgبه شخصی گفتند چطوری؟ گفت از فردا بهترم، این است حکایت زندگی ما در‌ام القرای جهان اسلام! حضرات به ما گفتند که شما مرغ باغ ملکوتید نه از عالم خاک، ما شما را از خاک به افلاک می‌رسانیم (همان مقام انسانیت) حضرات، لطفاً اول ببینید شما را به افلاک راه می‌دهند بعد دنبال ما بیایید. بعلاوه افلاک پیشکش بیش از این خاک بر سر ما نریزید ما زنده به گور شدیم. مردم زرد رو و تکیده و خمیده و مهجور و رنجورند. روزی هزار بار چون اصحاب حسین کشته می‌شوند آن گاه برای ما از کربلا می‌گویید؟

پدر و پسری همراه جمعی مرده ایی را تشییع می‌کردند، زین میان پسر از پدر پرسید راستی بابا این شخص مرده را کجا می‌برند؟ پدر گفت جایی که نه آب دارد، نه روشنایی، نه غذایی برای خوردن است و نه... پسر به یکباره گفت: بابا یعنی مرده را به خانه ما می‌برند؟ چرا در این گیرو دار باید دارو، درمان، دکتر، پرستار و خدمه درمان، اتوبوس و وسایل نقلیه دیگر، رفتگر، خدماتی، هلال احمر، بودجه هنگفت، تبلیغات فراوان، تلقین، گوشت، مرغ، برنج، نان، آب، و بسیاری بسیار دیگر از جیب مردم صرف زیارت عده‌ای برای حسین شود، در صورتی که در خانه وطن نه برق، نه آب، نه مرغ و نه گوشت و نه دارو و نه گاز و نه بسیارهایی دیگر پیدا می‌شود. تازه اگر پیدا هم شود دست ما کوتاه و خرما بر نخیل است. آیا حسین و دیگران به این همه نیرو و لشگر و خرج و هزینه و قصر و نوکر و غلام و خادم احتیاج دارند؟ چرا صرف این همه هزینه و نیرو حداقل شامل مناطق محروم ما نمی‌شود؟ پیرو این سئوال یاد داستانی از مولانا افتادم که فردی سگی گرسنه و به شدت لاغر و در حال موت داشت و صاحبش کیسه ایی پر از غذا و در این حال برای سگش به شدت گریه می‌کرد، یکی زان میان گفت به چه سبب سگ می‌میرد؟ آیا زخم و آسیبی به او رسیده؟ صاحب سگ گفت خیر بلکه از شدت گرسنگی به حال مرگ افتاده است. شخص عابر کیسه ایی از نان و آذوغه نزد صاحب سگ یافت به او گفت چرا به جای گریه برای سگ به او غذا نمی‌دهی؟ او گفت آخر مهر و محبتم به آن سگ در این حد نیست که به او نان بدهم. زیرا در حالی که اشک چشمانم مفت و رایگان است. حال حکایت قصه مولانا حکایتی از زندگی پر درد و هر روزه ماست.

شما که می‌گویید "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" اگر شما طرفدار حقید و صادقانه از حسین می‌گویید، چرا تبعیض و نابرابری و فقر و رنج و درد و فقدان دارو و درمان و بیچارگی و مصائب مردم ایران را نمی‌بینید؟ باور کنید مردم ایران حسین را نکشتند که شما دارید انتقام خون او را از این مردم می‌گیرید؟ اگر کل زمین کربلاست، پس ایران را هم کربلا محسوب کنید دردها و مطالبات بر حق مردم را دردهای کربلاییان ببینید و بدانید. حسین گفت: دین ندارید آزاده باشید؟ اگر حسینی هستید آزاده باشید، حق خواه و عادل باشید. چرا چون مخالفان حسین استبداد پرورید و آزادی کش؟ حسین‌های زمانه اکنون در طلب آزادی، برابری و عدالت و رفع تبعیض و نابرابری هستند، چرا حق جویان و دادورزان و آزادگان و عدالت طلبان جامعه را به صرف مطالبه گری و حق خواهی و کنشگری و کوشندگی جهت نفی و رفع ستم سرکوب می‌کنید؟ چرا دردها و مطالبات و نیازهای مردم را پاسخ نمی‌گویید و رفع نمی‌کنید؟ آیا علی نگفت به دنبال من راه نیفتید تا هم خود را به زحمت و دردسر اندازید و هم من را به عجب و تکبر وادارید. آیا این رفتن و آمدن‌ها با جمله علی ساز گار است؟
چه اتفاقی پس از مرگ یا شهادت آموزگاران دینی حادث شده است که تا زمانیکه آنان در قید حیات بودند هیچ یک از پیروان آنها، آنان را باب الحوائج، شفا دهنده، شفاعت کننده، دلال و واسطه ازدواج، کاریاب یا مشکل گشا و شفا دهنده جوش زیر بغل و غیره نمی‌دانستند اما بعد از مرگ یا شهادت یکباره به دلال ازدواج، صاحب بنگاه کاریابی، مشکل گشا و پزشک و دندانپزشک و روانپزشک و مهندس و غیره تبدیل شدند. مگر نه اینکه خدا گفته: "بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را" (۶۱ نمل) یا اینکه کیست که دعای بیچارگان مضطر را اجابت می‌رساند و رنج و غم آنان را بر طرف می‌سازد (۶۲ نمل) پس چرا عموم دینداران آموزگاران دینی را جای خدا می‌نشانند و از آنان حاجت می‌طلبند؟
چرا برای آنان کاخ‌های مجلل از طلا و نقره می‌سازند و خدم و حشم و غلام و خادم و دستگاهی چنین عظیم بنا می‌کنند، که انسان را یاد پاپ‌ها در قرون وسطی می‌اندازد. مگر علی نگفت کاخی بر پا نمی‌شود مگر هزاران نفر فقیر و گرسنه شوند؟ پس چرا به قیمت فقیر و گرسنه و تشنه و درمانده و رنجور و مهجور و بیچاره شدن میلیون‌ها مردم، برای مردگان آنان و برای به ظاهر زندگانی چون خودتان کاخ می‌سازید؟ مگر علی در خانه‌ای کوچک و ساده و محقر زندگی نمی‌کرد، پس این شیوه از کاخ و قصر سازی از طلا و نقره و دستگاهی چنین مجلل و چشم پر کن و پر از خدم و حشم و غلام و بنده فلانی و سگ فلانی و خر فلانی و میمون فلانی از کجا می‌آید؟
اگر گمان می‌کنید، تأسیس بارگاه و کاخی از طلا و نقره و دستگاهی چنین مجلل و عظیم و محرم و صفر و مراسم عزاداری و نوحه خوانی و زنجیر زنی و سیاه پوشی و گِل مالی و گاو و گوسفند کشی موجب جاودان شدن نام و یاد آنان شده است، چرا نام و یاد حلاج و برونو و کشته شدگان جنگ جهانی اول و دوم و جنگ‌های مذهبی و تفتیش عقاید در قرون وسطی و سوزانده شدن و به صلیب کشیدن و از وسط به دو نیم کردن و بعد‌ها به گیوتین سپردن و از بلندی پرت کرن و بسیاری دیگر از شهیدان تاریخ که کسی کاخ و زیارتگاه و دستگاه مجلل و پر هیبت برای آنان نساخته و مراسم نوحه خوانی و عزاداری و مداحی و زنجیر زنی و سیاه پوشی برقرار ننموده، نام و یادشان برای همیشه تاریخ زنده و جاودان مانده است. آیا برای اعتلای نام استاد شجریان که صدای داودی داشت و حافظ و سهراب سپهری و فرخی یزدی و بنان و عطار و خیام و اخوان ثالث و عبادی و بسیاری دیگر از بزرگان تاریخ کسی چنین کاخی ساخته است و چنین اعمالی انجام می‌دهد که نام و یادشان برای همیشه تاریخ جاودان مانده است. به خوابگاه ابدی استاد شجریان بنگرید تا بفهمید که بزرگی در جای دیگر ریشه دارد؟
آیا با کاخ و قصر طلا و نقره و انواع تجملات مقام آنها را بالاتر برده‌ایم؟ در طول تاریخ کاخ سازی و تجمل پرستی سنت چه کسانی بوده است؟ به قول خودتان آیا نصب پرده‌ی رنگین بر خانه‌ی محمد باعث برآشفته شدن او نشد و آن را دور نینداخت؟ چرا؟ زیرا او می‌گفت چنین تجملاتی انسان را از خدا دور می‌سازد تا به خدا نزدیک تر کند. چرا پیروان پرتکلف او دست کم در این فقره از او یاد نمی‌گیرند؟ عموی ناتنی داشتم که مال پدر یتیمم را بلعیده بود اما بهر خودنمایی، بعد از سفر حج، فرش خوش نقش و نگاری برای مسجد اهداء کرده بود. این است حکایت دینداری اغلب دینداران. آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
آنچه اصحاب قدرت و ثروت نمی‌گویند این است که حسین و آزادگان را آزادی و آزادی ورزی نکشت بلکه حسین را استبداد دینی کشت. آنکه بر طبل استبداد دینی می‌کوبد نقطه‌ی مقابل حسین و هر آزاده‌ی دیگر است حتی اگر میلیاردها میلیارد برای او هزینه کند. جوامع توسعه یافته بر حق آزاد و برابر انسان‌ها در برخورداری و دستیابی به کلیه مواهب و مناصب و مشاغل بدون هیچ گونه محدودیت و تبعیض و رانت و نابرابری و حق ویژه و بدون در نظر گرفتن جنسیت، قومیت، دین، نژاد، زبان، دگرباشی، مذهب اعتقاد راسخ دارند و در این را از هیچ تلاشی مضایقه نمی‌کنند و البته این را وظیفه حکومت‌ها می‌دانند که به امر اشتغال و آموزش و بهداشت و درمان و مسکن و تأمین اجتماعی و بیمه بیکاری و بیماری و بیمه سالمندان و از کار افتادگان و حمایت همه جانبه از اقشار ضعیف و محروم و معلول و حفاظت از محیط زیست بپردازند و یا بستر مساعد دستیابی به این مولفه‌ها را فراهم کنند تا توان مردم بی دغدغه از فشارهای جسمی، ذهنی و روانی و به دور از اضطراب و استرس معطوف بالفعل ساختن استعدادهای خود گردد. اما در ممالک عقب افتاده از حیث فرهنگی و فکری و اقتصادی و اجتماعی به دلیل ساختار استبدادی و تبعیض آمیز با اقتصاد غیر مولد و مافیایی و رانتی و قرار گرفتن انسان‌های کوچک با دانش ماقبل تاریخ از یکسو و عدم توان و امکان پاسخگویی به نیازها و ترجیحات بر حق مردم از سوی دیگر به مردم ناراضی و افسرده و مستأصل و عصبی و نا امید و نا آگاه به حقوق بنیادین و شهروندی و انسانی و مشکلات فزاینده دیگر می‌انجامد. به همین دلیل مردم را به امور دیگری سرگرم می‌کنند و با این کار توجه مردم را از مسئولیت و وظیفه حکومت در قبال خودشان دور می‌کنند. لذا وعده‌ی بهشت می‌دهند، فلان امام و امام زاده را برای فلان حاجت معرفی می‌کنند. تور چند روزه نوشابه با جوج راه می‌اندازند، از جیب ما وام می‌دهند و هزینه می‌کنند و قس علی هذا. ابتدا آموزگاران دینی را معصوم و مقدس می‌خوانند (حال آنکه خودشان می‌گویند ولله، بالله ما معصوم و مقدس نیستیم به روایت بی شمار قرآن) سپس در پناه اسم و رسم‌شان برای خودشان جانشینی و نیابت آموزگاران دینی را تعیین می‌کنند تا بر سریر قدرت بنشینند تا قدرت را در سیر تاریخی و قدسی حق خود بدانند. و بدین وسیله خود را از هر گونه نقد و نظارت و پاسخگویی مصون بنمایند. از سوی دیگر بارگاه و کاخ و زیارتگاه می‌سازند تا خود را متولی و سرپرست بارگاه معرفی نمایند و از این طریق سود سرشار و مقام و موقعیتی برای خود بتراشند. حضور مردم در عزاداری را به سود خود مصادره کنند و با تمهید و تحریک و تبلیغ و توزیع سرمایه که نوک یخ آن معلوم است و حمایت همه جانبه از مراسم عزاداری و توسعه اماکن مذهبی که هر روز در نبرد خیالی تعدادشان بیشتر هم می‌شود با عث افزایش قدرت و مشروعیت آنان شود و طرفه آنکه از طریق مراسم عزاداری و سینه زنی و.... خشم و عصیانی که باید معطوف حاکمیت بیدادگر و ناکارآمد و ناعادل بشود معطوف به خودشان می‌کنند تا بدین صورت خشم و عصیان و نا رضایتی و درماندگی و استیصال مردم تخلیه و مهار شود و مردم نفهمند که جوج و نوشابه یک روز یا ده روز مشکلات و بحران‌های بقیه سال را تضمین نخواهد کرد. حال می‌رسند به این که با بیکاری و بیماری و شکم وامانده و فقر و نکبت و مصیبت بر جای مانده در آینده چه خواهند کرد؟؟؟؟؟؟ از دیگر سو چه تجارت و سود سرشاری را عائد این گونه نظام‌ها می‌کند و حاکمیت بجای اینکه با پول پاشی و طلا و نقره پاشی بعنوان نذری بمثابه هدایا برای بت‌ها مخالفت کند، خود روایات و احادیث می‌سازد در ثواب پول پاشی و طلا و نقره پاشی که فرد بیچاره و مستأصل با همه‌ی مشقت و بدبختی جمع آوری کرده است آن را تقدیم فلانی کند تا نیتش برآورده شود؟ در قرون وسطی کشیش‌ها بهشت می‌فروختند و با تحمیق و تخدیر توده‌ها سود و تجارت می‌کردند و اینک قاریان رسمی و اعوان و انصارشان از طریق توسعه اماکن مذهبی و زیارتی خلاف آموزه‌های همه‌ی مصلحین تاریخ تجارت می‌کنند و مردم را چنین سرگرم می‌کنند تا نفهمند و ندانند. زیرا آگاهی و رفاه مردم رود خروشان منفعت آنان را خواهد خشکاند.
از خصلت‌های نظام‌های استبدادی این است که مردم را تا حد غریزه پایین می‌آورند و آنها را درگیر حداقل معاش و حفظ حیات و جنگ برای بقا می‌نمایند تا از جایی که هستند فراتر نروند، تا فراموش کنند که روز الست خداوند چه جایگاهی عظیمی به او تفویض نموده است. تا حرمت و منزلت و کرامت و تفکر و اندیشیدن و اراده مستقل و خود بنیاد از آنها سلب شود و برای انسان ضعیف و درمانده که نه نای فکر کردن دارد و نه جرات اندیشیدن و بیان اندیشه، حکومت آسان می‌شود و انسان بودن و انسانیت ورزیدن بسیار دشوار.
این مطلب را بار دیگر گفته‌ام اما دوباره گفتنش خالی از لطف نیست. ما برای اینکه دوباره ما شویم و همبستگی مان را حفظ کنیم و جایگاه و منزلت انسانی خود را باز یابیم، ناچاریم که به سوی دموکراسی برویم زیرا دموکراسی تلاش و تقوای مردمانی است که از استبداد جفاها دیده‌اند و به تجربه آموخته‌اند که قوام و دوام استبداد در این است که نگزارند همبسته شویم، فکر کنیم، جرات پرسیدن داشته باشیم، آزاد و خودبنیاد زندگی کنیم، در کنار هم متحد باشیم و بواسطه نقد و نظارت و پاسخگو کردن و محدود ساختن قدرت توسط مردم از تمرکز آن جلوگیری کنیم و بدین وسیله بر غریزه قدرت طلبی، خودکامگی و تمامیت خواهی قدرت افسار بزنیم. لیبرال، سوسیال دموکراسی تلاش و تقوای جمعی انسان هایی است تا فرصت‌ها و امکانات برابر، آزادی برابر، توزیع عادلانه قدرت، ثروت و معرفت، شایسته سالاری، برابری جنسیتی، آموزش، بهداشت، درمان، کار و برقراری خدمات اجتماعی از مهد تا لحد و آزادی از فقر و جهل و ترس را بواسطه مالیات تصاعدی و آزادی و کرامت و منزلت برابر و مشارکت آزاد و برابر در تعیین سرنوشت و حق متفاوت بودن را نهادینه کرده و بهره کشی و مالکیت انسانی بر انسان دیگر جلوگیری کنیم. و جامعه مدنی فعال و احزاب و سندیکاها و مطبوعات و اتحادیه‌های مستقل و آزاد و نیرومند و رسانه‌های آزاد و کوشندگان و کنشگران مدنی و حامیان و حافظان محیط زیست و فعالان حقوق بشر تلاش‌ها و تقوای مردمی است که جامعه را از خطر خشونت، ترس، تدلیس، تبعیض و نابرابری و تحمیل خرافه و هر رذیلت دیگری مصون داریم.

هان بگو تا ناطقه جو می‌کَند
تا به قرنی بعد ما آبی رسد (مولانا)

سیامک صفاتی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy