وقتی میلیونها ایرانی به ابراهیم رئیسی رای دادند که رئیس جمهورشان شود پرسش شد که ریشههای این بیگانگی با انسان و کرامت انسانی، و این زشت گرائی و انسان ستیزی کجاست؟ آیا بخشی از مردم میهنمان به نوعی از فراموشی ارادی و خود خواسته مبتلا شدهاند و اختلال درمراحل مختلف حافظه فردی وجمعی و تاریخی پیدا کردهاند؟، آیا درذهن بی حافظه یا با حافظه ازریخت افتاده و دفورمه، شکنجه و کشتارمعنا ونماد و نمودی دیگربه خود گرفته است. چگونه منافع معنوی و مالی، جهتگیری ذهنیّتها، شیوه ارزیابی رویدادها وحال نگریها غبارفراموشی بر حافظه جمعی و خاطرهها مینشانند؟ این حافظه جمعی ِدفورمه هنوزاندوختهای به نام حس و عاطفه و تعقل دارد؟ ناپایداری حافظه جمعی یا خاطرهها به دلیل گسستهای تاریخی و هویتی ست یا توفان بحران هویت فردی و جمعی حافظهها را به تاراج برده است، آن حد که دیگرحافظه یا خاطرهای فردی و جمعی در این ذهنها برجای نمانده، یا اگرهست خُردینه هائی دفورمه شدهاند.؟ این رمز گردانی و ذخیره گذشته مشترکی که گروه یا ملتی را به یکدیگر پیوند میدهد و این " گنجینه یا مخزن واقعی رخدادهائی که جمع درآن سهم داشته است" به "گنجینه ارزشها و آرمانهای جامعه " بَدَل نشده است؟.
ساختار حافظه جمع جبریِ حافظههای فردیِ یک گروه یا ملت نیست. حافظه جمعی پدیدهای اکتسابی ست. برآیند حافظههای فردی، محرکههای عینی و ذهنی، الگوهای تاریخی و اجتماعی، سلطه اندیشه و افکارنیاکان برذهن، الگوها و یا ایدههای تجربه نشده، احساس تعلق مشترک، ارزشهای متفاوت و کنشها وواکنشهای حافظه فردی با عوامل گوناگون، این حافظه را شکل میدهند. به همین دلائل حافظه جمعی به کیفیت و روند پیوستهای بَدَل میشود که بازیافت آن به سان یک جریان فکری در جمع به سرعت قابل تحقق است.
هر نوع حافظه اجتماعی (جمعی، تاریخی، فرهنگی و...) درپیوند با رخدادها و وقایع نمود مییابند و واکنش هائی را سبب میشوند، بهره وری ازاین واکنشها نیازمند آموزش ودرایت جمع وبستگی به ویژگیهای شرایط تاریخی واجتماعی جامعه دارد. درشرایطی مناسب جامعه با درک تاثیر و تاثرهای وارد بر خود ودرروند فراگیری، جایگزینی و یادآوری آنها را به حافظه جمعی بَدَل میکند و به یاری حافظه تاریخی و عناصرشکل دهنده هویت تاریخی و حافظه فرهنگی، به آگاهی و ظرفیت عملی (استعداد) بَدَل خواهد کرد. حافظه جمعی راهنمای زندگیای بهتر خواهد بود، اگر تحریف و دستکاری نشده بازآفریده شود و برای دستیابی به شناخت و تغییر مورداستفاده قرارگیرد، حافظهای که این انتظار را میباید داشت که در بطن خود تناقضها و تضادها بسیار داشته باشد. قدرتهای استبدادی ومذهب، حافظه جمعی و تاریخی را دست کاری و دفورمه و قالب گیری میکنند، ضمن اینکه نقشی مهم درتقویت فراموشیِ فجایعی که به بارآوردهاند، دارند. این دو قدرت درحذف و تضعیف محرکههای فرایند یاد آوریِ رخدادها و تجاربی که خلاف خواست و میل، و یا به زیانشان است، گام برداشتهاند. اینان حافظه جمعی و تاریخی خود خواسته میسازند، هویت سازی میکنند، وحافظه سازیهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی- دینی مورد قبول و نیازشان را با بکار گیری اهرمهای مختلف، از جمله امکانهای رسانهای و تبلیغی و ترویجی، و نهادهای مختلف کنترل و تقویت میکنند. درمیهنمان مذهب تشیع، به ویژه درحکومت حافظهی مذهبی و سیاسی و فرهنگی جامعه را براساس خواستهای ایدئولوژیک وهمسان سازی عقیدتی وهویتی، و هدفهایاش ساخته، کنترل وهدایت کرده است. حافظه جمعی و تاریخی تضعیف شده قابلیت دستکاری دارد، به همین خاطردرتلاشاند تا با ساختن حافظه جمعی و تاریخی مورد قبولشان به زندگی مردم معنای مورد نظرشان را بدهند. حافظه جمعی وتاریخی، پایدار و ناپایدار، از دستکاری و دفورمه کردن اهل حکومت و دین و دیگر نهادهای قدرت درجامعه در امان نبودهاند.
دموکراسی و نهادها و شبکههای اطلاع رسانی دموکراتیک و واقعی درکیفیت شکل گیری و فرایندهای گوناگون حافظه جمعی و تاریخی نقش دارند. دموکراسی فراهم آورنده شرایطی ست که حافظه جمعی گروههای اجتماعی مختلف، زنان، دگراندیشان سیاسی و عقیدتی، واقلیتهای دینی وقومی ونژادی پای به میدان اثرگذاری اجتماعی و سیاسی بگذارند. زندگی درمحیطی دموکراتیک حافظه جمعی وتاریخی و فرهنگی را درمسیرایفای نقش راهبردی همه گروههای اجتماعی درراستای حل مشکلات واعتلای فردی و اجتماعی تقویت میکند.
آموزش و آگاهی پیرامون درک اهمیت رخدادها و تجربههای تاریخیِ تکراری و چگونگی بدل کردنشان به حافظه جمعی و تاریخی در برابر ترفندهائی که حافظه جمعی و تاریخی را درراستای منافع مادی و معنویشان تغییر میدهند، پراهمیت هستند. فضیلتِ درس گیری از تجارب گذشته و تاریخی، با بازخوانی، تفسیر و نقد رخدادهای تاریخی، حتی انتخابی و گزینشیشان ضروری ست و "دریچههای ذهن میباید روی این نوع وقایع و فجایع گشوده باشد. "
۲
فراموشی فقدان حافظه نیست، انتقال ادراکهای جایگزین شده از حافظه نزدیک و عملی به حافظه دوراست، حافظهای که گفتهاند " خاصیت چسبندگی"اش قوی ست. فراموشی فرایندی باز دارنده است که با مراحل مختلف حافظه رابطهای تنگاتنگ دارد. نقص وخطا درهریک ازمراحل سه گانه حافظه سبب خواهند شد دریافتها و دادههای ذخیره وآموخته شده به خوبی بازیابی نشوند. فراموشی اتفاقهای درد آورو ناگوار، واحساسهای منفی ونامطبوع امری ارادی ست (فروید، نیچه). گاه آنچه مورد قبول و یا مطلوب نیست نیزبه بوته فراموشی گزینشی سپرده میشود. فراموشی خود خواسته و ارادی ببیشتر دررابطه با حافظه فردی عمل میکند.
" فراموشی جمعی" میتواند به دلیل گذشت زمانی طولانی ازیک رخداد وواقعه و سوژه، و فقدان محرکههای یادآوری و بازآفرینی بوجود بیاید. رخدادهائی که نسلی که هنوززنده است تجربه کرده ودرحافظه دارد، میتوانند قابل دستکاری و تحریف باشند اما به سختی به فراموشی سپرده میشوند. رخدادها و جریانهای اجتماعی از حافظه فردی و جمعی شاهدان و ناظران آن رخدادها و جریانها به سرعت زدوده نخواهد شد حتی اگربه گذشته وبه آنها فکرنشود، وتلاش و وانمود شود شاهد وناظردرزمان حال سیروسیاحت میکند. حافظه، به ویژه حافظه جمعی که تبلورکیفیتی ویژه است با خاطره پیوند و میانه نزدیکی دارد. محرکهها میتوانند کلید بازیافت و دستیابی به حافظه جمعی و خاطرهها باشند. فقدان محرکه و فقدان برقراری رابطه حسی وعاطفی با رخداد و سوژه، فراموشی وبیگانگی نسبت به آن حافظه و خاطرۀ ساخته و پرداخته شده درذهن را به وجود میآورد
محرکههای فرایند یاد آوری، دراشکال وژانرها و انواع گونه گون، علیه فراموشی عمل خواهند کرد وسبب تقویت حافظه فردی و جمعی خواهند شد. رخدادها و تجربههای تاریخی گاه فجایعی مصیبت بارو تلخاند که یادآوری و چالش با آنها عذاب آورو دردناک خواهد بود، و میباید هوشیارانه از بازیابیها و یاد آوریها استفاده شود تا به بروز و تقویت کینه و نفرت و تکراردامن نزند. بهمین خاطر میباید یاد آوریها و بازیابیها را به سوی شناخت چرائیها و اوامر و عوامل اصلی، و راههای جلو گیری از تکرار رخدادهای ناگوار و فجایع سوق داد، با این هدف که تامین و اجرای عدالت، همزیستی مسالمت آمیز و دور از خشونت و قراردادهای شهروندی و بهسازی انسان و زندگی امروز و فردای او ملکه فکر باشد تا حافظه جمعیِ پویا و خلاق از حافظه سازیها وتاریخنگاریهای حکومتی و رسمی فاصله بگیرد.
بهسازی و تقویت حافظه به شیوههای مختلف میتواند بر تمامی مراحل حافظه اثر گذارد و رمزگردانی بهتر، نگهداری طولانیترو بازیابی سریعتررا سبب شود. ماندگاری درحافظه وذهن، به تکراروعامل محرک نیازدارد، به همین خاطرمی توان مانع از بروزفرایندهای بازدارنده، به ویژه درمورد رخدادهای تاریخی بود. فراموشی زمینه سازِ تکرارشدن رخداد فراموش شده خواهد شد. توانائی مغزو گنجایش حافظه به گونهای ست که اگر دریافتها و اطلاعات مورد استفاده قرار نگیرند نادیده گرفته میشوند اما از بین نخواهند رفت. این واکنش مانع میشود تا ظرفیت حافظه و ذهن اشباع شود، مغز انسان نیزتوانایی تقویت و ذخیره سازی مسیرهای حافظه، و تحریک و حساس کردن فرایندهای حافظه منفی و مثبت را داراست
با به کارگیری محرکههای متنوع و گونه گون درفرایند یاد آوری، حضورذهنی یادها، خاطرهها و رخدادها و تجربههای خوب و مطبوع، ویا تلخ و ناگوار تقویت میشوند. ستیزبا قراموشی، بدون درک و فهم اهمیت یاد آوردی، و تمرین و تکرارمحرکههای فرایند یاد آوری ممکن نخواهد شد. دربازیابی و تقویت فرایند یاد آوری در برابر فراموشی راه برای یافتن چرائی بروزو پیدائی یک رخداد و فاجعه، چگونگی آن، و راه جلوگیری و پیشگیری از تکرارش گشوده خواهد شد. رخدادها وفجایعی که میبایست به حافظه جمعی و تاریخی، به بخشی ازافکارو آگاهی عمومی، به نگرش، ارزش و باور، و شعوراجتماعی بدل شوند. حافظه جمعیای که آرمانی انسانی ذخیره کرده است، باید نو و پرورده شود، چرا که عامل خلاقیّتهای اجتماعی و موجب انسجام جمع میشود. حفط چنین حافظهای با نبردعلیه فراموشی متحقق خواهد شد
فراموشیای که قدرتهای سیاسی و دینی به ویژه در رابطه با جنایتهایشان همراه با تحریف و وارونه سازیِ تاریخ و قلبِ واقعیت و حقیقت تجویز میکنند، روبه سوی تحقق عقلانیت جمعی و تاریخی نخواهد داشت. نمیتوان و نمیباید فراموش کرد که حکومت اسلامی از بهمن سال ۵۷ تا کنون مرتکب ۹ کشتاراز دگراندیشان و مخالفان سیاسی خود شده است. حکومت اسلامی در کنار دستبرد و دستکاری حافظه جمعی و تاریخی، درراستای تقویت فرایند فراموشیِ رخدادها، وقایع و سوژه هائی که یادآوری آنها به زیاناش است، تلاش و عمل کردهاست. بی توجهی، انحراف و مشغول سازی اذهان وافکار برای دورشدن از آن رخدادها و وقایع، ایجاد ارعاب و وحشت دررابطه با یاد آوری وقایع، دستکاری ونابودی خاطرات و همه مظاهری که درپیوند با خاطرات و حافظه جمعی و تاریخی و فرهنگی قراردارند، خواست و تلاش حکومت اسلامی برای ایجاد فراموشی ست.
مسعود نقره کار
******
* این مقاله خلاصه شده چند مقاله و سخنرانیهای من در رابطه با "کشتاردگراندیشان و حافظۀ جمعی و تاریخی ما"ست.
"رنسانس فرهنگی"؟! نوزایی یا باززایی؟ نیکروز اعظمی
اخراج استادان، جایگزینی حوزه ویان، ابوالفضل محققی