یوسفی اشکوری - معمولا بین دو عنوان «اصلاح طلبی» و «اصلاحگری» فرق نهاده نمی شود. در محاورات عمومی عمدتا اصلاح طلبی به جای اصلاحگری و یا مرادف با آن به کار برده می شود. می کوشم وجه دو تمایز این دو مفهوم را به کوتاهی روشن کنم.
اگر به مفاد مصطلحات وفادار باشیم، اصلاح طلبی عبارت است از طلب اصلاحات و یا تغییرات ملموس و معنادار در عرصه های مختلف قدرت سیاسی و نیز نهادهای مدنی و ه طور کلی در عرصه های مختلف حاکمیت و جامعه؛ محدود و سطحی و یا عمیق و به اصطلاح ساختاری. این تغییرات اصلاح طلبانه می تواند تمامی عرصه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی قدرت و جامعه را در دو بعد ذهنی و عینی در بر بگیرد.
اما اصلاحگری به مقتضای لغت و اصطلاح، عمدتا معطوف است به اعمال تغییراتی مثبت در ساختار نظام سیاسی و در نهادهای رسمی و حکومتی به سود جامعه و مردم. شاید این تمایز تا حدودی بتواند تفاوت این دو قلمرو را نشان دهد: اصلاح طلبی از جنس اندیشه و نظر است که در قالب خواسته ها و مطالبات عمومی از طریق افراد، روشنفکران، احزاب، مطبوعات، نهادهای مدنی و صنفی و . . . مطرح و در واقع تبلیغ می شود و اصلاحگری از جنس عمل است که فقط پس از احراز قدرت و مسئولیت اجرایی در قوای سه گانه (اجرایی، قانونگذاری و قضایی) امکان تحقق می یابد. مثلا خاتمی و یا کروبی و یا موسوی که روزگاری اصلاحگر بودند ولی دیری است که اصلاح طلب اند و در عمل کاری جز طلب اصلاح در عرصه جامعه و البته روبروی حاکمان دارای اقتدار حکومتی ندارند.
می پندارم بدین ترتیب تفاوت و تمایز این دو اصطلاح روشن شده باشد. در این صورت، روشن است که هرچند اصلاح طلبی ماهیتا با اصلاحگری متعارض نیست ولی این دو به دو قلمرو طولی تعلق دارند. یعنی اصلاح طلب تا زمانی که به مصادر قدرت راه نیافته باشد، از ضرورت تغییرات مثبت اجتماعی و مدنی به سود طبقات اجتماعی سخن می گوید و دفاع می کند و یا حداکثر از طریق نهادهای مدنی به امور اصلاحی اقدام می کند ولی در طول آن ممکن است به وزارت و وکالت و قضاوت نیز برسد و در آن صورت اهداف اصلاحی خود را عملی می کند و می شود: اصلاحگر. در این سال ها، غالبا از عنوان «اصلاح طلب حکومتی» سخن گفته می شود که در واقع طعنی است بر اصلاح طلبان مرسوم، که در واقع همان اصلاحگری است که از قلمرو اصلاح طلبی به قلمرو اجرایی برکشیده شده اند. در واقع این نمی تواند طعن باشد. زیرا مطالبات اساسا با راه یافتن به ارکان قدرت حکومتی برآورده می شود.
سخن آخر این که احتمال دارد که اصلاحگری به دلایلی (از جمله در شرایط کنونی) در ساختار حاکمیت با بن بست مواجه شود و به هر تقدیر در عمل ناممکن گردد ولی اصلاح طلبی هرگز و در هیچ شرایطی تعطیل و متوقف نخواهد شد. از این رو درست است که بگوییم تا اطلاع ثانوی اصلاحگری متوقف است اما اصلاح طلبی با قوت و قدرت در جریان است. از این منظر شعارهای خیزش زن، زندگی، آزادی در عمیق ترین لایه اش اصلاح طلبانه است. با این حال اگر شرایط به گونه ای باشد که اندک تغییری در ساختار حکمرانی و به طور خاص در قوای سه گانه ممکن باشد، اصلاح طلبان متعهدند که از این امکان برای تحقق اهداف اصلاحی خود به نحو بهینه استفاده کنند.
برای رفع هر گونه سوء تفاهم بگویم: آنچه گفته آمد، یک بحث نظری است و ارتباطی معنادار با انتخابات آینده ندارد. در فضای کنونی کمترین نشانه ای برای اثرگذاری در ساختار قدرت برای اعمال تغییرات اصلاحی به سود مردم ایران وجود ندارد.
اخبار ادیان هفته در یک دقیقه