• حماس در شنبه سیاه اسرائیل هیچ برد راهبردی نداشت و ته مانده دو کارت مظلومیت فلسطینی و راه حل دو دولتی را سوزاند
با توجه به همهی شواهد موجود میتوان با اطمینان گفت که ستاد مرکزی جنگ اخیر حماس علیه اسرائیل در تهران است و حماس تنها پیاده نظام سپاه قدس در این جنگ بوده است. تصمیم گیریهای راهبردی مثل زمان و سطح و نیروهای درگیر در عملیات در تهران و جلسات بیروت با حضور فرماندهان سپاه صورت گرفته و میگیرد و جمهوری اسلامی با فراهم آوردن پشتیبانی فنی، تدارکاتی، مالی و آموزشی برای نیروهای حماس و جهاد اسلامی کلیدهای اصلی را در اختیار دارد. ورود یا عدم ورود حزب الله لبنان به جنگ نیز به تصمیم تهران بستگی دارد.
از تهران هدایت میشود
در شرایط پنهانکاری رژیمهای غیر شفاف و توتالیتر میتوان به سراغ قرائن رفت. بر اساس شش قرینه، تهران ستاد مرکزی جنگ اخیر حماس و جهاد اسلامی علیه اسرائیل است:
۱. خامنهای سه روز قبل از شنبهی سیاه اسرائیل عادی سازی روابط آن با کشورهای عربی را شرط بندی روی اسب بازنده دانست. ابراهیم رئیسی نیز یک هفته قبل از این روز گفت که ابتکار عمل در دست «مجاهدان» است و عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل حرکتی قهقرایی است. مشخص است که آنها از این حمله خبر داشتند.
۲. عملیات حماس آن چنان گسترده و برنامه ریزی شده بود که امکان ندارد فرماندهان حماس آن را هدایت کرده باشند. از کار افتادن دوربینهای مرزی، ارسال پارازیت روی گنبد آهنین، تامین و استفاده از پاراگلایدر و کور کردن دستگاههای امنیتی اسرائیل در توانایی سپاه بوده است و نه حماس. نیروهای سپاه در میدان جنگ نیز حضور داشتند و ویدیویی از سخن گفتن یک فرد به زبان فارسی در صحنهی جنگ همراه با نیروهای حماس با منتشر شده است. او در حالی که زنی گروگان گرفته شده را سوار خودرو میکند میگوید «زنگ بزن زنگ بزن».
۳. روشهای استفاده شده علیه غیر نظامیان مثل حمله به کنسرت و اسیر گرفتن دختران جوان و کودکان و مادران و کهنسالان، تجاوز به زنان، کشتن نظامیان در مقیاسهای چند صد نفری و جنگ شهری، همه از روشها و تاکتیکهای بسیجیان حکومت الهی در تهران است.
۴. برگزاری جشن برای حملهی حماس در شهرهای ایران توسط نهادهای حکومتی با بودجهی عمومی و یهود ستیزی آشکار آن (جمعیتهای چند ده نفری) موید هماهنگی دستگاه تبلیغاتی رژیم با ستاد فرماندهی است. بنرهای تبلیغاتی مربوط به پیروزی حماس تنها چهار ساعت بعد در تهران نصب شد که حکایت از دخالت سپاه در تصمیم گیری و اطلاع فرماندهان سپاه از حمله دارد.
۵. بدون وعدهی تسلیحات و کمک مالی و حمایت همه جانبه امکان ورود حماس به چنین جنگی غیر ممکن بوده است چون حماس میدانسته که این شروع یک جنگ دامنه دار و بلند مدت بوده است.
۶. همهی مقامات جمهوری اسلامی بدون استثنا از حماس بعد از حمله حمایت کردند بدون توجه به جنایاتی که حماس علیه غیر نظامیان انجام داد. اینها نشان دهندهی هماهنگی قبلی سران قوا و فرماندهان نظامی است.
نقش رژیم اسلامی در ایران اصولا به حمایت لفظی یا مالی محدود نمیشود چون سیاست محو اسرائیل بخشی از پروژهی تاسیس امپراطوری شیعی یاام القرایی تهران و رهبری مسلمین جهان با ولی فقیه است.
سه پسزمینه بین المللی
سه پسزمینهی بین المللی (بالاخص امریکایی) در تصمیم گیری برای شروع جنگ توسط ستاد مرکزی در تهران نقش داشته است:
۱. جمهوری اسلامی با به دست آوردن حدود ۶۰ میلیارد دلار از فروش نفت و آزاد شدن اموال بلوکه شده بر اساس سیاست خشنود سازی دولت بایدن در سه سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۳ توان مالی حمایت از راه اندازی این جنگ توسط حماس و جهاد اسلامی را به دست آورد. جنگ کسب و کاری پر هزینه است و منابع مالی سرشاری میخواهد. دولت اوباما نیز با آزاد سازی ۱۵۰ میلیارد دلار درآمدهای نفتی در سال ۲۰۱۵ زمینههای گسترش طلبی و جنگ افروزی در یمن و عراق و سوریه را فراهم کرد. موضوع فقط شش میلیارد دلار ناشی از مبادلهی گروگانها نیست که ادعا میشود هنوز به رژیم داده نشده است و مصرف آن محدودیت دارد. همین پول هم به رژیم امکان استفاده از منابع دیگر برای کمک به حماس (با خرید کالای مورد نیاز از آن، اگر دولت بایدن دروغ نگوید) و فرصت کسب اعتبار مالی بین المللی میدهد. دولت بایدن در بستر سازی برای این جنگ نقش مستقیم داشته و در جنایات آن شریک است. اعلام فقدان شواهد برای دخالت رژیم اسلامی در این حمله توسط وزیر خارجه و معاون مشاور امنیت ملی در واقع نوعی انکار نقش این دولت در فراهم کردن منابع مالی رژیم برای این اقدام و رفع مسئولیت از خود است.
۲. زمینهی دوم ضعف مفرط دولت بایدن در سیاست خارجی و خروج مفتضحانه از افغانستان بوده است که نیروهای یاغی و گسترش طلب مثل پوتین و رژیم اسلامی را تشویق به حمله به اوکراین و اسرائیل کرده است. اولین واکنش تیم بایدن در اسرائیل بعد از شروع حمله این بود که «کاش میتوانستیم با هم کنار بیاییم.» این پیام که بعدا حذف شد نشانهی سیاست مماشات دولت بایدن با تروریستهای اسلامگرا در سراسر دنیاست. حماس و جمهوری اسلامی میدانند که دولت بایدن از ارادهی معطوف به کنش علیه گروههای اسلامگرا تهی است چون اسلامگرایان در کارزار بایدن در سال ۲۰۰۰ و در دولت وی و مقاماتی که دمکراتها در ایالات مختلف کسب کردهاند نقش دارند.
۳. خامنهای و حکومت وی به خوبی از شبکه حامیان اسلامگرایی در سراسر کشورهای غربی خبر دارند و میدانستند که جمعیتی از اینها در شهرهای بزرگ دنیا برای حمایت از حماس به خیابانها خواهد آمد. بسیج کننده نیز اکثرا گروههای چپ و کمونیست بودهاند که علی رغم اسرائیل ستیزی با دولت بایدن و بسیاری از دولتهای اروپایی موتلف هستند. چپها و اسلامگرایان در کشورهای غربی پیاده نظام بی جیره و مواجب و بعضا با جیره و مواجب (مثل جرمی کوربین رهبر سابق حزب کارگر بریتانیا) برای تبلیغات حکومت اسلامی در ایران هستند. خامنهای همیشه روی چپهای ضد اسرائیلی حساب باز کرده و آنها در این جنایات سهم غیر مستقیم دارند.
از همین جهت موفقیت حماس در جنایاتی که انجام داد صرفا به ضعف نهادهای نظامی و امنیتی اسرائیل راجع نیست. در آسیب شناسی این جنگ، این سه پسزمینه حتما باید مورد توجه قرار گیرد.
نتایج روشن این جنگ
این جنگ چندین پیامد خواسته و ناخواسته برای تضاد اسرائیلی-فلسطینی و جریان اسلامگرایی خواهد داشت:
۱. تعویق عادی سازی روابط اسرائیل با عربستان از نتایج اولیهی این جنگ خواهد بود.
۲. مرگ راه حل دو دولتی. مردم اسرائیل حتی صلح طلب ترینها بدین نکته پی بردند که حماس که هنوز یک دولت مستقر نیست با کودکان و زنان اسرائیلی چه میکند؛ وای به وقتی که دولت مستقر باشد.
۳. جریان چپ اسرائیل که با پرچم فلسطین در اعتراضات به دولت نتانیاهو حضور پیدا میکرد در فضای سیاسی امروز اسرائیل نمیتواند به قدرت بازگردد بدون توجه به ان که عملکرد نتانیاهو چه باشد.
۴. مشاطه گران رژیم اسلامی در غرب دیگر نخواهند توانست سخنان تنفر آمیز و جنگ طلبانهی مقامات جمهوری اسلامی را تحت عنوان «مصرف داخلی» به افکار عمومی کشورهای غربی بفروشند.
۵. ته ماندهی کارت مظلومیت فلسطینیای که جسد یک زن را در خیابانها روی زمین میکشد، بر آن تف میاندازد و موی وی را میکشد و به دختران اسرائیلی تجاوز میکند و پیرزن هشتاد ساله را روی صندلی چرخدار میدزدد برای همیشه سوخته است.
۶. کسانی که از اسلام هراسی بیهوده در غرب سخن میگفتند کار سختی در دنیای آزاد خواهند داشت چون توجیه قتل بیش از ۲۵۰ جوان در یک جشنوارهی موسیقی کار بسیار دشواری است. وحشیگری اسلامگرایان امروز در برابر چشمان دنیا قرار گرفته است. تساوی برقرار کردن میان اسرائیل و فلسطینیان از منظر اخلاقی نیز بسیار دشوار خواهد شد چون در تاریخ حملات اسرائیل از نوع جنایات حماس وجود نداشته است.
۷. افکار عمومی بین المللی در این جنگ خسارت بار از سوی حماس دریافتند که محو اسرائیل توسط اسلامگرایان چه شکل و شمایلی خواهد داشت.
پیروزی حماس؟
این جنگ بدون شک حاکی از خلل و فرج در نهادهای امنیتی اسرائیل و تضعیف ارتش در منازعات داخلی اسرائیل است اما یک پیروزی توسط حماس به حساب نمیآید. حماس در این جنگ حتی یک برد راهبردی نداشته است و نیروهایش به سرعت از خاک اسرائیل رانده یا کشته شدند. کشتن بیش از هزار اسرائیلی (از جمله چندین شهروند امریکایی و آلمانی) که تعداد اندکی از آنها نظامی بودهاند یک پیروزی راهبردی به حساب نمیآید. جمهوری اسلامی در ایران این کشتارها را مرتبا تکرار کرده و آنها شکست رژیم را در حکمرانی و کسب اقتدار گواهی میدهند. مبادلهی اسرای گرفته شده نیز قبلا بارها انجام شده و برای یک طرف پیروزی یا شکست راهبردی نیست. جنگی که اسرائیل علیه حماس و جهاد اسلامی به راه خواهد انداخت مشخص خواهد کرد که کدام سو برندهی راهبردی این جنگ خواهد بود.
واکنش مردم ایران
اولین واکنشهای مردم ایران را در استادیوم آزادی در بازی میان پرسپولیس و گل گهر دیدیم. وقتی چند پاسدار پرچم فلسطین را در ورزشکار به حرکت در آوردند حاضران به پاسداران و پرچم فلسطین با هم ناسزا گفتند: «پرچم فلسطینو ب... ن تو ک... ت». این ناسزا نیز کار ده بیست تن نبود (برخلاف کوچک شمردن سایتهای دولتی). چند هزار نفر باهم این شعارهای ناسزاگونه را بر زبان میآوردند. با جنایات حماس شعارهای «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» که از جنبش سبز شروع شد و در اعتراضات صنفی در سالهای اخیر و انقلاب مهسا مدام به گوش رسیده به اعتراضات خیابانی باز خواهد گشت. مردم ایران با کمترین حد یهود ستیزی در خاورمیانه با سیاست اسرائیل ستیزی رژیم مخالفاند و این مخالفت را در مجامع مختلف نشان داده و خواهند داد.
ادعای کارشناس تلویزیون درباره زمین های فلسطین