Thursday, Oct 12, 2023

صفحه نخست » آیا قادریم هم پای مادران دادخواه، دادخواهی کنیم؟ ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi.jpgمادران می‌گویند! این‌ها که این چنین خونین بر زمین افتاده‌اند فرزندان ما هستند. بما گفتند بر ان‌ها مویه نکنیم. ما مویه نمی‌کنیم. ما فریاد می‌کشیم از ستمی که بر فرزندان ما رفت. فریاد داد خواهی. برای آنها که دیگر گونه دختری، دیگر گونه پسری بودند از نسلی نو! که تن به اسارت نمی‌سپردند.
آنها که باجهان تنگ شده برما در نبردی دائم بودند. جهانی میخواستند آزاد، با حقی برابربرای مازنان که مادرانشان باشیم.

در طلب شادی. عشقی آزاد که قادر به انتخاب آزاد نیمه دیگر زندگیشان باشند. در طلب یک زندگی ساده. یک رقص یک روشنی بسوی آینده.
غواضانی ماهر که بی هراس به اعماق اقیانوس زندگی میرفتند. تا بیابند مروارید‌های غلطان را که تنها در رژفای حیات می‌توان یافت! تا گردن آویز خود سازند.
رفتن به ژؤفا! دریافت زندگی در عمق! دریدن پیراهن رویا! برهنه کردن زندگی تا دریابند حقیقت پنهان شده در بطن زندگی راکه راهزنان قانونی درلباس مذهب وشریعت از آنها دریغ کرده بودند.
حقیقتی که پایبندی به آن شهامت خوف انگیز خیره شدن در چشمان اژدها ورودر روئی با اورا طلب می‌کرد.
چرا که شنیدن آواهای پنهان شد ه در موسیقی حیات را جز با عشق به آزادی، عشق به انسان وچنین رو در روئی نمی‌توان شنید.
عشق! این جادوی هزار رنگ زندگی که رسیدن به آن ممکن نیست مگر آن که عاشق باشی.
عاشقی جنون مقدس طلب می‌کند. بدون چنین جنونی آنهاهرگز قادر به پاره کردن بند‌های نهاده شده بر دست و پای خود نبودند. تنها نیروی جوانیست که می‌تواند چنین عاشق باشد و چنین خطر کند. زیباست نگریستن بر فرزندانی چنین.
آگاهی وشهامتی که توانشان می‌داد تا مقابل جهل ناشی از تحجر، سنت، قید‌های نهاده شده بردست، پا و ذهن بعنوان شریعت، احکام، فتوا، قوانین غیر آنسانی که از انسان برده می‌سازد بایستند. در تیزاب مبارزه وزندگی بجوشند! عاشقانه فریاد "زن، زندگی، آزادی "سر دهند. کیست آزاده؟ کیست پاکیزه چون فرزندان ما؟
نسل ما با تمام تلاش وفداکاری قادر به گسستن این زنجیرهای نهاده شده برذهنیت تاریخی خود نگردیدیم. قادر به برکشیدن نام خود از محاق دوران تاریکی بنام جمهوری اسلامی نشدیم. ما گرفتاران در بند روزمرگی، عافیت طلبی ناشی ازسنگین گذر زمان که جرئت خطر کردن از تو می‌گیرد و قشری از خاکستر بر رویا‌ها و خواسته‌های تو می‌پاشد از قافله جنبش مهسا عقب ماندیم. ما قادر به درک زندگی آنسان که فرزندانمان طلب می‌کردند نگردیدیم. شعار‌های آنان را نه آنسان که آنها برداشت می‌کردند در نیافتیم. هرگز قادر نشدیم بواقعیت آن گونه نگاه کنیم که شماپاره‌های تنمان به آن نگاه می‌گردید.
در یابیم شما جوانان راکه چنین خرد وشکسته، اما سرفراز و شکوهمند بر زمین افتاده‌اید. دریابیم رمزهر کدام از نامهائی که ببهای جان بر کشیده وبر پیشانی آسمان آویخته‌اید.
نام این دخترک زیبا، " نیکا است، مهسا است، ساریناست وحدیث است. "
آن پسر جوان با کاکل خونین که همپای دختران فریاد "زن، زندگی، آزادی "سرمی داد نامش فرشاد است، مجید است، آرش است. شما عزیزانمان بی آن که از هم سئوال کنند به کدام شخص، بکدام حزب یا سازمان تعلق داری دست در دست هم فریاد آزادی سر دادید.
نسلی که مانند هیچکس نیست.
نسلی که زیر نگاه جنایت کاران بزرگ شده بر بالیده حال بی هراس روی در روی گزمگان تا بن دندان مسلح رژیم ایستاده است. تا ازیک زندگی ساده دفاع کند. دفاع کنداز آزادی گرفته شده یک ملت.
نسلی آگاه، ساده بدون هیچ پیچیدگی روشنفکری وفکر‌های هزار لایه پیچیده شده در لابلای اوراق. نسلی آگاه از خواسته خود، پرسشگر ورو به آینده. با بغضی شکسته در گلو، مشتی هوا کرده بر آسمان. نسلی بنام مهسا همراه با مادران داد خواهی که مویه نمی‌کنند. اما استوار بر داد خواهی فرزندان خود ازهمه ما طلب می‌کنند! تلاش برای همبستگی وحل شدن صمیمانه در بطن شعار "زن، زندگی، آزادی"را آن گونه که فرزندانشان سر می‌دادند. آیا قادریم دست در دست مادران داد خواه بگذاریم؟ درک کنیم آنچه راکه خواست فرزندانشان بود؟

ابوالفضل محققی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy