باز هم باید بنویسم...
آخرین مصاحبه داریوش مهرجویی دو روز قبل از کشته شدن: «جهان هولوگرافیک» را خواندهاید؟
داریوش مهرجویی در آخرین گفت و گویش از «جهان هولوگرافیک» و کتابها و فعالیتهای نوشتاریاش و برنامهاش برای ادامه فعالیت نویسندگیاش گفته بود.
این گفت و گو که توسط هومن ظریف انجام و در سایت سینماروزان منتشر و اعلام شده بیستم مهر، دو روز قبل از جنایت قتل این کارگردان صورت گرفته. متن این مصاحبه به شرح زیر است:
*جناب مهرجویی میخواستم مصاحبه حضوری و تصویری داشته باشم.
-حضوری که نمیشه و در ثانی من مصاحبه تصویری نمیکنم. اصولاً شرایط مصاحبه هم ندارم. هر کسی از شماها (خبرنگارها) زنگ میزند، بحثها سیاسی میشود و من آدم سیاسی نیستم.
*اتفاقاً پرسشهای من درباره کتاب است؟
-شما کتاب «جهان هولوگرافیک» من رو خوندی؟
*بله، مثل یک همراه ماندگار و کتاب راهنما همواره پیش روی من است.
-میخندد. میدونین چند بار چاپ شده؟
*بله و خیلی هم درباره آن پرسش دارم.
-البته این دوره کرونا باعث رکود بازار کتاب شد، اما جهان هولوگرافیک مشتریهای خودش را داره. منم فکر کنم بازم باید بنویسم.
*چه فیلمهایی را پیشنهاد میکنید برای درک بهتر این کتاب؟
-فیلمهای زیادی است، اما توصیه من فیلمهای مستند یا سینمایی اقتباسی از کتابهای علمی است.
*روی واژه علمی تاکید دارید؟
-بله، چون کتابی که ترجمه کردم علمی است و با گزافهگویی، چرندیات و خرافات فاصله دارد.
*مطالعات شما پیش از ترجمه کتاب چه بود؟
-خب فیلمهای پری و هامون و موارد دیگر را که دیدهاید، ندیدید؟
*بله. متوجه شدم! از چه سالی جرقه ترجمه این کتاب در ذهن شما زده شد؟
-درکش کرده بودم، اما چند سال قبل، دوست عزیزم داریوش شایگان در سفری به آمریکا این کتاب را خوانده بود و خیلی صحبت درباره آن داشتیم. میدونین که این کتاب را فردی به نام مایکل تالبوت نوشته.
*گویا کتابهای او مرز بین عرفان و فیزیک را برداشته؟
-بله مثل اون کتاب «ذن و هنر داشتن موتورسیکلت» که در فیلم هامون ارجاع داده بودم.
*من هم فیلم اول تیم برتون رو یادم میآید به نام «ماجراجويي بزرگ پيوي»
-بله. این عرفان و فیزیک نوعی برای خیلیها غیرقابل درک و غیرقابل آشتی هستند، اما در این کتاب، تالبوت، به خوبی از پس موضوع برآمده است.
*چگونه؟
پرسشهای هستیشناسانه و مهمی را در کتاب هولوگرافیک میبینم که مطرح میشود و اصولاً مسائل فلسفی را به زبان امروز بیان میکند
*نوعی پاسخ به مدرنیته؟
-تلنگری به کسانی که مروج مدرنیته، دل و ایمانشان را شبههوار کرده و غبار اشک بر آن نشانده. به ویژه کسانی که از سخنان متافیزیکی بیمحتوا خسته شدهاند.
.
*برخی این کتاب را شِبه علم دانستهاند!
-آقاجان شبه علم چیه؟! من منظور این اصطلاح را نمیفهمم. یا چیزی سودمند است یا نیست. تازه عرفان ایرانی و خارجی هم نداریم. عرفان یعنی شناخت همه زوایا. حالا این شناخت میگوید حتی چیزی که سودمند هم نیست، به خاطر جهان هولوگرافیک، سودمند خواهد بود!
.
*غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟
-چیزی توی همین مایهها که در منابع مکتوب ما فراوان است. دل هر ذره را که بشکافی، ترجمان جهان هولوگرافیک است.
.
*در بخشی از کتاب (صفحه ۲۷۴) شباهتی بین امرسون در سال ۱۹۷۳ با مدعیات منسوب به رئیس جمهور اسبق ایران، احمدی نژاد وجود دارد.
-عجب؟ چه موردی؟
.
*گویا برخی مدعی شده بودند افرادی غیببین در دولت وی وجود داشتند که میتوانند بدون استفاده هوشیارانه از عقل و منطق، جای معدنها و سردابهای سری زیرزمینی را با یک نگاه نشان دهند.
-مساله جالبی است. بگذارید کتاب را بیارم و با هم بخوانیم.
.
*در صفحه ۲۷۳ کتاب هم آوردهاید که استفاده از غیب بینان در کارهای باستانشناسی توسط یک مورد مستند یعنی یک راننده کامیون ثبت شده.
-حقیقتاً جذاب است. چه کارهایی که من نکردهام!
.
*بله واقعاً برای من هم جالب بود. مثل سازمان انتقال خون که پس از فیلم "دایره مینا" تاسیس شد.
-(میخندد) قرار ما این بود که درباره کتاب حرف بزنیم. من شگرد شما خبرنگارها را نمیدانم، وگرنه این مشکلات برایم پیش نمیآمد. اما ارجاع خوب و به موقعی دادید. من متوجه تجارت خون در حاشیه تهران شدم، فیلمی ساختم و خب حالا که فکر میکنم پرسش شما از دایره کتاب بیرون نرفته، چون غلامحسین ساعدی یک داستان درباره فضای سیاه بیمارستانهای آن زمان نوشته بود و خب ساعدی پزشک هم بود.
.
*اتفاقاً در این باره نیما حسنی نسب به خوبی روایت خوبی از تاثیر فیلم به جامعه پزشکی ارائه دادهاند.
-حیف کرونا که تمام شد، هنوز کتاب جون نگرفته، وگرنه صحبت در این میان زیاد است. لطف کنید پرسشهاتون رو توی واتساپ بفرستید تا دربارهاش کلی گویی نکنیم... همین، و تمام...
.
*چشم استاد برای شما مینویسم و میفرستم.»