احمد وحدت خواه - ویژه خبرنامه گویا
شخص یا اشخاصی زحمت کشیده و به کمک هوش مصنوعی تصویری از ایران امروز، در صورت ادامه حکومت شاه فقید را ترسیم و روی شبکه های اجتماعی گذاشته اند.
اگرچه برخی از این تصاویر خیالی، مانند برجهایی چندصد طبقه یا شاهراههایی هوایی ممکن است اندکی گزافه گویی باشد، اما هر انسان منصف و عاقلی می داند که در صورت عدم وقوع انقلاب اسلامی، میهن ما امروز می توانست از نظر ساختارهای اجتماعی و صنعتی و هنری بسا پیشرفته تر از کشورهایی باشد که در زمان وقوع آن فاجعه تاریخی، بیابان هایی بیش نبودند.
یکی از نمادهای تحولات سریع اجتماعی ایران پیش از هجوم فرهنگ ارتجاع اسلامی بر آن، دنیای موسیقی و هنرهای نمایشی در صحنه برنامه های تلویزیونی و تولیدات سینمای کشور بود.
به طوری که هنوز نیم قرن پس از ظهور خوانندگان و کارگردانهای سینمایی آن دوران، اگر یاد و نامی از ایران فرهنگی در اذهان سه نسل پی در پی باقی مانده باشد متعلق به آنها و آثارشان است.
در هفته جاری رایان اونیل، یکی از هنرپیشگان در سریال محبوب و مردمی تلویزیونی «محله پیتون» که سالهای متمادی مردم کشور ما را در دهه ۶۰ میلادی با فرهنگ و دنیای غرب آشنا می کرد، در سن ۸۲ سالگی در گذشت.
برای نسل من که ایام کودکی خود را در آن دهه گذرانده این سریال یادآور ایرانی ( با قرض گرفتن از نام فیلمی با شرکت رایان اونیل و باربارا استرایسند) «آنطور که بودیم» است.
ایران آن روزها را تنها می توان کشور و ملتی «در تلاش و همبستگی ملی برای پیشرفت و سازندگی، همراه با شادی» توصیف کرد.
پیروان اندیشه های چپ گرایانه ای که تاریخ انقلاب های کمونیستی روسیه و چین را بیشتر و مهمتر از تاریخ معاصر میهن ما مطالعه و می دانستند، همراه با ارتجاع مذهبی که اساسا تاریخ ایران و جهان را از زمان فتوحات اسلامی به زور شمشیر و خون به حساب می آورد، آن ایران را به سوی جهنمی کشاندند که امروز خنده معصومانه و آواز خوانی یک مرد ۷۰ ساله در گوشه ای از بازار ماهی فروشان رشت در آن گناه و مستوجب طلب عفو از تبهکاران حاکم بر کشور شده است.
چنین سقوطی در همه ارکان زندگی یک کشور تاریخی ممکن نمی شد مگر آنکه روح و روان ایرانی را با ملغمه ای از افکار پوسیده لنینی (توده ای) و دینی (خمینی) پر کرد که عوامفریبانه هر گام ملت و دولتمردان دوران پهلوی به سوی پیشرفت و زندگی و شادی را «وابستگی به امپریالیسم و نفوذ بهایی گری» خواندند و امروز «سلسله عزامنشیان» آنها بر ما حاکم گشته است.
اما چه جای غمگساری، که امروز به جای انقلاب و جنگ، رقص و آواز پیر و جوان و زن و مرد در هر گوشه این خاک دوست داشتنی، ناقوس براندازی این سلسه را می نوازد!
***
چند صفحه از خاطرات منتشر نشده پرویز ثابتی
در کافههای اطراف دانشگاه تهران چه میگذرد