پیام برخی از خانواده های دادخواه همان طور که انتظار می رفت، کوبنده بود و صریح بر خلاف نظر برخی از تئوریسین ها و سوپر انقلابی های سطح بالا و فوق مدرن، که «امشب شب مهتابه» و بشکن و بالا بنداز و «پِدَ سگ آبرومون رو بردی» در یک میهمانی رسمی و جهانی، که قاعدتا باید صدای این خانواده ها به جای هنرنمایی چندش آور و پروتکل شکن به گوش خارجی ها می رسید، کار مطربان روی خون را به «دریدا و دیکانستراکشن» ربط دادند.
این خانواده ها صریح و روشن گفتند:
«کنار بایستید. ایرانی که ما در آن زندگی میکنیم سالهاست در حال احتضار است و شما اصرار دارید این تقریبا جنازه را با اطوار و اصلاح زنده کنید. و ما، مایی که به ناممان میکروفون برداشتهاید و به کام خودتان در آن چهچهه میزنید، به تکتک شما هشدار میدهیم که از سر راهمان کنار بروید. دشمن ما جمهوری اسلامی است و برای نابودیش هر که را مانعمان شود نابود میکنیم؛ با هیچ احدی هم شوخی و تعارف نداریم. ما از شما، اصلاحات و نمایندگانش با خون گذر کردهایم. انگشت در زخمهای ما نچرخانید. ما با شما هیچ نسبتی نداریم.»
دیگر صریح تر و روشن تر از این چه باید گفت به معامله گران سیاسی و بشکن زنندگان سوءاستفاده چی که هر چیزی حدی دارد و بروید دلخوش باشید به جوایز و نام و نشان تان. بروید دست ها را از هم بگشایید برای نشان دادن لباس لک لک نشان تان. این عرصه عرصه ی خون است و مرگ. عرصه ی داغ است و درفش. عرصه ی گلوله ی داغ است بر چشم و قلب بچه های ایران.
البته عزیزان خواننده و نوازنده که از خون هم پول و شهرت می سازند، بعید است با هشدار عزیز از دست دادگان چشمان شان باز شود و دستکم در حد و حدود لابی گری و معامله گری به کارشان ادامه بدهند، ولی باز زدن این تلنگر بهتر از سکوت است که طرف کم کم خیال انقلابی گری با داریه و تنبک را در سر بپرورد و نام ایران و ایرانی و بچه های جان و چشم از دست داده ی ما را به شوخی بگیرد.